آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است، من که میگویم کلام خود نیست؛ بلکه فردی است در جمع بیکران هستی که باورش کار هر کس نیست؛ مگر معنای آن بداند که آن چیست. ارابهها را در بیکران به حرکت درآورید که نگهبانان ماوراء به آنچه در زمین میگذرد نیازمندند. بشکافید آنچه شکافتنی نیست، در دل سنگ بروید و ترکیبها را جدا نمایید.
به آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و استاد امین دژاکام عرض سلام و خدا قوت دارم. چند سطری از حس ورودم به کنگره۶۰ برای همدردانم و کسانی که در تاریکیها به سر میبرند و از زندگیشان بهرهای نبردهاند و با مسیر کنگره آشنا نشدهاند مینویسم. به گمان خودم همسفری پر از انرژی بودم که با فرو رفتن به قعر تاریکیها، روز به روز، تاریکیهای بیشتری را تجربه میکردم و دیگر چشمانم چیزی را در تنهایی و غم روزهای گذشته نمیفهمید و دائماً در حال حسرت خوردن بودم که چرا من باید تاریکیها را تجربه کنم؟ (تاریکیهایی که ساختار دست خودم بود.)
با فرو رفتن در قعر تاریکیها هر روز مرگ را در درون خودم احساس میکردم چنانچه با خانوادهام حس و حال زندگی کردن را نداشتم و گاهی در تنهاییهایم، آنقدر گریه میکردم و با گریه کردن به خواب میرفتم. گاهی در خواب مسیری برایم روشن میشد. نمیدانستم که آن راه مرا به کجا میخواند و هر دفعه خسته و خستهتر و ناتوانتر میشدم تا اینکه با حرکت راه برایم نمایان شد.
وقتی برای اولین بار صدای آقای مهندس را شنیدم، آنچنان حسی داشتم که با بندبند وجودم و با تمام ریز سلولهای بدنم حس میکردم (آنچه باور است محبت است.) از روزی که وارد کنگره۶۰ شدم آرامش درونیام در حدی فعال شد که تا به حال تجربه نکرده بودم. با لطف قدرت مطلق الله و مهندس دژاکام به آرامش نسبی رسیدهام و از کنگره۶۰ یاد گرفتم که خودم را در اولویت قرار بدهم و از تاریکیها و چیزهایی که مرا به سمت ضد ارزشها سوق میدهد دوری کنم.
مهمترین چیزی که یاد گرفتهام این است که با کسی مجادله نداشته باشم و در صراط مستقیم قرار بگیرم؛ چون به قول آقای مهندس دژاکام فقط یک راه برای رسیدن به خداوند وجود دارد و آن راه صراط مستقیم است. از آقای مهندس دژاکام یاد گرفتهام در هر شرایطی با پرهیز از مجادله و حفظ آرامش، در مسیر ضد ارزشها قدم نگذارم و فقط در مسیری باشم که با روزنهای از نور و با آموزش، نار وجودیام را ذرهذره به نور تبدیل کنم.
از آقای مهندس دژاکام صمیمانه تشکر میکنم که این بستر را برای من و افرادی مثل من فراهم نمود تا آموزش بگیریم و خدمت کنیم. آرزوی قلبی من این است که همه کسانی که گرفتار در قعر تاریکیها هستند و با نیروی منفی دست و پنجه نرم میکنند مسیر کنگره۶۰ را پیدا کنند و زندگی توام با آرامش را داشته باشند. من و مسافرم وقتی برای اولین بار وارد کارگاه آموزشی در کنگره۶۰ نمایندگی دامغان شدیم با اضطراب، ترس، ناامیدی و تاریکی مواجه بودیم که به مرور زمان ذرهذره شروع به ساختن ساختمان جسممان یا همان شهر وجودی کردیم و شهری را که ویران نمودیم را با بنایی آباد دوباره ساختیم.
وقتی وارد کنگره شدم از خدای خودم خواستم که شاهد رهایی خود و مسافرم باشم. از خداوند سپاسگزارم که راه را به من نشان داد که با قرار گرفتن در صراط مستقیم و دوری نمودن از ضد ارزشها، لطف بیکران آقای مهندس دژاکام را بتوانم به نوعی جبران کنم. از همه اعضاء کنگره۶۰، دیدبانان، ایجنت، راهنمای مسافران و راهنمایان گروه خانواده که بدون هیچ چشم داشتی با جان و دل، برای مسافران و همسفران نهایت مساعدت و تلاش خود را بذل مینمایند. از همه این عزیزان کمال تشکر و قدردانی را دارم.
این بهترین حسی است که یک انسان میتواند برای انسانی دیگر هدیه بدهد، انرژی، شادی، توکل، امید و تلاش بیوقفه در وجودشان موج میزند و همه کسانی که در کنگره۶۰ خدمت میکنند و به امید روزی که به آرزوی قلبی خودم برسم و با راهنما شدنم بتوانم گوشهای از خدمات کنگره۶۰ را با آموزشهایی که گرفتم و کسانی که در قعر تاریکیها هستند را به صراط مستقیم سوق دهم.
از راهنمای گروه خانواده همسفر راضیه که با آموزشهای نابی که از آقای مهندس، خانم آنی و استاد امین دژاکام گرفتهاند و به ما آموزش میدهند و ما را به صراط مستقیم راهنمایی میکنند و با بیان شیوای خودشان ما را از ضد ارزشها و نیروهای بازدارنده و منفی دور میکند، کمال تشکر و نهایت سپاس را و توفیقات روز افزون را برای ایشان و خانواده محترمشان که وقت و زندگیشان را وقف کنگره۶۰ نمودند تا یک انسان به حیات و زندگیاش برگردد، از قدرت مطلق خواستارم.
نویسنده: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر وحیده
همسفران نمایندگی دامغان
- تعداد بازدید از این مطلب :
185