پنجمین جلسه از دوره شانزدهم سری کارگاههای عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی بنیان به نگهبانی مسافر جواد، استادی راهنمای محترم مسافر محمدصادق و دبیری مسافر جمال با دستور جلسه «درختکاری» پنجشنبه ۱۶ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز شد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمدصادق هستم یک مسافر؛ از نگهبان جلسه، ایجنت محترم و لژیون محترم مرزبانی متشکرم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند تا آموزش بگیرم. من صحبتهایم را با یک پیام از استاد سردار به نام فرمان که در کتاب ۶۰ درجه آمده است شروع میکنم. امواج چون گردبادی در زمین میآیند و آنچه برداشتنی باشد را با خود به امانت میبرند و این جز فرمان حاصل نمیگردد. پس با شما که پیمان میبندید، در اندیشه آن باشید که از زمین برخاسته و به آن مکانی که فرمان است رهسپار شوید.
باتوجهبه اینکه دستور جلسه درختکاری است و خیلی در موردش صحبت شده تجربه خودم را میگویم؛ اما یک نکته اینکه امروز همه متوجه خبری شدیم و آن قبولی تعدادی از مسافران و همسفران در آزمون راهنمایی کنگره 60 بود و خواهش میکنم تمامی قبولشدگان را تشویق کنید. واقعاً تبریک میگویم به آنها، دفتر دیگری مقابلشان بازشده که در آن دنیایی از حال خوب به شما داده میشود تا بتوانید افرادی که به شما باحال بد مراجعه میکنند را به حال خوش برسانید.

خاطرهای کوتاه از هفته درختکاری بگویم، هیچوقت یادم نمیرود اولین سالی که به من اجازه دادند در اردوی درختکاری شرکت کنم باتوجهبه اینکه من تجربه کار کردن با ماشین سنگین را داشتم، عزیزانی که برگزارکننده بودند جلسهای گذاشتند و در آن جلسه قرار شد جابجایی کامیون حمل آب را به من بسپارند، بهاینترتیب که صبح اردو ماشین را آب کنم و به محل درختکاری بروم. ظهر که ما به جلسه رفتیم و این قولوقرار را با من گذاشتند که من این کار را انجام بدهم، همان شب مادرم فوت کرد. در شرایط بسیار پیچیده روحی و روانی قرار گرفتم و نمیدانستم باید چهکار کنم؟
مادرم هم مصرفکننده مواد مخدر بود، خیلی درگیری ذهنی برایم پیشآمده بود که من الآن باید بروم سراغ مراسم فوت مادرم و مهمانانی که آمدند یا به مسئولیتی که به من سپردهشده عمل کنم؟ بلافاصله با راهنمایم تماس گرفتم که الآن باید چهکار کنم؟ ایشان تنها چیزی که به من گفتند این بود که صادق تنها چیزی که روح مادرت را شاد میکند این است که به خدمتت برسی. بالاخره حتماً تو دیر به مراسم و مهمانان میرسی؛ اما به نظر من فقط خدمت کن.
ما در کنگره 60 فرمانبرداری را یاد گرفتیم. صبح بااینکه کلی از اقوام و فامیلهایمان از شهرستان آمده بودند، ابتدا رفتم کامیون را تحویل گرفتم و آن را از سد طرق آب کردم و بردم در محل درختکاری و ماشین را گذاشتم. مراسم بهخوبی انجام شد و از تانکر آب استفاده کردند و دوباره کامیون را به محل خودش برگرداندم و به مراسم مادرم رفتم. همه منتظر من بودند و با ناراحتی گفتند مشخص است که تو کجایی؟ برادر بزرگم فکر میکرد من رفتم خودم را بسازم. این خاطره از اردوی درختکاری کنگره همیشه در ذهن من ماند که مسئولیت کاری که به من سپردهاند را حتی در بدترین شرایط به بهترین نحو ممکن انجام دادم، حالا چراغ کنگره 60 بالای سرم روشن است و من روی این صندلی نشستم و با تعهدی که به خودم و اطرافیانم دارم؛ باید همهچیز را عوض کنم.
بااینهمه امکاناتی که آقای مهندس و کنگره در اختیار من قرار داده که من مسافر ازآنجهت تغییر در زندگی و کسبوکارم از آن استفاده کنم تا به رهایی و حال خوش برسم؛ اما هنوز متأسفانه بعضیها هستند که اینجا مینشینند و به چهرهشان نقاب میزنند و نمیدانند که اینجا جای نقاب زدن نیست. مگر ما کم خودمان و خانواده و محل کاروکاسبیمان را دور زدیم؟ پس اگر نسبت به خودم و خانوادهام تعهدی دارم و همچنین امکاناتی که در اختیارم قراردادند، درواقع مسئولیتی به عهده من است که باید آن را به بهترین شکل ممکن انجام بدهم و درست سفر کنم.
نکتهای دیگر اینکه آقای مهندس دژاکام ریشه درخت کنگره 60 هستند. چقدر ایشان برای اینکه به این درخت اکسیژن و مواد غذایی برسانند تلاش میکنند تا فعالیتهای کنگره گسترش پیدا کند. فقط کافی است همانطور که وادی اول میگوید من یکلحظه با خودم فکر کنم. این نکته را حتماً در نظر بگیرید که تعهدی که همه نسبت به خودتان و کنگره و این چراغدارید را در نظر داشته باشید. خصوصاً تعهدی که به همسفرانمان داریم. کسانی که پابهپای ما مسافران به کنگره میآیند و برای حال خودشان و من تلاش میکنند و ما خیلی راحت از کنار این مسئله میگذریم. خیلی صحبت نمیکنم. ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
مرزبان خبری: مسافر علیرضا
تصویربردار: مسافر محمدهادی
نگارش و ویرایش: مسافر نوید
ارسال خبر: مسافر وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
122