English Version
This Site Is Available In English

تلاش و آموزش مسیر آرامش را هموار می‌کند

تلاش و آموزش مسیر آرامش را هموار می‌کند

ذهن آدمی همچون لوحی سفید است که هیچ تصویری در آن نقش نبسته است. همه‌ ما می‌توانیم با تفکر، تصویری زیبا بر این لوح سفید ترسیم کنیم. تفکر، نخستین گام در مسیر خلق شدن و خلق کردن است؛ بدون تفکر آنچه هست رو به‌ زوال می‌رود؛ بنابراین پیش از هر چیز باید تفکر کرد.

همسفر شیرین و مسافرشان با آنتی‌ایکس مصرفی تریاک و شیره وارد کنگره شدند. ۱۲ ماه و ۱۴ روز با روش DST و داروی OT به راهنمایی مسافر امیرحسین و همسفر لیلا سفر کردند. هم اکنون ۱۰ سال و چند ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستند. ورزش در کنگره دارت است.

شما برای مدتی از کنگره دور شدید؛ اما دوباره بازگشتید چه چیزی باعث وصل دوباره شما و قدم‌های محکم‌تر در این مسیر شد؟

راهنما همسفر لیلا همیشه به من می‌گفت تا از چیزی محروم نشوی و تا زمانی که این صندلی از تو گرفته نشود قدر آن را نمی‌دانی. من آن زمان معنای این حرف را درک نمی‌کردم و به اصرار مسافرم به کنگره می‌آمدم. به‌صورت منظم سی‌دی نمی‌نوشتم و مشارکت نمی‌کردم. همیشه فکرم بیرون از کنگره بود و متوجه کنگره و لژیون نمی‌شدم. با خود می‌گفتم مسافر من مصرف‌کننده بوده؛ چرا من باید به کنگره بیایم؟ با این‌که مسافرم وارد سفر دوم شده بود و من‌ بعد از رهایی او به کنگره آمدم؛ اما غرور کاذب درونم باعث شده بود فکر کنم کنگره جای من نیست. زمانی که انتخابات مرزبانی برگزار شد، به اصرار راهنمای خود در انتخابات شرکت کردم؛ اما رأی نیاوردم. آن زمان خدمت مرزبانی را دوست نداشتم و همین رأی نیاوردن را برای دور شدن از کنگره بهانه کردم. این در صورتی بود که مسافرم در حال دریافت آموزش و افزایش دانش خود بود و آن‌ها را در زندگی عملی می‌کرد؛ اما من از آموزش‌ها دور بودم و هیچ عمل درستی نداشتم. کم‌کم به‌جایی رسیدیم که حرف همدیگر را نمی‌فهمیدیم. مسافر من ضد ارزش‌ها و اخلاق بدی داشت؛ اما به‌مرور زمان تغییرات بزرگی کرد. این تغییرات برای من تلنگری شد تا دوباره به کنگره باز گردم. زمانی که مجدداً وارد کنگره شدم، لژیون همسفر لیلا هم لژیونی خودم را انتخاب کردم و ۱۰ ماه سفر نمودم؛ اما متأسفانه ایشان تجلیل شدند و طبق قانون جدید افراد بیش از ۳ سال رهایی نمی‌توانستند در لژیون بمانند. به‌این‌ترتیب ۱ سال و ۸ ماه از لژیون محروم شدم. همان زمان به‌صورت امتحانی در آزمون شرکت کردم و جذب شدم، با این‌که لژیون نداشتم در کارگاه‌های آموزشی حاضر می‌شدم. سپس در جایگاه نگهبانی قرار گرفتم و بعدازآن ورزشبان دارت شدم. از آن به بعد مرتب در آزمون‌ها شرکت کردم و خواسته راهنما شدن نیز داشتم که به لطف خداوند توانستم در آزمون راهنمایی قبول شوم.

ما فرا گرفته‌ایم که «همه‌چیز مثل صفحه سفید نقاشی است که باید ذره‌ذره تصویر آن را خودمان نقاشی کنیم.» به نظر شما برای داشتن تصویر زیبا چگونه باید عمل کرد؟

تصویر زیبا در حقیقت اعمال و رفتارهای ما است، همان ارزش‌ها و ضد ارزش‌هایی که انجام می‌دهیم. آقای مهندس بیان کردند: «هرچه بکارید، همان را درو خواهید کرد». بر اساس این گفته همه‌چیز به تصمیمات و خواسته‌های ما بستگی دارد. اگر بد بنویسیم برای دیگران بد بخواهیم یا کارهای ضد ارزشی انجام دهیم نتیجه آن به زندگی خودمان بازمی‌گردد؛ اما اگر کارهای ارزشی انجام دهیم و برای دیگران خوبی بخواهیم، بدون شک همان خوبی به زندگی ما بازخواهد گشت. من در طول این سال‌‌ها فراگرفتم که زندگی هر فرد کاملاً به خود او بستگی دارد؛ همان‌طور که آقای مهندس تأکید دارند: «ما خودمان سرنوشت‌ خودمان را رقم می‌زنیم»، مثال همان برگه چکی که آقای مهندس بیان کردند: «شما تصور می‌کنید تنها دادن چک مهم است؛ اما زمانی که باید آن را پاس کنید، لازم است برای انجام این کار، تلاش نمایید تا مبلغ مورد نظر را به دست آورید.» زندگی نیز دقیقاً همین‌طور است؛ همه‌ چیز از نظر مادی، معنوی، اخلاق و رفتار کاملاً به خود شخص بستگی دارد.

چه چالش‌هایی را در طول مسیر خود تجربه کرده‌اید و چگونه بر آن‌ها غلبه نموده‌اید؟

مسافر من همیشه می‌گوید: زمانی که به‌سوی نیروهای الهی حرکت کنی و در مسیر درست قدم برداری، نیروهای منفی بیشتر تلاش خواهند کرد تا تو را از این راه دور کنند. من نیز چالش‌های بسیاری را تجربه کرده‌ام. یکی از این چالش‌ها، انتخابات مرزبانی بود که در آن شرکت کردم و خواسته‌اش را نیز داشتم؛ اما انتخاب نشدم، روزهای ابتدایی پس‌ از این اتفاق حال خوبی نداشتم؛ ولی توانستم کم‌کم با خود کنار بیایم. آقای مهندس بیان کردند: «باید بررسی کنیم و ببینیم که آیا خواسته‌ای که داریم در تقدیر ما هست یا خیر». با تفکر به این موضوع دریافتم که این جایگاه برای من مقدر نبوده است. شاید افراد دیگری بیش از من به این موقعیت نیاز داشتند و جایگاه مناسب من در مکان یا زمان دیگری قرار دارد. زمانی که در آزمون راهنمایی پذیرفته شدم با خود گفتم حتماً حکمتی در کار بوده که به‌جای خدمت در مرزبانی برای خدمت راهنمایی انتخاب شدم. ازنظر مالی نیز با چالش‌های بسیاری روبه‌رو بوده‌ام، به یاد می‌آورم زمانی که برای اولین بار با این‌که تحت‌ فشار مالی بودیم عضو لژیون سردار شدم، برای من این تجربه بسیار دل‌نشین بود. عضویت در لژیون سردار درس‌ها و چالش‌های فراوانی داشت؛ چراکه به خاطر این تصمیم از خواسته‌های منطقی و به‌جای خود گذشتم. سال‌های گذشته با وجود این‌که توانایی مالی برای عضویت داشتم عضو لژیون سردار نمی‌شدم؛ اما امسال احساس کردم به این مسیر نیاز دارم. همیشه راهنما همسفر فاطمه می‌گوید: زمانی که تصمیم می‌گیری که عضو لژیون سردار، دنور یا پهلوان شوی؛ باید درد را حس کرده باشی و برای رسیدن به هدف سخت تلاش کنی. این‌ها بخشی از مهم‌ترین چالش‌هایی بوده که پشت سر گذاشته‌ام. چالش‌ها همواره وجود دارند؛ اما زمانی که به کنگره می‌آیی و آموزش می‌گیری، نحوه برخورد با مشکلات را یاد می‌گیری. این‌گونه نیست که در سفر دوم یا در جایگاه‌هایی مانند راهنمایی، مرزبانی و ... مشکلی وجود ندارد. مشکل همیشه وجود دارد؛ اما با آموزش‌هایی که گرفته‌اید، می‌توانید به شیوه‌ای بهتر با مسائل مواجه شوید و هر مشکل را به فرصتی برای عملی کردن آموخته‌ها تبدیل کنید.

در وادی اول بیان‌شده که برای به وجود آمدن و خلق شدن، اولین قدم یک فکر یا یک اندیشه است. به نظر شما چگونه می‌توانیم اولین قدم را به‌درستی برداریم؟

به نظر من مهم‌ترین وادی کنگره وادی اول یعنی وادی تفکر است. اگر ما بتوانیم، این وادی را به بهترین شکل، به کار ببندیم و در زندگی عملی کنیم، مشکلات را به‌آسانی حل خواهیم کرد. زمانی که تفکر و اندیشه درست شکل بگیرد، بسیاری از مسائل پیش از وقوع رفع می‌شوند. بیش‌تر چالش‌های ما نتیجه تفکر نادرست یا فقدان آن است. اندیشیدن امری ضروری تلقی می‌شود؛ اما باید بدانیم که چه چیزهایی شایسته تأمل نیستند، مثلاً نباید زندگی روزمره خود را درگیر ضد ارزش‌هایی مانند غیبت، تجسس در امور دیگران و ... کنیم. همچنین فکر، اندیشه و زمان خود را صرف این‌گونه مسائل نکنیم. به‌جای آن باید در مسیر آرامش، تزکیه و پالایش گام برداریم، آموزش ببینیم و پیشرفت کنیم. من به وادی تفکر علاقه بسیاری دارم و معتقد هستم که این وادی تأثیر بزرگی در زندگی دارد. ان‌شاءالله بتوانیم این وادی را در عمل پیاده کنیم و درنهایت به وادی‌های دیگر و نهایتاً وادی عشق و محبت برسیم.

کلام آخر:

از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان بابت فراهم کردن این بستر تشکر می‌کنم. همچنین از راهنمایان همسفر لیلا خدابخشی، همسفر لیلا رحیمی و همسفر فاطمه که طی این چند سال همراه من بودند نهایت قدردانی را دارم. از ایجنت، مرزبانان و تمامی خدمتگزارانی که با تلاش و همت خود این امکان را برای من فراهم کردند که در کنگره بمانم و آموزش بگیرم سپاسگزارم. ان‌شاءالله بتوانیم با به‌کارگیری وادی‌ها در زندگی، به آرامش و آسایشی که در جست‌وجوی آن هستیم دست‌یابیم.

عکاس: همسفر هیلدا رهجوی راهنما همسفر لیلی (لژیون نوزدهم)
مصاحبه‌کننده: همسفر ساره رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
ویراستاری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر منصوره (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .