English Version
This Site Is Available In English

بدون تفکر مشکلات زیادی برای ما به وجود می‌آید

بدون تفکر مشکلات زیادی برای ما به وجود می‌آید

جلسه ششم از دوره دوازدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی صادق قم، با استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر مجید، با دستور جلسه " وادی یک و تاثیر آن روی من " یکشنبه ۱۷ فروردین ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

تشکر میکنم از ایجنت محترم و گروه مرزبانی و راهنمای محترمم آقا جواد که به بند اجازه دادند خدمت کنم و آموزش ببینم.

قبل از هر چیز خدا را شاکرم که در جمع شما عزیزان هستم و از نظر سبک زندگی،از نظر افکار و از نظر جسمانی تغییر کرده ام و حالم خوب است.قبل از کنگره60 من زندگی تاریکی داشتم،بار ها سعی کردم که از دام اعتیاد خارج بشوم ولی نتوانستم و مشکلات زیادی برای خودم و خانواده ام به وجود آورده بودم.بنده گاهی اوقات که در خیابان راه می‌رفتم به پشت سر خودم نگاه می‌کردم که ببینم شخصی در مورد من قضاوت می‌کند یا من را انگشت نما می‌کند، یک بار برای من این موضوع در یک هیأت پیش آمد که چند نفر از افراد هیأت با انگشت من را نشان می‌دهند و در مورد من صحبت می‌کنند از این موضوع بسیار ناراحت شدم و با خودم می‌گفتم که چرا من به سمت اعتیاد رفتم.تیتر وادی یکم در مورد تفکر است(با تفکر ساختار ها آغاز می‌شود بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می‌رود) من در زمان موادم هیچ فکری جزء مواد نداشتم و زمانی که آمدم کنگره و سفر کردم فهمیدم که فکر کردن یعنی چه ،در آن زمان تنها چیزی که فکر می‌کردم اعتیاد و موادم بود اگر می‌خواستم جایی بروم یا کاری می‌خواستم انجام بدهم باید اول موادم را جور می‌کردم و بعد به آن موضوع می‌رسیدم. به این فکر می‌کردم که از کجا بخرم،از چه کسی بخرم  حتی موقع‌هایی که می‌خواستم به شهرستان بروم خواسته من این بود که از دو روز قبل موادم را تهیه کنم که یک وقت خدای نکرده خماری نکشم و این موضوع بسیار تلخ و سخت بود،در آن زمان مصرفم اگر جلوی من مهدی یک دوراهی قرار می‌دادند و می‌گفتند یک راه آن خانواده‌ات است و راه دیگر آن مواد است من راه مواد را انتخاب می‌کردم چون زمانی که من ا مواد نداشتم تعادل هم نداشتم،یا اینکه وقتی یک پول هنگفتی را به مواد می‌دادم به من هیچ فشاری نمی‌آمد و ناراحت نمی‌شدم اما وقتی بچه من از من همان مقدار پول می‌خواست عصبانی و ناراحت می‌شدم دلیل این موضوع این بود که یا تفکر نداشتم یا تفکر درستی نداشتم. بنده موقع رفتن به سر کار اولین چیزی که در موردش فکر می‌کردم مواد بود اول مواد را مصرف بکنم و بعد بروم سر کار تا بتوانم سرپا باشم، اما خوب خدا را شکر با کنگره ۶۰ آشنا شدم و به درمان رسیدم. زمانی که من وارد کنگره ۶۰ شدم اولین چیزی که به من آموختند احترام و فکر کردن بود دلیلش هم این بود که بدون این دو موضوع هیچ کاری به سرانجام نمی‌رسد. هنگامی که یک مشکلی برای من پیش می‌آمد از خداوند ناراحت می‌شدم و می‌گفتم چرا بین بنده‌هایش فرق می‌گذارد اما این را نمی‌دانستم که دلیل این مشکل خود من هستم خود من این مشکل را به وجود آورده‌ام و قبل از انجام آن هیچ تفکر و فکری نداشتم. من در سفر اولم صبر نداشتم و می‌خواستم گریز بزنم و سریع رها بشوم و چند باری به دروغ به راهنمایم گفتم که حالم خوب است و دارو ی  من را کم کن،عجله بسیاری برای رهایی داشتم و دلیل این موضوع هم فکر نکردن بود اما در ادامه سفرم بعدها فهمیدم که باید صبر کنم تا به حال خوب برسم و صبر کردم و این اتفاق افتاد. در پایان از آقای مهندس تشکر می‌کنم و عید نوروز را خدمت ایشان و خانواده محترمشان تبریک عرض می‌کنم و از راهنمای خودم آقا جواد سیار تشکر می‌کنم که حال خوب امروزم را مدیون زحمات ایشان هستم. از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید متشکرم.

تایپ و عکاس همسفر امیرمحمد

ارسال خبر مرزبان خبری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .