جلسه ششم از دوره چهلوسوم جلسات آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی مسافر رضا و نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه " وادی اول و تاثیر آن روی من" در روز سهشنبه ۱۹ فروردینماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.
.jpeg)
سلام دوستان رضا هستم مسافر. خوب در ابتدا خدا را شاکرم که این فرصت به من داده شد تا در این جایگاه خدمت کنم و در ادامه از آقای بهرام راهنمای محترم بسیار تشکر میکنم که این جایگاه را برای من فراهم نمود تا من بتوانم آموزش بگیرم. و سپاسگزاری ویژهای دارم از آقای بهرام که آموزشهای ایشان بود که زندگی مرا سراسر دچار تغییر نمود. و با این آموزشها جان تازهای به من و زندگیم داده شد و به همین لحاظ باز هم از ایشان بسیار سپاسگزارم.
خوب من ۵ دقیقه وقت دارم که مشارکت کنم و من داشتم فکر میکردم که چگونه در این ۵ دقیقه میتوانم حق مطلب را ادا نمایم و چگونه میتوانم زندگی قبل از اعتیادم و زندگی الان خودم را تشریح نمایم.
خوب من هم مثل همه اول فکر میکردم که مصرف کننده دائمی نمیشوم و هر موقع که بخواهم میتوانم قطع مصرف کنم و این تفکر مرا به ناکجا آباد برد.
و اما دستور جلسه امروز که وادی اول میباشد که با تفکر ساختارها آغاز میشود و بدون تفکر هر آنچه هست رو به زوال میرود.
و من به این قضیه که چرا در وادی اول کنگره به تفکر توجه نموده است داشتم فکر میکردم، و خداوند وقتی که انسان را خلق کرد و تفاوتی که بین انسان و سایر مخلوقات قرار داد این بود که به انسان اختیار داد تا انتخاب کند و برای اینکه بتواند این کار را انجام دهد باید تفکر داشته باشد،و آقای استاد امین اشارهای دارد که میگوید یک کنگرهای باید به استانداردهای کنگره خودش را نزدیک نماید و با زبان کنگرهای صحبت نماید و از نگاه کنگره به موضوعات نگاه کند و آقای مهندس میفرمایند که حتی یک مسواک زدن میتواند یک ساختار باشد،همین که من فکر کنم چه زمانی باید مسواک بزنم و چه مقدار باید مسواک بزنم و چطور و اینکه اهمیت موضوع خیلی مد نظر قرار میگیرد. و اما برداشت من از وادی اول و تاثیر آن روی من به این معناست که آقای مهندس میفرمایند،هر ساختاری که میخواهد شکل بگیرد اول مثل یک صفحه سفید نقاشی میباشد،که این نقاشی ذره ذره و به مرور شکل میگیرد و در روی صفحه نمایش داده میشود و با نگاه کردن به آن معناهای خاص آن را میشود دریافت کرد،یا زشت یا زیبا یا خوب یا بد و غیره و ایشان میفرمایند که خیلی هم عجله نکنید،گذشتهای که داشتیم و نابسامانیهایی که داشتیم و غیره اینها باید ذره ذره درست شوند،و من خودم چون خیلی آمده بودم و رفته بودم که من دیگر باور نداشتم و با خودم فکر میکردم که خداوند به خاطر یک کار بدی که من در گذشته انجام داده بودم دارد مرا تنبیه میکند،آن هم به وسیله اعتیاد و من وقتی که آمدم به کنگره باور من عوض شد و متوجه شدم که میشود درمان شد. و از این بند رها شد و وقتی که آقای مهندس در ابتدا میگوید که آیا میخواهی سفر کنی یعنی یک تکلیفی را بر دوش من میگذارد و یا یک مسئولیتی را بر عهده من قرار میدهد. و این باور در من شکل میگیرد که تفکر من در گذشته اشتباه بوده و باید،با تفکر صحیح این راه را ادامه دهم. و حالا میخواهم شروع کنم به فکر کردن خوب به چه چیزی فکر کنم و به چه چیزی فکر نکنم. و این موضوع را آقای مهندس برای ما روشن نموده است.
و وقتی که قای مهندس توضیح میدهد که افسردگی باعث میشود که انسان نتواند تصمیم بگیرد و علت افسردگی را میگوید که انسان یا در گذشته یا در آینده در حال سیر کردن میباشد و از زمان حال خودش دور میشود. و آدم افسرده هم نمیتواند خوب فکر کند و اگر با کنگره بنده آشنا نشده بودم ب میگفتم که آینده من چه میشود و شرایط شغلی و جسمی و یا حتی شرایط مالی و مادی رای من چه میشود و اینها م مرا در ترس و اضطراب نگه میداشت،و حس ناامیدی به انسان دست میدهد. خوب حالا من آمدهام به کنگره و میخواهم که تفکر کنم خوب در کنگره گوش به فرمان راهنما بودن خیلی موضوع مهمی میباشد.
و آقای مهندس مسیر را برای ما مشخص و روشن نموده است و حرکت ما بستگی به تلاش و کوشش خودمان دارد که چقدر در این زمینه فعال بودهایم. و یکی از تغییرات زندگی من فکر میباشد از اینکه به حرفهای من گوش نمودهاید بسیار ممنون و سپاسگزارم.
نویسنده: مسافر عباس از لژیون نهم
عکاس: راهنمای محترم مسافر حجت
- تعداد بازدید از این مطلب :
132