جلسهی سیزدهم از دورهی شصت ونهم کارگاههای آموزشی عمومی نمایندگی حکیم هیدجی با استادی پهلوان محترم مسافر احمد از نمایندگی حر، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر محمد با دستور جلسهی « در کنگرهی60 چگونه قدردانی میکنیم؟ » پنجشنبه 11 بهمنماه ١۴٠٣ ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر: خداوند را بسیار بسیار شکرگزار هستم که در بعدی حضور داریم که آقای مهندس هستند و استادی آمده است که ما از تاریکیها خارج شویم، و بسیار خوشحال هستم که امروز در شهر خودمان در خدمت شما عزبزان هستم.
دستور جلسه این هفته قدردانی است، در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی کنیم، اولا قدر یعنی اندازه، وقتی حرف از قدر می شود شب قدر به خاطرمان میآید، دانی هم یعنی دانستن، اگر ما اندازهها را بدانیم به تعادل میرسیم، اگر من سفر اولی بدانم که ساعت ۷ داروی خودم را بخورم و یاد بگیرم که ۷:۱۰ دیگر ۷ نیست، من قطعا به رهایی میرسم چون اندازه را میدانم.
گاهی ما به قطع مصرف می گوئیم سفر دوم در صورتی که سفر دوم خود سفری دیگر است، وقتی نگهبان می گوید ۱۴ ثانیه سکوت می کنیم و به خداوند پناه می بریم یعنی پناه میبریم از مشکلاتی که داریم، اعتیاد تنها مشکل ما نیست، شکر خدا کنگره حرکتی را آغاز کرده است که تمامی این مشکلات را از بین ببرد، در دعای کنگره که میخوانیم جز به جز برای ما پیام دارد و در سفر دوم از ما امتحان گرفته میشود، آقای مهندس در مورد وادی ها گفتند که ۶ تا وادی اول را در ۶ ماه جمع آوری کردم اما بقیه وادی ها را در ۱۳ سال، در وادی ۶ رسیدن به فرمان عقل است و در دعا میگوید خداوندا تاریکیها را تجربه نمودهایم ما را با روشناییها آشنا گردان تا به فرمان عقل برسیم.
ما در کنگره به دنبال چیزی هستیم، در وادی ۷ ما به دنبال کشف و رمز و راز حقیقت هستیم،حقیت در این است پیام کنگره را به تمام مصرف کنندگان برسانیم تا هیچ فرزندی بی پدر نشود و هیچ مادری داغدار نشود، مسولیت مایی که اینجا هستیم سنگین است، ما اینجا آمده ایم تا توانایی پیدا کنیم (توانا بود آنکه دانا بود)، منی که اینجا هستم باید توانایی پیدا کنم، اندازه مهم نیست، داداش لژبونی من میلیاردر هست ولی توان و اجازه آن را ندارد که ببخشد ولی من دارم، من می توانم سردار، دنور، پهلوان بشوم، کنگره پول نمی خواهد و من برای رهایی از مشکلاتم پول می خواهم، این ابزار را می خواهم، خوشبختی خود به خود بوجود نمی آید، تو که خوب باشی خوشبختی خودش می آید، در سوره اول قرآن به ما راه مستقیم را می گفت ولی ما نمی دانستیم، همانطوری که در خانه همه ما قرآن هست ولی باید اجازه خواندن و فهم آن به ما داده شود، چون کتاب کتاب آسمانی است و باید آسمانی شویم، وقتی بنده شیطان باشی نمیتوانی زبان مرا بفهمی.
استاد (آقای مهندس) آمده است که ما را آسمانی کند، منی که راهنما هستم اگر خدمتگزار و راهنما تحویل ندهم ابتر هستم، چون رشد و توسعه باید اتفاق بیافتد و من بخشنده تحویل دهم، آقای مهندس در سی دی انعکاس بیان کردند: آنگاه هر یادی جز یاد خدا در تو جاری شود ما هرآنچه از یاد برده ای به یادت خواهیم آورد، مثلثی داریم که از علم، نیروی انسانی، پول تشکیل شده است، علم که آقای مهندس هستند و نیروی انسانی ما هستیم و اما در ضلع پول من چه کاری انجام داده ام؟ آیا من سهیم شدهام یا میخواهم سرمایه گذاری کنم؟
من بدو ورود آمده بودم که درمان بشوم و بروم دنبال عشق و حال خودم اما وقتی جلوتر پیش رفتم دانستم داستان چیز دیگریست، اواخر سفرم بود که من ۶۲۰ میلیون بدهکار بودم که آمدم خودم را دنوراعلام کردم، و دو دوره دنور و دو دوره پهلوان شدم تا اینکه نشان بی نشانی اعلام کردم، انشاءالله که بتوانیم در حد و توان و اندازه خودمان حرکت کنیم و یک روزی حسرت نخوریم که این را داشتم و می توانستم ولی انجام ندادم، ما مسولیم و باید به این آگاهی برسیم که این علم الهی سرعتش بسیار بالاست، امیدوارم آن توانایی که خداوند به ما داده است با بخشش جبران شود. متشکرم که به صحبت های من گوش دادید.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20250206_205826_298.jpg)
عکاس: مسافر مهدی
صدابردار: مسافر مرتضی
تایپ: مسافر مرتضی
ثبت: مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
465