ریشه عشق از گیاهی بهنام عشق است و این گیاه اطراف چیزی که دوست دارد میپیچد. در کنگره60 گفته میشود تنها محبت ما را بههم متصل نگاه خواهد داشت و این جز عشق نیست. برای اینکه عاشق شویم باید بتوانیم بگذریم و زمانیکه بتوانیم گذشت کنیم به ارتقاء خواهیم رسید. همیشه گفته میشود عاشق کور است و باید عیبهای معشوق را ببیند و اگر غیر از این باشد خودشیدایی مستان است. یک همسفر در کنگره اشتباهات مسافر خود را میبیند. در کنگره60 گفته نمیشود مسافر خود را به مراکزی بسپارید که آنها را به زور با خود ببرند و در خیلی مواقع میگویند با مسافر خود وارد بحث نشوید. همیشه در کنگره گفته میشود بگذارید تا مسافر مسیر درمان را سپری کند.
عشق سوختن است، نه برای اینکه تبدیل به خاکستر شوید؛ بلکه تبدیل به نور شوید؛ وقتی که انسان بتواند تبدیل به نور شود خیلی از مسائل برای او تغییر خواهد کرد. من باید در بستر سکوت آرامشی را آماده کنم. مثلثی به نام آرامش وجود دارد که اضلاع آن گذشت، بخشش و احقاق حق است؛ اگر من این پارامتر را در حد بسیار پایین رسم کرده باشم و انجام دهم؛ شاید بتوانم در رابطه با آرامشی صحبت کنم که میخواهم برای شنیدن صدای عشق به آن برسم. یک مصرفکننده نمیداند محبت چیست. دید او نسبت به محبت بهگونهای است که اطرافیان او را تأیید نمایند و اگر مصرفکننده برای دیگران کاری انجام دهد تنها به این دلیل است که برای او نفعی دارد و من باید بستر آماده کنم که از مهمترین چیزها است.
محبتی که در کنگره گفته میشود بر مبنای تفکر سالم است. یک مصرفکننده تفکر سالم ندارد که بخواهد به ایمان سالم، عمل سالم، عقل سالم و عشق سالم برسد. قبل از اینکه وارد کنگره شوم همه ما از جمله من فکر میکردم خیلی مهربان، بامحبت و خیلی باگذشت هستم؛ ولی وقتی به کنگره آمدم معنای عشق برای من عوض شد و عشق را به گونهای دیگر فهمیدم، قبلاً هم عشق و محبت داشتم؛ ولی به نوعی دیگر بود. محبت را باید بیدریغ و بیمنت نثار کرد مانند خورشید که نگاه نمیکند به چه چیزی یا به چه کسی میتابد آیا گل است یا خار؟ لایق است یا لایق نیست؟ قدر میداند یا قدر نمیداند؟ آموختم بهوسیله محبت میتوانم گرانترین چیزها را بهدست بیاورم.
انسان مهربان هرگز تنها نمیماند، همیشه آرام است. این آرامش در همه جای زندگی او نمایان بوده و دیگران هم در کنار او به آرامش میرسند؛ زیرا هزینه آرامش او بارش محبتی بوده است که قبلاً پرداخت کرده و شاید هنوز هم در حال پرداخت است. بهای رسیدن به بهشت دنیوی و اخروی عشق، محبت و دیگر هیچ است؛ شاید در گذشته فکر میکردم با آموزش جهانبینی و آموزشهای راهنما جامها پر میشوند؛ اما این به تنهایی کافی نیست. ظرف باید همراه با خدمت پر شود. جام من تنها با علم، دانش و آگاهی پر نمیشود و اگر همراه با محبت نباشد، خالی خواهد ماند. سال جدید و بهار نزدیک است با هم عهد کنیم امسال به جای اینکه خانههایمان را بتکانیم دلهایمان را بتکانیم.
امسال با وادی چهاردهم تمام میشود نگذاریم در دلهایمان حسادت، کینه، بغض، رنج، نفرت، دورویی، انتقام، خیانت و دور زدن باشد. دلهایمان را بتکانیم و جا برای عشق و وادی چهاردهم باز کنیم. اجازه دهیم با توجه به شعر مولانا انسانیت آرزو نباشد. هرکدام از ما به نوبه خود ذرهای از عشق شویم و بهمرحله انسانی برسیم و به قول استاد امین که میفرماید: اینکه من ستاره باشم و بدرخشم مهم نیست. مهم این است که من کمک کنم که دیگران بدرخشند و ستاره شوند. لحظه تحویل سال برای هم دعا کنیم، برای انسانهای ویرانه، دلهای زخمی، قلبهای ناآرام، خوشبختی تمام جوانها و کسانی که در بند اعتیاد هستند. عهد کنیم در تحویل سال برای دیگران دعا کنیم و از خداوند بخواهیم به عدد شکوفههای بهاریاش به ما لیاقت عشق واقعی و وادی چهاردهم را بدهد. صحبت خود را با یک شعر به پایان میرسانم.
باران که شدی مپرس این خانه کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکی است
باران که شدی پیالهها را نشمار
جام، قدح، مسجد و میخانه یکی است
باران تو که از پیش خدا میآید
توضیح بده عاقل و فرزانه یکی است
با سوره دل اگر خدا را خواندی
حمد و فلق و نعره مستانه یکی است
اگر درک کنی خدا را میبینی
درکش نکنی کعبه و بتخانه یکی است.
نویسنده: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
91