جلسه پنجم از دوره بیست و نهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی سهروردی اصفهان، با استادی راهنما مسافر عباس و نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر جمال با دستور جلسۀ «وادی سیزدهم و تاثیر آن روی من» و «تولد اولین سال رهایی مسافر علی» پنجشنبه بیست و پنجم بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر، جلودار واقعی خداوندی است که ناممکنها را ممکن میکند. إنشاءالله حال همگی خوب باشد. من اول از خدای خودم تشکر میکنم که در این جایگاه قرار گرفتم و این تولد را به علی عزیز تبریک میگویم. قبل از اینکه صحبت خود را شروع کنم، اعیاد شعبانیه را تبریک عرض مینمایم.
در مورد وادی سیزدهم یا راه سیزدهم «پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است»، اگر پیام وادی سیزدهم را ببینیم، دو قسمت است که قسمت اول را میخوانم: پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است. از قلم است که گامهای بلندش در سراسر گیتی، روان و جاری میشود؛ گویی جویها به هم میپیوندند تا رود یا رودهای خروشان را تشکیل دهند و آن محتوا را به همه انسانها برسانند. اینها مجموعهای هستند که اهداف و خواستههای بشری را شکل میدهند و از تصور به تصویر و از تصویر به بنای حقیقت میرسانند و آن بنا ساختاری است که نادانان در پی ویرانی آن بوده و هستند، دانایان در پی بنای آن؛ ولی همیشه پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری بوده و هست و خواهد بود. و اکنون، سرآغاز خط دیگری است.
در اینجا به نظر من، موضوع کنگره را بیان میکند؛ یعنی زمانی که کنگره شکل گرفت، اولین اتفاقی که افتاد همان طور که در کتاب ۶۰ درجه میخوانیم، جناب مهندس میفرمایند: من همه مطالب کنگره و مسائل را به واسطه قلم روی کاغذ آوردم.
بعد اشاره میشود به این که انسانها مانند رودهای خروشان هستند و این مطالب آرام آرام به هم میرسند؛ یعنی به هم آگاهی میدهند که مکانی برای درمان وجود دارد و میتوانیم به درمان برسیم. جالب این است که فرد در کنگره ۶۰ میآید و از تصور به تصویر میرسد. همه برای اینکه ببینند در این مکان چه خبر است میآیند، آرام آرام زمانی که فرد میآید، متوجه آن حقیقت میشود. روش درمانی کنگره ۶۰ یک روش الگویی است، یعنی فرد آرام آرام به این حقیقت پی میبرد که در این مکان حال افراد خوب میشود و افراد ارتقا پیدا میکنند.
ولی معدود افرادی هم هستند که دنبال بازیگوشی هستند؛ این افراد به نقطه اول خود بازمیگردند. عزیزانی که سفر خوبی را انجام میدهند، نباید دیگر ناراحت این که قبلاً چه اتفاقی افتاده است، باشند؛ زیرا میگوید پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است و این را به ما یاد میدهد که اگر در گذشته مصرف کننده بودیم، دیگر از این به بعد مصرف کننده نیستیم، ممکن است، یک خانواده یا یک مسافر تازه وارد در کنگره آمده باشد و در پی این باشد که دیگری مرا نبیند، فلان شخص هم شهری من است و آبرویم میرود؛ نه، اصلاً این گونه نمیباشد، ما همه در این مکان برای درمان آمدهایم.
ما قبلاً مصرف کننده بودیم، ولی الان که مصرف کننده نیستیم، همین مهم است که ما امروز مصرف کننده نیستیم. اگر بخواهیم یک جلسهای را یکجا برگزار کنیم که ۳۰۰ یا ۴۰۰ نفر برای ما دست بزنند، باید خیلی هزینه کنیم که آن اتفاق هم نمیافتد.
مورد دوم و پارامتر دوم، که من از این قسمت میخوانم تا عزیزان بهتر متوجه شوند: جویبارها روان میشوند و همه در یک نقطه به یکدیگر خواهند رسید و بستری پربار را تشکیل خواهند داد که به اقیانوس بزرگ منتهی خواهد شد و آنگاه با فر ایزدی به مکانهایی که فرمان است، از آنجا میآیند گسیل خواهند شد و دوباره شکوه سپاه را به شکل دیگری قدرت مطلق به نمایش خواهد گذاشت که فرمان آن جنگ نیست بلکه فرمان آن دادن محبت است، به هر کسی که در وجودش نور وجود داشته باشد و این دیگر ابتدا و انتها ندارد؛ از آسمان بر خاک و از خاک بر بیکران خواهد بود.
