جلسه چهاردهم از دوره سیوسوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی گیلان به استادی راهنما همسفر زهرا، نگهبانی همسفر فرشته و دبیری همسفر مطهره با دستور جلسه «وادی اول (با تفکر ساختارها آغاز میشود، بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه 19 فروردین 1404 ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که امروز این فرصت به من داده شد تا در این جایگاه خدمت کنم. امیدوارم سالی پر از عشق، معرفت، آگاهی و رزق و روزی فراوان برای همه ما باشد. از راهنمای خوبم تشکر میکنم، زیرا اگر امروز در این جایگاه هستم و به حال خوشی رسیدهام حاصل زحمات ایشان است. وادی اول میگوید، با تفکر ساختارها آغاز میشود، بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود. در گذشته شاعران، عرفا و پیامبران بسیاری داشتیم که آمدند تا به ما روش زندگی کردن را بیاموزند. آنها به ما متذکر شدند که راه و رسم زندگی چگونه است و با وجود گذشت سالهای بسیار ما هنوز هم از آنها به نیکی یاد میکنیم.
همه ما شنیدهایم که حضرت مسیح، مردگان را زنده میکرد و با خود فکر میکردیم مگر چنین چیزی امکان دارد؛ اما اکنون در عصری زندگی میکنیم و با چشمان خود شخصیتی را دیدهایم که انسانهای به ظاهر مرده را زنده کرده است، آقای مهندس حسین دژاکام، مصرفکنندگانی را که در نظر ما، مانند مردهای متحرک بودند به درمان و رهایی رساندهاند و به آنها زندگی دوباره بخشیدند. آقای مهندس دژاکام، علم زندگیکردن را در قالب وادیها به من آموختند. ستون وادیها، وادی اول است که با تفکر شروع میشود. آقای مهندس دژاکام به زبان امروزی و ساده به من آموختند که چگونه فکر و زندگی کنم. این وادیها برای زندگی بهتر است. ما در دین خودمان آموختهایم که یک ساعت تفکر، بهتر از ۷۰ سال عبادت است و این اهمیت تفکر را میرساند.
اما فکر کردن باید چگونه باشد؟ یکی از محبتهایی که خداوند نسبت به انسان داشته است، تفکر است اما در کنار تفکر، اختیار هم به ما داده شده است که کدام را انتخاب کنیم؟ آیا گمراهی و تاریکی جهنم را برگزینیم و یا آرامش و تکامل را انتخاب کنیم و این بستگی به من دارد. آقای مهندس حسین دژاکام، هر زمان در مورد وادیها صحبت میکنند متذکر میشوند که تاثیر آن را بر زندگی خود بیان کنید. من قبل از ورود به کنگره۶۰ گمان میکردم همه چیز را میدانم و دیگران غلط فکر میکنند و فقط من درست فکر میکنم. اما فکرهایی که میکردم این بود که خدایا من چیزی ندارم، چرا من که خوبم و به پدر و مادرم احترام میگذارم، همسر من باید مصرفکننده شود و خیلی از این سوالها که در ذهن من بود، افکار من را پر کرده بود و در آخر هم، نتیجهای از این فکرها به دست نمیآوردم و باعث حال بد خودم میشدم و جهنمی را برای خودم انتخاب کرده بودم.
زمانیکه به کنگره۶۰ آمدم، اولین چیزی که به من یاد دادند این بود که عقاید کهن خود را کنار بگذارم. کنگره۶۰ من را دوباره ساخت. همیشه به راهنمای خود میگفتم نمیدانم چه مشکلی دارم که در درون خود احساس سنگینی میکنم. بعضی افراد احساس سبکی داشتند؛ اما من برعکس بودم و درونم سرشار از افکار منفی بود. به همه شک داشتم و همه چیز را سیاه و تار میدیدم. با ورود به کنگره۶۰ در ابتدا آموزش گرفتم که باید عقاید و تفکر و نگاه خود را نسبت به مسائل تغییر دهم. تا زمانی که تفکر خود را تغییر ندهم و با همان فکر عمل کنم راه به جایی نخواهم برد. بنابراین به جای اندیشیدن به نداشتهها روی داشتههای خود متمرکز شدم.
قبل از ورود به کنگره ۶۰ از رشد فرزندانم غافل شدم و این یعنی برای خود از زندگی جهنم ساخته بودم و تمام تمرکز من روی مسافرم بود که در تاریکی سپری میکرد و مقصر تمام مشکلات زندگی خود را مسافرم میدانستم و هیچ لذتی از داشتههای خود نمیبردم. شاکر خداوند هستم که مسیر کنگره را به من نشان داد و به من یادآور شد که به نعمتهایی که دارم توجه کنم. با آموزشهای کنگره یک زندگی آرام برای خود ساختم. تنها کسی که به من کمک کرد خود من بودم و از خداوند خود سپاسگزارم که در مسیر سبز کنگره قرار دارم و از آموزشهای آقای مهندس حسین دژاکام که مانند طلا است بهرهمند میشوم و امیدوارم تا هر زمان که توان دارم بتوانم خدمتگزار کنگره۶۰ باشم و وادیها را اجرایی کنم و به آرامش بیشتر برسم. آرامش یعنی از داشتههای خود لذت کافی ببریم.
.jpg)


مرزبان کشیک: همسفر هانیه
تایپیست: همسفر شبنم رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون سوم)
عکاس: همسفر شیدا
ویرایش: همسفر سپیده رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی گیلان
- تعداد بازدید از این مطلب :
298