English Version
This Site Is Available In English

آغوش گرمش به من امید می‌داد

آغوش گرمش به من امید می‌داد

از اعماق وجودم نوشته‌ای که سال‌ها در سینه حبس شده بود می‌نویسم. بی‌تاب و بی‌قرار، از همه‌جا مانده و رانده بادلی خسته دنبال کوره‌راهی برای رهایی از بی‌خانمانی با دستانی خالی و دلی پر از غم با مسافرم دنبال روزنه‌ای از امید و نگاهی که مرهم زخم‌هایمان باشد می‌گشتیم که با پرس‌و‌جو در عین ناباوری در امید باز شد، فضایی پر از عشق، آغوشی گرم، از کدامین گذشت و دوستی بگویم که نه اغراق کرده باشم و نه کم‌لطفی، از جایی که نمونه‌اش را دیده بودم؛ اما چرا حسم این بود که با همه‌جا فرق دارد. فضای معنوی‌اش، سکوتش، نظمش، استقبال گرمش و ... حالا فرمان صادر شد و فرصت داده شد. بنشین و گوش جان بسپار، آخر کدام جان؟ جانی نمانده بود، گفتند صبور باش تا قرار بگیرد دل بی‌قرارت ماه‌ها، ساعت‌ها، روزها ماندم عمق صفا و صمیمیت ثابت شد.

کتاب عشق گشوده شد، خستگی رخت بربست، بی‌قراری‌‌ام قرار گرفت، همسفر نامیده شدم. مسافر و همسفر، واژه‌ای پر‌محتوا، درعین‌حال پر‌مسئولیت، بارها این پیام خوانده می‌شد: همسفر تو بر مرکبی نشسته‌ای که گرچه دیر به مقصد می‌رسی؛ اما سالم و کامیاب خواهی رسید، پس عجله نکن. من عجول چطوری می‌توانستم صبور باشم؟چه کسی من را ساکت کرد؟ آرامم کرد؟ و با مهربانی دستی بر سرم می‌کشید؟ دل‌داری‌ام می‌داد؟ به من می‌گفت فقط بیا و نگذار نیروهای بازدارنده بر تو غلبه کنند، متناسب باحال روحیم سی‌دی معرفی می‌کرد؟ درکم می‌کرد، خداوند فرشته‌ای به اسم راهنما برایم فرستاده بود. شخصی که از عصاره وجودش برای من مایه گذاشت،با نگاه پرمهرش به من آرامش بخشید. آغوش گرمش به من امید می‌داد، قدم‌های استوار و محکمش، قوی بودن را  به من آموخت، دستان پرتوانش به من توانایی بخشید و قلب پرتپشش به من زندگی داد.

آن روی سکه نمایان شد، جهان‌بینی کم‌کم داشت در من شکل می‌گرفت. انگار بار دیگر آفرینش را رو‌نمایی می‌کند، سفر آغاز شد، سفری که پوستم کنده شد، جایگزینی صورت گرفت، نفرت جای خود را به محبت داد و قهر جای خود را به آشتی داد. نفس کشیدن آغاز شد، فرمان‌برداری شکل گرفت، این پیام به من یاد‌آوری می‌کرد، همسفر از بندی که آزادشده‌ای تو را سرمست نگرداند و برای این‌که بدانی، سفر دوم به‌مراتب هم سخت و هم سهل است دست‌هایت را به نشان پیچش در هم به‌سوی آسمان نگه‌دار و تا آنچه دریافت ننموده‌ای از ادامه بازنایست و بدان همسفران در آن مکان لا‌مکان تو را یاری خواهند نمود.

نویسنده: همسفر قدسی رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر سولماز رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر میترا دبیر سایت
همسفران نمایندگی پردیس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .