English Version
This Site Is Available In English

با ایمان و تلاش، راهی سبز به سوی خدمت

با ایمان و تلاش، راهی سبز به سوی خدمت

با سلام و عرض ادب خدمت شما همسفران گرامی، ضمن تبریک به مناسبت قبولی شما در آزمون راهنمایی، لطفاً از حس درونی خود از لحظه‌ای که پاسخ آزمون را در سایت مشاهده‌ نمودید کمی برایمان بگویید و بفرمایید که از نظر شما یک رهجو چگونه می‌تواند جایگاه شیرین راهنمایی را تجربه کند؟

همسفر فاطمه:

بابت تبریک شما متشکرم؛ خدا را شاکرم که چنین روزهایی را تجربه می‌کنم.

لحظه‌ای که متوجه شدم در آزمون، شال سبز تازه‌واردین را قبول شدم؛ اشک شوق در چشمانم حلقه زد. احساس کردم تنها نیستم؛ حضور خداوند را برای چندمین بار در زندگیم، آن هم هنگامی که لبه پرتگاه بودم، حس کردم. درون خود از اینکه پشت و پناهم است و در سخت‌ترین روزهای زندگی، دستم را می‌گیرد به داشتنش می‌بالیدم.

مسیر من در کنگره۶۰ پر از فراز و نشیب بود هر قدمی که برمی‌داشتم به ظاهر پر از امید بود؛ اما صدایی از درون زیر پایم را خالی می‌کرد. از خداوند خواستم از این بلاتکلیفی رهایم کند و در یک قدمی حذف خودم از این مکان مقدس بودم که خبر قبولیم را شنیدم. متوجه شدم باید از نو، فصل جدیدی را شروع کنم تا پایان عالی داشته باشم. دلیل زیادی برای تسلیم شدن داشتم؛ اما روز پنجشنبه فهمیدم هزاران دلیل برای ادامه دادن دارم.

از آقای مهندس تشکر می‌کنم و امیدوارم لایق این جایگاه باشم؛ همچنین از راهنمای مهربان و پر تلاش خودم همسفر ناهید نهایت سپاس و قدردانی را دارم، امیدوارم همیشه شاد و پر انرژی در مسیر پر از موفقیت خود گام بردارند.

به عقیده‌ من نتیجه آزمون بستگی به تلاش رهجو در طول سفر دارد؛ اینکه چقدر روی زندگی، آرامش، آگاهی و رفتار خودش تمرکز کند نه دیگران. منابع، مختص ۱ یا ۲ ماه قبل از آزمون نیست. در طول سفر باید مرور داشته باشد، خلاصه نویسی کند و حتی در اختیار هم‌لژیونی‌هایش قرار دهد تا مروری دوباره برای خودش شود. این خلاصه‌نویسی برای من که فرزند سومم ۹ ماهه بود و درگیر بچه‌داری بودم، بسیار کمک کرد.

در انتها آرزوی موفقیت دارم برای دوستانی که یک قدم به هدفشان نزدیک‌تر شده‌اند و همچنین کسانی که در حال برداشتن قدم‌هایی جهت رسیدن به اهداف والای خود و کنگره۶۰ هستند.

همسفر الهه:

لحظه‌ای که شماره راهنمای خوبم همسفر زینب را روی صفحه نمایش گوشی‌ام دیدم، دلم گواهی داد که جواب آزمون راهنمایی را اعلام نموده‌اند و من قبول شده‌ام.

زمانی‌که خانم زینب خبر قبولی‌ام را داد؛ حالت غیر قابل وصفی در من ايجاد شد از شدت خوشحالی گریه می‌کردم. هرچند در خیابان بودم؛ اما احساس می‌کردم هیچ عابری غیر از خودم در آنجا نیست. قلبم به شدت می‌تپید و لحظه‌ای آرام نمی‌ایستاد. هر کار می‌کردم، نمی‌توانستم مانع ریزش اشک‌هایم شوم، گوشه‌ای ایستادم و خدای خوبم را شکر کردم که فرصت این خدمت زیبا را نصیب و روزی من نموده است.

به نظر من اگر رهجو خواست قلبی داشته باشد، فرمان‌بردار راهنمای خود باشد، در آزمون‌های ماهیانه نمایندگی شرکت کند، قطعاً در رسیدن به هدفش پیروز خواهد بود. امیدوارم بتوانم در این مسیر پر‌‌برکت و سبز به بهترین شکل ممکن خدمت کنم و قسمتی از بدهی خودم را به کنگره پرداخت نمایم.

همسفر محبوبه:

با سلام و عرض ادب خدمت شما همسفر عزیز، ضمن تبریک به مناسبت قبولی شما عزیزان در آزمون راهنمایی، سلام و خدا قوت خدمت تمام خدمت‌گزاران با عشق و محبت سایت نمایندگی بنیان؛ من بعد از آزمون هر روز سایت را بازدید می‌نمودم و مشتاقانه منتظر پاسخ آزمون راهنمایی بودم، روزی که پاسخ آزمون آمد ابتدا بی‌اختیار گریه کردم و خدا را بابت فرصتی که در اختیار من قرار داد تا ذره‌ای بتوانم برای هم‌نوعان خود مفید باشم و به نوعی دیگر آموزش بگیرم شکر کردم، آن لحظه حس بسیار شیرینی داشتم؛؟زیرا پاسخ تلاش‌های ۲ ساله خودم را گرفته بودم و به خواسته قلبی خودم یعنی گرفتن شال خوش رنگ سبز رسیده بودم.

یک رهجو در ابتدا باید فرمانبردار راهنما و سیستم کنگره‌۶۰ باشد، همانطور که خوب می‌دانیم، ابتدا باید فرمانبردار خوبی باشیم تا به فرماندهی برسیم و بعد در جهت خواسته و هدف‌مان تلاش کنیم تا ان‌شاءالله به نتیجه دلخواه برسیم؛ این جایگاه را برای کسانی‌که خواسته‌شان است آرزو می‌کنم. در انتها از راهنمای خوبم همسفر ناهید علیدادی و مسافرم که مشوق من در این مسیر بودند تشکر می‌کنم.

همسفر هما:

فرمانبردار در نهایت فرمانده می‌شود. انسان‌ها در مسیر زندگی خود یک معلم، استاد، راهنما، راهبر و یا اعتقاد به دین، راه و روشی دارند و در این مسیر هدف مشخص می‌شود، هر کسی به گونه‌ای که ایمان دارند.

من با شروع سال جدید برای خودم هدف‌گذاری کردم که امسال در آزمون قبول شوم. برای اجرای این هدف باید کارهایی انجام می‌دادم: مانند تسلیم راهنمای خوبم همسفر سمیه باشم، سی‌دی هفته بنویسم، مشارکت لژیون و جلسات عمومی داشته باشم، منظم باشم، حرمت کنگره را رعایت کنم، سعی کنم با مطالعه در آزمون‌های ماهانه شرکت کنم. همیشه دین آن صندلی که اشغال کردم را در ذهن داشتم و تلاشم این بود که جبران کنم. خدا را شکر که تا حدودی به آن فرمانده تبدیل شدم وخیلی خوشحالم که بذری که اول سال جدید کاشتم، به بار نشست ومیوه داد و شال و جایگاه راهنمای تازه واردین قسمت و نصیب من شد.

روز پنج شنبه ظهر خبر قبول شدنم از طریق همسفر زینب، نگهبان سایت به من رسید و همیشه خانم زینب در ذهنم به عنوان نوید عشق و شادی در ذهنم باقی می‌ماند. من هر لحظه سجده شکر می‌گذارم که خداوند من را برای این جایگاه و خدمت به انسان‌هایی که در تاریکی هستند، انتخاب کرد. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

ویرایش:‌ همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون یازدهم) نگهبان سایت، همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم) دبیر سایت
ارسال: همسفر آتنا رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بنیان مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .