English Version
This Site Is Available In English

همیشه باید سپاسگزار خالقم باشم

همیشه باید سپاسگزار خالقم باشم

چهارمین جلسه از دور یازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی گوجان با استادی راهنمای محترم مسافر محمد،نگهبانی مسافر عبدالله و دبیری مسافر روزبه با دستور جلسه «در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی می کنیم؟» روز یکشنبه ۱۴۰۳/۱۱/۱۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.


خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم  مجدداً از نگهبان عزیز آقا عبدالله تشکر می‌کنم بابت این فرصتی که در اختیار بنده قرار دادند، در مورد دستور جلسه همانطور که آقای مهندس هم روز چهارشنبه به خوبی دستور جلسه را برای ما شکافتند در رابطه با این که در کنگره ۶۰ چگونه تشکر و قدردانی می‌کنیم؟! خود لفظ تشکر کردن در واقع این نیست که ما بگوییم حالا آدم جنتلمنی هستم و یاد گرفتم که سپاسگزاری بکنم و تشکر بکنم، در واقع خود معنی تشکر کردن یعنی ما بازپرداخت آن نعمت‌هایی که به ما داده شده است و آن خدماتی که برای ما ارائه شده است را بدهیم و این اتفاق که برای انسان می‌افتد، باعث می‌شود که رشد بکند یعنی این نیست که من بگویم من یک وظیفه‌ای دارم و فقط به خاطر انجام وظیفه دارم این کار را انجام می‌دهم، نه آن که به جای خود وظیفه است و برای هر کسی واجب است.
ما در خانواده‌ هم که نگاه بکنیم می بینیم اعضای خانواده برای همدیگر یک کاری انجام می‌دهند پس ما وظیفه‌مان هست که تشکر بکنیم، پدر خانواده کار می‌کند زحمت می‌کشد و وسایل آرامش خانواده را فراهم می‌کند و وظیفه اعضای خانواده است که از او تشکر بکنند، دوستمان که یک کاری برای ما انجام می‌دهد وظیفه ماست که از او تشکر کنیم پس ما در واقع اینکه بحث تشکر کردن در کنگره را داریم این جبران آن خدماتی است که برای ما انجام شده است، حالا ما تشکر را در مقابل خالق داریم در مقابل مخلوق هم داریم چون ما نگاه می‌کنیم و می‌بینیم که یک سری نعمت‌ها را خداوند به ما داده و ما باید به این درک برسیم که زندگی به ما بخشیده شده است و همین که زندگی به ما بخشیده شده است ما در قبال جبران این نعمت بزرگ وظیفه داریم که از خداوند تشکر بکنیم.

حالا چطور می‌توانم از خداوند تشکر بکنم؟ در کنگره این تعریف شده است، ما می‌گوییم شکرگزاری هم باید به زبان باشد و هم به اندیشه باشد و هم به عمل باشد یعنی همیشه در ذهن و اندیشه ما باشد و مد نظر داشته باشیم که یک خدمتی یک کاری یک نعمتی برای من انجام شده و همیشه باید بابت اینها من سپاسگزار خالقم باشم در مرحله دوم باید من به زبان بیاورم و آن تشکر و قدردانی را باید بیان بکنم و مورد آخر این است که باید آن را عملی بکنم و اجرا بکنم.
ما می‌آییم در کنگره می‌بینیم هیچ وقت از لفظ معتاد استفاده نمی‌شود چون ما می‌گوییم که شخصیتی را که برای شخص مصرف کننده قائل هستیم در کنگره خیلی بیشتر از این است که بخواهیم لفظ معتاد را در موردش بیان بکنیم ولی خودمان را که دیگر نمی‌توانیم گول بزنیم من یک معتاد بودم که آمدم وارد کنگره ۶۰ شدم، مصرف کننده بودم در جامعه هم هنوز به من معتاد می گویند به دید یک مصرف کننده دارند به من نگاه می‌کنند چون نمی‌دانند که من الان دارم درمان می‌ شوم، آن ذهنیتی که از من داشتند این بود که به عنوان یک معتاد به من نگاه می‌کردند، خوب من آمدم در کنگره  یک سری‌ها به من خدمات دادند از مرزبان و ایجنت و قسمت او تی و گروه نشریات تا راهنماها و راهنمای تازه واردین، این‌ها ساختار کنگره هستند ما فکر نکنیم حالا کنگره چیزی است که یک نفر از یک جای دیگر آمده و دارد اینجا یک کاری انجام می‌دهد، نه خود سفر اولی‌ها هم جز ساختار کنگره هستند خود سفر دومی‌ها هم جز ساختار کنگره هستند، این‌هایی که دارند خدمات می‌دهند به یک شخص تازه واردی که به عنوان یک معتاد وارد کنگره می‌شود و به او لفظ مسافر اطلاق می‌کنند و به او احترام می‌شود و آموزش به او داده می‌شود بدون هیچ چشم داشتی و من از کنگره ۶۰ خدمات دریافت می‌کنم و بعد رها می‌شوم و حالم خوب می‌شود درمان می‌شوم و بعد دو رفتار را می‌توانم انتخاب بکنم، یکی اینکه فراموش بکنم همه آن خدماتی که برای من انجام شده است و آنجا تبدیل بشوم به یک فرد قدرنشناس و دیگری اینکه، این فرد می‌آید  شروع می‌کند به شکرگزاری کردن بابت این خدماتی که به او داده شده است و حالا می‌آید جبران می‌کند، پس دو رفتار متفاوت اتفاق می‌افتد، ما یک شعر معروفی داریم که می‌گوید: «شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند» داریم بچه‌هایی که آمدند و خدمت به آنها داده شده و به بهترین شکل رها شدند و وارد سفر دوم شدند و رفتند دیگر نیامدند.
و به عنوان کلام آخر ما عقیده داریم که انسان بد، اصلا وجود ندارد، انسان بد، انسانی است که شکرگزار و قدردان نیست، این دارد به خودش آسیب می‌زند و هیچکس هم بد نیست.
چرا پس شکرگزاری نمی‌کنم؟! چون به آن  آگاهی نرسیدم ما یک دانستن داریم و یک ندانستن،دانستن یعنی من فهمیدم و حالا دارم انجام می‌دهم و ندانستن یعنی این که من نفهمیدم و می‌دانم اگر بدانم قطعاً انجام می‌دهم و مسئله این است که ما باید به آن آگاهی و بیداری برسیم.

نگارش سخنان استاد: مسافر مجید
عکاس و ویراستار: مرزبان خبری مسافرابوالقاسم
تنظیم و ارسال: رابط خبری مسافر امین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .