سومین جلسه از دوره اول لژیون سردار، ویژه خانم های مسافر و همسفر نمایندگی نسترن اصفهان، با استادی مسافر زهرا، نگهبانی همسفر سحر و دبیری مسافر فریبا، با دستور جلسه «هفته راهنما» روز شنبه مورخ ۲۷ بهمن ماه ۱۴۰۳، رأس ساعت ۱۰:۰۰ صبح آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان زهرا هستم یک مسافر.
خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت لژیون سردار و این رزق معنوی که خداوند به من عنایت کرده است، از خانم سحر کمال تشکر را دارم و هفته راهنما را خدمت تمام راهنمایان کنگره ۶۰، بالاخص آقای مهندس و خانواده محترم ایشان، و راهنمایان شعبه نسترن تبریک و تهنیت عرض میکنم، خدمت خانم مهری و خانم فریبای عزیز که جزو اولین مسافران این نمایندگی بودند و خیلی تلاش کردند، صبوری به خرج دادند تا من زهرا و خانمهای دیگر بیاییم و به درمان و حال خوش برسیم. این هفته قشنگ را به تکتک راهنمایان شال نارنجی و شال سبز در شعبه نسترن تبریک و تهنیت عرض میکنم. به خودم نیز تبریک میگویم که با وجود همه سختیها، خداوند اذن داد تا بتوانم در لژیون سردار شرکت کنم و از برکت آن، شال سبز بگیرم. از راهنمای خوبم خانم زهرای عزیز که در سفر اول برای من بسیار زحمت کشیدند تشکر میکنم. من حال مناسبی نداشتم، ایشان بسیار تلاش کردند تا من به درمان رسیدم. از خانم مرجان تشکر میکنم، همچنین از خانم صدیق راهنمای لژیون جونز، در مدتی که در لژیون جونز بودم، با راهنمایی ایشان و متد آقای مهندس، 25 کیلو زن اضافه کردم. من 25 کیلو کمبود وزن داشتم، باید پنج کیلوگرم دیگر وزن اضافه کنم تا به وزن ایده آل برسم.
اما در مورد دستور جلسه امروز، در جزوه راهنما و راهنمایی گفته شده؛ راهنما فردی است که قبلاً مصرف کننده مواد بوده، سفر کرده و به درمان قطعی رسیده است، و بعد از گذراندن حداقل 600 ساعت آموزشهای کنگره، چه در کارگاه و چه در لژیون، توانسته در آزمون راهنمایی شرکت کند و با موفقیت نمره قبولی را کسب نماید. این آزمون، یک امتحان سخت و سنگین است. در ادامه مصاحبه انجام میشود و باید در آن هم قبول شود.
بطور کلی یک راهنما که موفق به اخذ شال نارنجی میشود، از فیلترها و گذرگاههای بسیار سختی عبور کرده تا بتواند در این سیستم بدون چشمداشت، با علاقه، عشق و محبت به ما خدمت کند. جایگاه راهنما بسیار بزرگ و عظیم است، من نمیتوانم با کلام و واژه، عظمت این خدمت را بیان کنم. یک راهنما از وقت خودش میگذارد، از انرژی خودش مصرف میکند و بدون اینکه هیچ وجهی دریافت کند، به من کمک میکند. ما تا کنون چنین فداکاری و گذشتی را در هیچ کجا مشاهده نکردهایم. من تجربیاتی از NGO قبلی کسب کرده بودم، یک کتاب را کار میکردیم، وقتی دوازده قدم تمام میشد، به راحتی راهنما میشدیم، ولی کنگره ۶۰ اینطور نیست، راهنما باید از فیلترهای زیادی عبور کند، پستیها و بلندیهای زیادی را طی نماید تا بتواند راهنما بشود. این کار، کار بسیار عظیمی است.
آقای مهندس در لایو گفتند؛ راهنمایان کنگره ۶۰، تولیدکنندگان کنگره هستند. به نظر من، این کار تولید و ساختن انسان است بهگونهای دیگر، با تفکری متفاوت و عملکردی جداگانه...
من در خانه سه مصرف کننده دارم که کنترل کردن آنها در توانم نیست، بالاخص پسرم، واقعا غیر قابل کنترل است، ولی ما اینجا میآییم، در لژیون مینشینیم، راهنما چندین ساعت زودتر از ما حضور دارد، به صحبتهای ما گوش میکند، بهم ریختگیهایمان را تحمل میکند، تحملی که با عشق است نه با درد. من در گذشته فرزند و همسرم را فقط با درد تحمل میکردم، ولی راهنما اینگونه نیست، از وقت و زمان خودش میگذرد و هزینه رفتوآمد نیز با خود راهنما است.
این حرکت بزرگی است، من هیچوقت قادر به درک واقعی آن نیستم. تمام این خدمات با عشق بلاعوض ارائه میشود و دلیلی جز محبت ندارد. حتما یک راهنما در وادی چهاردهم که عشق و محبت است قرار گرفته که اینگونه خالصانه میتواند از خودش بگذرد. حتما عشق و محبت غیر قابل توصیفی پشت این قضیه نهفته است که چنین قدرتی در کلام خود دارد که میتواند یک فرد ناآرام و نامتعادل را به آرامش برساند. وقتی من وارد کنگره شدم، تحمل نداشتم که یک ساعت روی این صندلی بنشینم، چه رسد به اینکه در جوار خانوادهای مصرف کننده، به روند عادی زندگی ادامه دهم و پذیرش آنها را داشته باشم.
ما در کنگره یاد گرفتیم که قدردانی کردن، فقط در کلام و سخن و حرف نباشد، که من با زبان به راهنمایم بگویم از شما تشکر میکنم و سپاسگزارم، بایستی احساسات قلبی و مراتب تشکر خود را در عمل هم به اثبات برسانم.
بهترین کاری که میتوانم برای راهنمایم انجام دهم، این است که در امتحان و آزمونهای راهنمایی قبول شوم. خانم مرجان به من گفتند؛ میدانم دغدغهها و مسائل زیادی در زندگی داری، ولی در امتحان شرکت کن. در اینجا از خانم فاطمه ایجنت محترم تشکر میکنم که همیشه مشوق من بودند و میگفتند اگر دو تا سوال را هم جواب بدهی، برای شروع کافیست، تو فقط در امتحانات شرکت کن و حضور داشته باش. با دغدغههایی که داشتم آمدم و خدا را شکر به برکت لژیون سردار، شال سبز نصیبم شد. ناگفته نماند همین که میخواستم درس بخوانم، دو نفر از نزدیکترین عزیزانم تصادف بدی کردند، پدرم زمین خورد و لگنشان شکست، پسرم هم در تصادف، آسیب زیادی دید، من پرستاری آنها را بر عهده داشتم، ولی متون آموزشی کنگره را هم میخواندم و دو روز در هفته به کنگره میآمدم.
خدا را شکر میکنم که مرا لایق دانست، وقتی خانم زهرا زنگ زدند و گفتند در آزمون قبول شدهام، گفتم اشتباه نمیکنید؟ فکر نمیکنم من قبول شده باشم! گفتند چرا قبول شدهای! من فقط یک ساعت سجده شکر به جا میآوردم و خداوند را سپاسگزاری کردم. تصمیم داشتم شش میلیون تومان برای عضویت در لژیون سردار واریز کنم، اما پس از موفقیت در آزمون، مبلغ را دو برابر کردم، از شادی در پوست خود نمیگنجیدم. چون من حال خوبم را اینجا به دست آوردم، آن همه بیقراری و بینظمی، در اینجا منظم شد و من در این مکان مقدس، به آرامش رسیدم.
من در کنگره توانستم یاد بگیرم که در زندگی، با خودم و با مشکلات چگونه روبرو شوم؟ پس جا دارد در اینجا و در هفته راهنما، به طور شایستهای از راهنمایان عزیزم تقدیر و تشکر کنم. قبولی در آزمون راهنمایی قدم اولی بود که برداشتم، همچنین سی دی نوشتن، گوش به فرمان بودن، اینکه در کنگره حضور داشته باشم و خدمت کنم، بدون حاشیه به راه و مسیر درست ادامه دهم و همانطور که به من خدمت کردند، من هم به دیگران خدمتی خالصانه و مخلصانه ارائه دهم، اول به خودم و بعد به دیگران.
من به کنگره خدمت نمیکنم، در واقع اگر اجازه خدمت به من میدهند، خداوند منت به سر من گذاشته که مرا در زمره خدمتگزاران قرار داده است. خدمتگزار که میشوی، اول به خودت خدمت میکنی تا گرهها و بندهایت باز شود و معنای واقعی رهایی را درک میکنی.
امیدوارم در این هفته بتوانم به نحو شایستهای از راهنمایان خودم تقدیر و تشکر کنم، با یک دلنوشته خیلی قشنگ و زیبا. من همیشه دوست دارم آن چیزی که دلی است، آنچه خودم دوست دارم به راهنمایم بدهم و از آنها تشکر کنم، پس همانگونه که شایسته یک راهنما است باید از آنها قدردانی نمایم.
من به خاطر مسائل و مشکلاتی که داشتم، قبلاً مشاوره میرفتم، یک سری از آنها رایگان بود، ولی امروزه برای ۴۵ دقیقه مشاوره، چهارصد هزار تومان باید بپردازید. وقتی از صبح به اینجا میآیم و با تکتک دوستان روبرو میشوم، از هر کدام یک مطلب آموزنده یاد میگیرم، از راهنمایم میآموزم که چگونه با مشکلات و سختیها مواجه شوم و به جای حذف صورت مسئله، درصدد رفعورجوع آن باشم. من چیزهایی در لژیون خانم مهری آموختم که در طول این بیست سال که با مشاورین مختلف در ارتباط بودم، حتی یک کلمهاش را به من یاد نداده بودند، و این خیلی برای من ارزشمند است. انشاالله که توانسته باشم حق مطلب را ادا کرده باشم.
مشارکت:
سلام دوستان کبری هستم یک مسافر
این هفته را خدمت استاد و راهنمای بزرگ کنگره ۶۰، جناب مهندس و خانواده ایشان، خدمت استاد امین عزیز و خانم مونا تبریک و تهنیت میگویم، همچنین به تمامی راهنمایان در کلیه شعب، بهویژه نمایندگی نسترن و یاس تبریک عرض میکنم. امیدوارم من هم بتوانم شاگرد لایقی برای کنگره باشم. تبریک میگویم به خانم مهری استاد بزرگوارم، به خانم فاطمه راهنمای سفر اولم، به خانم زهرا شیرازی، خانم مریم، خانم زهره راهنمای تازه واردین، خانم فریبا که پرچمدار خانمهای مسافر هستند و همه اعضا ارادتِ قلبیِ خاصی نسبت به ایشان دارند. از خداوند میخواهم به همه این عزیزان، صبر و پذیرش عطا کند تا بتوانند در راستای خدمت و رسالتی که بر دوش دارند، همیشه ساعی، کوشا و قدرتمند عمل کنند.
خیلی خوشحالم و از خداوند سپاسگزارم که مرا لایق دانست امسال در جمع خدمتگزاران شال نارنجی قرار بگیرم. وقتی از یکسری مسائل ناامید و خسته میشوم، یک لحظه یادم میافتد که من راهنما هستم و در حال حاضر هفت رهجو دارم، نور امیدی در دلم روشن میشود. امیدوارم کلامم آنقدر نفوذ داشته باشد که بتوانم رسالت محوله را به نحو احسن انجام بدهم و مطالب لازم جهت درمان و آموزش جهانبینی را که منجر به قرار گرفتن در صراط مستقیم میشود، بدون کم و کاست به رهجویانم انتقال بدهم. حقیقتاً وقتی انسان وارد لژیون سردار میشود، یک تحول عظیم در تفکر و شناخت وی پدیدار میگردد و تازه یاد میگیرد که عضویت در لژیون سردار، فقط بخشش مالی نیست. شاید لازم باشد از خیلی چیزهای دیگر هم بگذری. در این راستا یک لحظه به خود میآیی و میبینی باید حتی از خودت هم بگذاری تا مورد تایید خداوند قرار بگیری.
من این پروسه سخت را با تمام وجودم حس کردم و از گذرگاه سختی عبور نمودم. بیش از چهل روز، درد میکشیدم و تحمل لحظات آنچنان سخت و دشوار مینمود که هر ثانیهاش برایم به منزله یک سال بود. اما به قول استاد امین، دردها باعث رشد انسان میشوند و من دانستم که در این جهان مادی، مالک هیچ چیزی نیستم به جز اندوختههای ذهنی خودم. گرچه بسیار دردناک بود، اما یاد گرفتم که بگذرم و رها کنم، حتی نزدیکترین و عزیزترین داشته را....
بله، بخشش مالی فقط یک جزء کوچکی از قضیه است، باید بتوانی از خودت هم بگذری. حدود دو سال بود که از دستان پر مهر استاد بزرگوارم جناب مهندس شال نارنجی را دریافت کرده بودم، اما هنوز انتظار میکشیدم، و درست زمانی که به من اجازه خدمت داده شد، آزمونهای الهی یکی پس از دیگری به وقوع پیوست. من از همهجا بیخبر، زبان به شکایت گشودم که خدایا؛ درست همین حالا که من میخواهم خدمت کنم؟ چرا حالا؟!
چراهای زیادی در ذهنم نقش بسته بود و که جواب هیچ کدام را نمیدانستم، تا اینکه به لطف خداوند و راهنمایی خانم مهری استاد بزرگوارم، همه جوابها را یکییکی دریافتم. استاد امین در یک سی دی گفتند؛ اگر بخواهی به قله بالاتری صعود کنی، ابتدا باید به ته دره سقوط نمایی، بروی در طبقات پایین جهنم و قدرت کسب کنی، آنگاه به طبقات بالای بهشت راه خواهی یافت.
این موهبت برای من اتفاق افتاد و بابت همه دردهایی که منجر به رشد من شد، از خداوند و راهنمایم سپاسگزارم که یاور من بودند تا از این گذرگاه سخت عبور کنم و « فک رقبه» شوم، بندها و وابستگیها را رها کنم و بدانم که من مالک هیچ چیزی نیستم، حتی نباید نسبت به فرزندان و نوههایم، حس تملک داشته باشم. رهایی، فقط از بند مواد مخدر نیست، به نظر من یک انسان آزاد، انسانی است که رهایی را به تمامی آموخته باشد، من سالها اسیر بتهای ساخته ذهن خود بودم و در اسارت آنها به سر میبردم.
بابت آگاهیها و دستاوردهای ارزندهای که از آموزشهای کنگره کسب کردم، از خداوند، جناب مهندس و تمام راهنمایان عزیز و بزرگوار سپاسگزارم. جناب مهندس تعریف بسیار خاصی برای راهنما ارائه دادهاند و میگویند؛ این پدیده، یکی از زیباترین صور تبدیلات انسان است، تبدیل شدن یک فرد مصرف کننده مواد مخدر و معلم آموختن اعتیاد، به انسانی آزاد و رها و معلم رهایی دیگران... پس جا دارد که این عظمت را درک کنیم و از این عزیزان ایثارگر به نحو شایسته، قدردانی نماییم.
در خاتمه صحبت لازم است یک بار دیگر هفته راهنما را به تمام راهنمایان عزیز در بخش درمان DST، درمان نیکوتین و در قسمت تغذیه سالم، و همینطور عزیزانی که رسالت مهم مشاور تازه واردین را بر عهده دارند، تبریک بگویم و از خداوند برای همه عزیزان توفیق خدمت و توان مضاعف را خواستارم.
تایپ: مسافر فریبا لژیون هشتم، نمایندگی نسترن اصفهان
ویرایش: مسافر کبری لژیون یکم- نمایندگی نسترن اصفهان
بازبینی و ارسال: مسافر خاطره
- تعداد بازدید از این مطلب :
81