سلام دوستان شهربانو هستم، یک همسفر خداوند را هزاران، هزار بار سپاس که مرا با چیزهایی امتحان نمود که بر اساس ظرفیتم میدانست که من از پس آنها بر میایم و قبل از امتحان هم، صبر را در وجودم نهادینه کرد تا بتوانم آگاهتر و داناتر پیش بروم.
خدایی که بالاتر و نابتر از عشق، محبت چیزی خلق نکرده و همه موجودات و علی الخصوص انسانها را با خمیر مایه عشق عجین کرده، راه درست عشقبازی در خلقت را هم به مخلوقاتش آموخته و نشان داده است.
من در زمان تجرد از سیگار و اعتیاد کوه میساختم برای خود همیشه با خودم میگفتم که مگر یک زن میتواند، مرد معتاد را تحمل کند، و با بوی سیگارش کنار بیاید. این ذهنیت باعث شد تا خودم ندانسته و ناخواسته گرفتار همسری شوم که در دام اعتیاد بود؛ من چند سال متوجه نشده بودم چون مسافرم مردی محافظه کار و با اخلاق است؛ بعد از مدتها به محض اینکه به ایشان شک کردم راه درمان را از طریق کنگره پیدا کرد و الحمدلله رها شد.
من هم زمانی پا به کنگره گذاشتم که مسافرم رهایی اش را بدون حضور من جشن گرفته بود و من یک سری اطلاعات جزیی از کنگره داشتم اما به محض ورود به شعبه دامغان با چهره های بشاش و پرانرژی و شاد روبرو شدم که جای بسی تعجب بود.
ابتدای ورودم با اغوش گرم ایجنت محترم و چهره آرام راهنمای تازه واردین، خانم فرانک روبرو شدم و تشویق به ماندن در کنگره و رسیدن، به آرزو و هدفم را در گوشم نجوا کردن و این احساسات ناب جرقه ای برای ادامه راه بود.
من در کنگره احساس سبکی میکنم از اینکه آدمهای زیادی مثل من حضور دارند و خواه ناخواه درک میشوم احساس خرسندی میکردم.
من پر، پرواز مسافرم بودم و اینکه میتوانم برای رفع تاریکی زندگی اش قدمی بردارم احساس رضایتمندی داشتم.
خداوند مهربان دستمان را گرفت و راه رهایی را نشانمان داد؛ تا از جهالت به دانایی برسیم و نسبت به جهان اطراف معرفت پیدا کنیم و این امر ممکن نیست؛ جز با هدایت و پیگیری راهنمایان عزیز، چون راهنمایان، دستان خدا روی زمین هستند و به امر خدا و هدایت او قدم در این وادی گذاشتند.
لطف خدا شامل هر کسی نمیشود؛ خدای بزرگ بر قلبها آگاه است؛ این مثل واقعیت هست که هر کسی نان قلبش را میخورد، ما هم از این نیت پاک و صادق مستثنی نبودیم.
خداوند را شاکرم که چشمانم را به روی بیماری اعتیاد باز کرد و مرا توسط این امر به رشد و آگاهی، جهان بینی و همچنین آرامش رسانده و میرساند؛ این آگاهی توسط راهنمای عزیز و محترم خانم آرزو محقق گردیده و راهها برایم هموار شده تا آرام، آرام پیشرفت در زندگی ام را ببینم و با تمام، توان ابتدا به خودم و سپس به مسافر و زندگی ام کمک خواهم کرد.
از راهنمای صبور و نجیبم بگویم که حسم نسبت به ایشان عالی بود و هست جای بسی خوشحالی است که چنین شخصی در مسیر زندگی ام قرار گرفت که از همان روز اول با صحبتهای آرامش بخش خود به من این نوید را دادند؛ که من پرانرژی جلو بروم و با استفاده از فرصتهای طلایی از علم و آموزش کنگره بهره مند شوم تا راه درست زندگی کردن و صبوری را بیاموزم.
از همه خدمتگذاران کنگره۶۰ و افرادی که برای تاسیس شعبه دامغان تلاش کردند سپاسگذارم و از راهنمای خودم تشکر ویژه دارم.
نویسنده:همسفر شهربانو رهجوی راهنما همسفر آرزو(لژیون دوم)
ویرایش و ارسال:راهنما همسفر آرزو(لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دامغان
- تعداد بازدید از این مطلب :
157