نهمین جلسه از دوره شصت و دوم سری کارگاه های آموزشی _ خصوصی خانم های مسافر و همسفر نمایندگی یاس اصفهان، با استادی مسافر خدیجه، نگهبانی راهنما مسافر زهره و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه (وادی اول و تأثیر آن روی من) در روز چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان خدیجه هستم یک مسافر.
دستور جلسه امروز وادی اول میباشد (با تفکر ساختارها آغاز میگردد، بدون تفکر، آنچه هست رو به زوال میرود.) میدانیم که تفکر کردن قبل از هر چیزی آنقدر مهم و ضروری است که حتی در مبانی اسلامی هم اشاره زیادی به آن شده است. همانطور که پیامبر اکرم (ص) هم میفرمایند: یک ساعت تفکر بهتر از هزار ساعت عبادت است.
میخواهیم بدانیم، معنی وادی چیست؟ وادی یعنی آبادی، یعنی از یک آبادی وارد آبادی دیگر بشویم. ما برای حل مشکلات و نجات از بنبست، از یک وادی وارد وادی دیگر میشویم؛ که آقای مهندس برای آموزش ما چهارده وادی قرار دادهاند. اگر وادی اول را متوجه نشویم و اجرا نکنیم، نمیتوانیم وادیهای دیگر را متوجه شده و اجرا کنیم. تفکر یک ساختار است که با فکر کردن شکل میگیرد. حتی خداوند هم که خالق ماست، زمانی که میخواست خلقت و آفرینش را به وجود بیاورد قبل از آن تفکر کرده و شو شود را اجرا کرده است.
ما وقتی شروع به فکر کردن میکنیم، سه نیروی القاء و احیاء و تحرک به کمک ما میآیند. القاء همان نیرویی است که به ما الهام میکند، هم القاء نیروی مثبت و هم القاء نیروی منفی و بستگی به این دارد که تفکر ما در چه راستایی باشد. اگر این تفکر در جهت خیر و خوبی باشد، در جهت مثبت به ما کمک خواهد شد، اگر هم در راستای فسق و فجور باشد، در جهت منفی به ما کمک خواهد رساند. احیاء یعنی زنده شدن، مانند بدن ما که میتواند خودش را بازسازی کند. تحرک یعنی حرکت، که ما با حرکت کردن میتوانیم مشکلات خود را حل کنیم.
ما نباید در مشکلات بمانیم. شاید تا کنون با تفکر غلط، مشکلات زیادی در زندگی خود بوجود آورده باشیم. مانند زمانی که بدون فکر کردن حرفی میزنیم و رابطه خانوادگی و روابط چندین ساله و دوستانه خود را با دیگران خراب میکنیم. تجربهای که در زندگی دارم این بود که بدون تفکر مشکلات زیادی برای خود و خانوادهام بوجود آوردم؛ ولی خدا را شکر میکنم که در این قسمت از زندگی، با تفکر تصمیات درستی گرفتم.
همسر من دچار بیماری دو قطبی بود که تشخیص این بیماری توسط پزشکان بسیار سختی بود و مرتب به او قرصهای اعصاب و روان میدادند. بعد از ده سال که متوجه این بیماری شدند، گفتند که این بیماری قابل درمان نیست و باید تا آخر عمر دارو مصرف کند. خانواده و همه آشناها به من گفتند که باید جدا شوم. چون بیماری خطرناکی بود و امکان داشت که بلایی بر سر خانواده بیاورد. ولی من از خداوند خواستم که به من کمک کند و توکل کردم. خدا را شکر، کنگره ۶۰، سر راه ما قرار گرفت و همسرم درمان شد. به دنبال آن پسرم دچار همین بیماری شد، چون این بیماری ژنتیکی میباشد. چون با کنگره آشنا بودیم دیگر آن رنجی که بیست سال برای همسرم متحمل شدیم را نداشتیم و پسرم هم درمان شد. من بسیار مدیون کنگره هستم و نتیجه این است که اگر به خدا توکل کنیم؛ خداوند به ما کمک خواهد کرد و گره از مشکلات ما باز خواهد شد. امیدوارم همه ما با تفکر درست، بهترین انتخاب و تصمیمات را داشته باشیم و بتوانیم با تفکر صحیح و صبر کردن، مشکلات را حل کنیم و در مشکلات غوطهور نمانیم.
تایپ: مسافر خدیجه لژیون ۲۱ نمایندگی یاس اصفهان
ویرایش: همسفر بدری لژیون ۱۴ نمایندگی یاس اصفهان
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
53