انسانها در اکثر موارد فرق بین تدبیر، راستگویی و صداقت را نمیدانند، ازاینرو دچار مشکل میشوند، راستگویی و صداقت همیشه یک ارزش محسوب میشود؛ اما گاهی اوقات لزومی ندارد که ما همه چیز را برای دیگران بازگو کنیم، گاهی میتوانیم در مقابل سوالات دیگران پاسخی سربسته بدهیم و از توضیحات اضافه بپرهیزیم. صداقت پسندیده و مورد تایید است؛ اما نه در همهجا گاهی یک حرف راست فتنهانگیز است و نباید گفته شود یا در سیاست و جبهه جنگ راستگویی از تدبیر بهدور است. رازتان را نباید با هر کسی در میان بگذارید به خصوص در مسائل قضایی.
ما انسانها هر کاری که انجام میدهیم باید به پایان آن نگاه کنیم و لحظه را در نظر نگیریم؛ باید بدانیم آخر این کار به کجا خواهد رسید. شما در هرجا و هر قسمتی میخواهید به کسی وکالتی بدهید یا با کسی شراکتی انجام دهید؛ باید همه مسائل را دقیق برنامهریزی کنید. مسئله دوستی با مسئله شراکت فرق میکند شما باید تدبیر را انجام دهید. انسان ممکن است در خیلی از مسائل در شرایط بحرانی قرار گیرد و آن زمان اولین کاری که باید انجام دهد این است که ترس را از خود دور کند؛ چون ترس تفکر را میگیرد. خداوند در درون ما انسانها یک قوه و نیروی بسیار بالایی اهدا کرده است که همه ما از آن غافل هستیم، حال ممکن است بهطور خاص باشد؛ ولی بهطور عام هم میتوانیم آن را بپذیریم؛ مشروط به آنکه بتوانیم از آن نیرو استفاده کنیم. گاهی اوقات وحشت سرتاپای انسان را فرا میگیرد و نمیتواند از آن نیرو استفاده کند، وقتی انسان به آرامش و تعادل رسید میتواند از آن نیرو استفاده کند.
انسان در هر نقطهای از جهنم که قرار داشته باشد، کافی است که روی خود را برگرداند و آن زمانی که شخص در جهنم میباشد؛ یعنی به طرف تاریکی ایستاده است و بایستی خود را به طرف روشنایی برگرداند و این حرکت برای او حرکت بسیار مهمی میباشد. در سطح جامعه خیلی از انسانها در بیداری خود از لحاظ تفکر و اندیشه خواب میباشند. من بارها گفتهام اگر حتی فرض کنیم که خداوند وجود دارد، این موضوع باعث آرامش ما میشود. از دیدگاه ما اینطور میباشد که میگوییم یک نیرویی بر تمام هستی حاکم است و بر همه چیز حساب و کتاب دارد، آن نیرو را نیروی الهی یا قدرت مطلق مینامیم که بر تمام کائنات حاکم است و اگر به آن معتقد باشیم، آرامش خاصی در وجودمان به وجود میآید؛ حتی کسانی هستند که به یک درخت کهنه میبندند یا شخصی به سقاخانه میرود و با روشن کردن شمع مینشیند گریه میکند و این عمل دل آن فرد را آرام میکند. من صددرصد معتقد هستم نیرویی وجود دارد که میتواند به انسانها کمک کند و نباید این نیروها را از انسانها بگیریم. حال آن نیرو میخواهد از طریق پارچه بستن به درخت باشد یا از طریق شمع روشن کردن در سقاخانه، پس ایستگاهی که به انسان آرامش میدهد را نباید از آن بگیریم و اگر این کار را انجام دهیم. ممکن است شخص با ازدستدادن آن نیرو حتی دست به خودکشی هم بزند. بسیار سخت به نظر میرسد که انسان بخواهد در صراط مستقیم حرکت کند، و اگر بخواهد به سمت حق برود و سخن حق بگوید کار بسیار دشواری میباشد.
یک فرد صبح تا شب با جابهجا کردن بتن و انجام کارهای سخت در نهایت هشتصد هزار تومان حقوق میگیرد؛ ولی فردی با ایستادن در چهارراهها و فروختن موادمخدر تا شب پنج میلیون تومان کاسبی میکند، کدام یک از اینها برندهاند؟ همه خیال میکنند در ظاهر آن شخصی که مواد میفروشد برنده است؛ ولی در نهایت بازنده اصلی کسانی هستند که از راههای ضدارزشی دنبال کسب درآمد هستند. زمانیکه مسئله حق جاری است انسان باید دوست و رفیق را کنار بگذارد. اگر بنده در کنگره۶۰ دوست و رفیق بازی را راه میانداختم این نظم و انضباطی که امروز کنگره دارد را نمیتوانستم به عمل در بیاورم. کسی که گناهکار واقعی باشد دلسوزاندن برایش خطا است و باید حق را از آن شخص بگیریم.
منبع: سیدی جاسوس از آقای مهندس
نویسنده: همسفر زیبا رهجو راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجو راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دنا
- تعداد بازدید از این مطلب :
175