اینجا اشاره میکند، که البته من در حال توضیح دادن هستم و قطعاً ممکن است من هم جایی اشتباه کنم. این برداشت من است از این موضوع و اگر ضعفی در این است، شما مرا ببخشید. اینجا اشاره میکند به کسانی که خدمتگزارند و آرامآرام میآیند، لژیونی تشکیل میدهند و به این نتیجه میرسند که فرمان الهی را اجرا کنند.
خداوند میگوید اگر میخواهی کاری انجام بدهی که من خوشم بیاید، دست خلق را بگیر و خدمت به دیگران را جدی بگیر؛ خود من در سر لژیون نمیدانم افراد شغلشان چیست و حتی از آنها نپرسیدهام که چه کاره هستند یا اهل کجا هستند. ولی چرا با حس انتخاب میکنیم؟ چون این خداوند است که قلبها را به هم نزدیک میکند و اینجا آرامآرام یک سپاه تشکیل میشود که فرمان این سپاه جنگ نیست، بلکه فرمان محبت است.
من الان حدوداً ۴ سال است که داخل این شعبه هستم و تا به حال ندیدهام کسی اینجا به دیگری از گل بالاتر بگوید. پس پیامش محبت است. شما هر کجا که بروید، به مکانهای مذهبی در طول هفته حتماً دو نفر را میبینید که با هم به مشکل برمیخورند، ولی شما در کنگره دعوا کردن نمیبینید، اینجا همه به یکدیگر محبت میکنند، چه در قسمت خانواده و چه در قسمت مسافرین، آرامآرام فردی شروع به محبت کردن میکند و آن محبت را که انجام میدهد، بلاعوض است.
هفته بعدی هفته راهنما است و من پیشاپیش به همکاران خودم و همه راهنماهای کنگره ۶۰ تبریک عرض میکنم. همچنین در قسمت خانواده به راهنماهای عزیز تبریک عرض میکنم، اینجا اشاره میکند به راهنمایان، زمانی که راهنما میآید با عشق وجودش پربار میشود، آرامآرام یک حلقهای را تشکیل میدهد و آنجا بدون هیچ منتی شروع به خدمت کردن میکند. عزیزان، خدا شاهد است که راهنمایان بدون هیچ چشمداشتی خدمت میکنند.
من عباس وظیفهام چیست؟ وقتی در سفر اول بودم، پاکت آماده میکردم، شروع به تلاش کردن میکردم و با راهنما در ارتباط بودم. چرا این کار را انجام میدادم؟ چون اینجا به ما پیام میدهد، زیرا پیامی که راهنما به ما یاد میدهد، پدر و مادرهای ما نتوانستند آن را به ما یاد بدهند. آنها به صورت غریزی محبت را به ما یاد دادند ولی هیچوقت نمیتوانستیم به این درک برسیم. این درک به واسطه آموزشهای کنگره ۶۰ و آقای مهندس به ما رسیده است. بنابراین من میدانم که اگر میخواهیم آموزش بگیریم و آموزش بدهیم، انسان به دو جهت به هستی آمده است: جهت اول آموزش و جهت دوم خدمت. به همین دلیل باید اول آموزش ببینیم تا بعد بتوانیم خدمت کنیم.
دستور جلسه دوم را شروع میکنم: تولد علی آقا؛ علی آقا در جلسه تشریف دارند، لطف کنند بایستند تا ایشان را تشویق کنیم. اگر بخواهم در مورد علی آقا بگویم، در اوایل کار من در لژیون ۱۷ ایشان به لژیون تشریف آوردند. همانطور که ایشان را دیدم، متوجه شدم از لحاظ صور پنهان و صور آشکار بسیار آشفته بودند. حتی با لباس پاره با دل و جان حاضر شدند، ولی برخلاف همه اینها قلب بسیار بزرگی داشتند. همزمان با آمدن علی آقا، چندین مسافر دیگر که مصرف مواد سفید داشتند، در لژیون حاضر شدند و دور تا دور من را احاطه کرده بودند.
یک دبیر میخواستیم انتخاب کنیم که علی آقا دست خود را بالا بردند و به عنوان دبیر لژیون انتخاب شدند، در کنار من مینشستند و نصف از زمان لژیون را چرت میزدند، در حدی که سرشان به روی شانه من میافتاد، علی آقا در دوران مصرف، خانواده، زندگی و همهچیز را از دست داده بودند و از صفر آمده بودند، ولی خدا را شکر، با همت مضاعف و پشتکار خودشان به رهایی رسیدند و اکنون اولین سالگرد تولد ایشان است، این تولد را در رأس آقای مهندس، خودشان و خانواده محترمشان تبریک عرض میکنم. متشکرم که به صحبتهای من گوش دادید.

اعلام سفر مسافر علی:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر، با ۳۲ سال تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتیایکس مصرفیام شیره و تریاک، ۱۴ ماه و ۲۴ روز سفر کردم، در لژیون ۱۷ با راهنمایی مسافر عباس رجبی، به روش DST (شربت اوتی)، اکنون ۱۷ ماه و ۱۷ روز است که آزاد و رها هستم؛ در ادامه سفر وایت داشتم و در لژیون ۴ با راهنمایی مسافر محمد امینی به روش DST (با آدامس خوراکی) پیش رفتم و اکنون ۱۳ ماه است که آزاد و رها هستم، ورزش بسکتبال.
آرزوی مسافر علی:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر، آرزو میکنم که هیچ پدر و مادر و همسری، اطراف خود، مصرف کننده نداشته باشد و خدا اذن ورود به کنگره به هر مصرف کننده بیرون از این درب را بدهد.
سخنان مسافر علی:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر، خداوند را شاکر و سپاسگزارم که اذن ورود به کنگره را به من داد که بعد از ۳۳ سال مصرف مواد مخدر وارد کنگره شوم. من در دوران مصرف هیچگاه ترک نکرده بودم و همه این سالها مصرفکننده بودم. روز اول که وارد کنگره شدم، شنبه بود و دیدم در کنگره بسته است. رفتم و به جای اینکه یکشنبه بیایم، پنجشنبه آمدم.
من با تخریب خیلی بالایی وارد کنگره شدم و در دوران مصرف مشکلاتی برایم به وجود آمده بود و زندگیم و خانوادهام را از دست داده بودم. اوایل سفرم را جدی نگرفتم؛ عباس آقا هفتهای یک بار مرا به مرزبانی میفرستاد و با یک سفارش به لژیون برمیگشتم. بعد از ۴ ماه و با تعهدی که دادم، درمان را به طور جدی شروع کردم و بقیه سفر را بدون غیبت و هیچ کم و کسری ادامه دادم تا به حال خوش رسیدم.
من با باور در ناباوری به درمان رسیدم و اصلاً باورم نمیشد که به درمان برسم چون در کنارم مصرفکنندهها بودند، اما با توکل به خداوند و صبوری راهنمای خودم توانستم گل رهایی را از آقای مهندس دریافت کنم. عباس آقا به من گفت که خواسته رهایی داشتی که به رهایی رسیدی.
تازه واردین که میآیند فکر نکنند که فقط آنها تخریب دارند؛ کنگره مکانی است که اگر آمدی و روی صندلیها نشستی باید امید داشته باشی که روزی به حال خوب برسی و در این جایگاه قرار بگیری. در کنگره هر کسی با هر تخریبی بیاید درمان شده است. این صندلی خیلی حرمت دارد و از این صندلی استفاده کنید و آموزشهایی که داده میشود را استفاده کنید و به حال خوشی که من اکنون دارم برسید. امیدوارم همه سفر اولیها و تازه واردین به درمان و رهایی برسند و اولین سال رهاییشان را جشن بگیریم.
تشکر میکنم از بنیان کنگره ۶۰، آقای مهندس و خانم آنی که این بستر را فراهم کردند تا من و امثال من بتوانیم مراجعه کنیم و به درمان برسیم. تشکر میکنم از ایجنت و گروه مرزبانی، از کلیه خدمتگزاران شعبه سهروردی، از گروه خانواده و همسفران و تمامی عزیزانی که در این جشن شرکت کردند. همچنین از راهنمای لژیون وایت، آقای امینی، و آقا محسن اصغری که با صبر و شکیبایی توانستند من را از بند سیگار نجات بدهند.
پیشاپیش هفته راهنما را به کلیه راهنمایان کنگره ۶۰ و راهنمایان این شعبه تبریک عرض مینمایم. خیلی ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.

با تشکر از تمامی خدمتگزاران سایت در قسمتهای: تایپ، ویراستاری، ضبط صدا، دیتا شو و مسئول صوتی
تنظیم و ارسال: مسافر ایمان
مسافران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
675