English Version
This Site Is Available In English

در وادی عشق و محبت آغاز‌ و‌ پایان مشخصی ندارد

در وادی عشق و محبت آغاز‌ و‌ پایان مشخصی ندارد

جلسه نهم از دوره هفدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره‌۶۰ نمایندگی بیستون کرمانشاه با استادی راهنمای تازه‌واردین همسفر نهیه، نگهبانی همسفر سهیلا و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «وادی چهاردهم (آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شکر می‌کنم که روزی من هم شد تا در این مکان مقدس باشم. قبل از هر‌چیز سال جدید را به همه شما تبریک می‌گویم امیدوارم سالی پر از خیر، برکت و خوشی در انتظار همه باشد. امروز در آخرین جلسه از سال ۱۴۰۳، دستور جلسه وادی چهاردهم است که این وادی خیلی شیرین، عظیم و پر‌محتوا است. قبلاً استاد جلسه می‌شدم، خیلی استرس داشتم؛ ولی خدا را شکر امروز با یک شوقی به کنگره آمدم و همسفران را با محبت و با تمام وجود بغل می‌کردم. این وادی خیلی مبارک است که در دل سخت‌ترین انسان‌ها رسوخ و جذب می‌شود و آن‌قدر پرمحتوا است که آقای مهندس ۱۲ سی‌دی در مورد آن صحبت کرده‌اند. الآن سی‌دی وادی چهاردهم قسمت هشتم را می‌نویسم، قبلاً هرچیزی را در‌مورد وادی محبت بیان می‌کردم، واقعاً هیچ‌چیزی را از این وادی درک نمی‌کردم؛ شاید رو‌خوانی می‌کردم تا این‌که به وادی چهاردهم قسمت هشتم رسیدم، تازه یخ‌های من آب شد و فهمیدم که این وادی چه چیزی را بیان می‌کند. وادی چهاردهم، وادی عشق و محبت است که می‌گوید: «تمام هستی برمبنای عشق بنا شده‌است». واقعاً هستی در عشق شناور است و چیزی‌که در کنگره یاد گرفتم، عشق یعنی دوست داشتن و محبت کردن.

عشق بزرگ‌ترین سرمایه‌ای است که هر‌چه از آن ببخشید، بیشتر دریافت می‌کنید. خدمتگزاران کنگره، راهنمایان، دیده‌بانان و بعضی‌ها از آن‌ها ۱۰ سال و حتی ۲۰ سال است که به کنگره می‌آیند؛ اگر عشق و محبت را دریافت نکنند، آیا واقعاً توانی برایشان می‌ماند که این راه را ادامه بدهند؟ من اصلاً متوجه نمی‌شدم، اگر به کسی محبت کنم محبت من بیشتر تأثیر‌گذار است یا من بیشتر محبت را جذب می‌کنم. من یاد گرفته‌ام، اگر کسی محبت می‌کند یک چیزی می‌بخشد و ناخودآگاه در دلش احساس خوشحالی می‌کند. کسی‌که عشق و محبت نداشته باشد نمی‌تواند در مورد عشق و محبت حرفی بزند و جایگاه عشق هم در قلبمان است. در وادی عشق و محبت، آغاز و‌ پایان مشخصی ندارد. ما نمی‌دانیم محبت از چه زمانی شروع شده و زمان پایان آن را هم نمی‌دانیم. از تجربه خودم بگویم، اگر انسان از تنفر، نفرت و حسادت دور باشد بیشتر محبت را جذب می‌کند‌. زمانی را به یاد دارم که با خانواده مشغول صحبت بودیم که یادآوری گذشته باعث شد کسانی را مورد نفرین خودم قرار دهم و تیر نفرت من نسبت به اطرافیان، به نزدیک‌ترین فرد زندگی‌ام، یعنی پدرم اصابت کرد؛ پدری که خیلی به من محبت کرده بود.

به ما زنگ زدند که در خیابان تصادف کرده و پایش شکسته و سه سال بعد از آن تصادف که روی تخت بود فوت کرد؛ واقعاً از آن موقع تا الآن اگر کسی بدترین بلا سر من بیاورد کسی را نفرین نمی‌کنم؛ من و مسافرم ۶ سال از هم دور بودیم و خیلی از بدی‌های او تعریف می‌کردند که مثلاً ازدواج کرده است و در تنهایی خودمان خیلی در عذاب بودیم؛ حتی یک‌بار هم نفرینش نکردم فقط دعای خیر برایش می‌کردم؛ حتی برای پدر و مادرش فاتحه می‌فرستادم که ثواب برایشان برسد. قبل از کنگره محبت و عشق نداشتم فکر می‌کردم که عشق و محبت بین پسر و‌ دختر، شیرین‌ و فرهاد و لیلی‌ و مجنون را فهمیده بودم تا این‌که به کنگره آمدم و فهمیدم که عشق و محبت غنی‌ترین، ناب‌ترین و بزرگ‌ترین است. پیوند محبت است که ما را در کنار همدیگر نگه‌داشته است و اگر می‌بینیم کسی حالش خوب نیست به او محبت کنیم تا حالش خوب شود. این چند سال که در کنگره هستیم بیشتر از قبل به همدیگر محبت می‌کنیم. جلسه قبل تندتند کارهای خودم را انجام دادم که زود به جلسه برسم؛ وقتی‌که به کنگره آمدم همسفر زیبا قبل از من رسیده بود اگر این عشق نیست پس چه‌چیزی است؟ کسی هم که عشق و محبت داشته باشد درونش آرام و مهربان است و اضطراب و افسردگی ندارد. عشق یعنی از خود گذشتن، آیا من می‌توانم از حق خودم و از روی صندلی که جلو نشسته‌ام حداقل به بغل‌دستی یا از خوراکی که دارم بگذرم این نشانه‌های عشق است. عشق روی کردار و رفتار ما خیلی تأثیر دارد. مثلث عشق سایه‌، جاذبه و حس است و حتماً باید چیزی وجود داشته باشد تا ما به‌ آن احساس داشته باشیم و جذبش کنیم.

کسی هم که نفرت و کینه داشته باشد، اثری از محبت در دلش نیست و عشقی هم قشنگ است که بلاعوض باشد. ما به میل خودمان به کنگره می‌آییم نه حقوقی می‌گیریم و نه چیزی به ما می‌دهند؛ ولی از روی عشق و محبت وظیفه خودمان را انجام می‌دهیم و عشق به همه تعلق دارد. یک شعر خیلی قشنگ است که می‌گوید: «عبادت به جزء خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست». بالاترین عبادت در کنگره همین خدمت به خلق است‌. واقعاً راست می‌گویند با خدمت کردن حالمان خوب می‌شود و بیشتر ما از عشق ثمره می‌گیریم. برای این‌که خداوند عشق خودش را ثابت کند این جهان‌ها را آفریده است با نظم و قوانینی که خودبه‌خود انجام می‌شود. عشق گدا‌ و‌ پادشاه، زشت‌ و زیبا، سیاه‌ و سفید، پول‌دار‌ و‌ بی‌پول و بی‌سواد و با‌سواد را نمی‌شناسد و همه در عشق شناورند و عشق تقدیم به همه شما.

مرزبانان کشیک: همسفر فریده و مسافر امین
عکاس: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم) نگهبان سایت
تایپیست: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .