دهمین جلسه از دوره بیست و سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی باباطاهر همدان با استادی راهنما محترم مسافر جلال، نگهبانی مسافر شاهپور و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «ازدواج» پنجشنبه ١١ بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت ١۶:٣٠ شروع به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جلال هستم یک مسافر
یک بار دیگر فرصت شد تا من در این جایگاه قرار بگیرم و از تکتک شما آموزش بگیرم. از نگهبان و دبیر عزیز سپاسگزارم که فرصت را در اختیار من گذاشتند. عرض خدا قوت دارم خدمت همه خدمتگزاران، گروه مرزبانی و ایجنت محترم و همچنین گروه خانواده. سپاسگزارم از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت چنین بستری که من جلال بیایم اینجا و به آرامش برسم. از راهنمای بزرگوار خودم آقای محمدرضا کرمی سپاسگزارم و جا دارد تبریک بگویم به آن عزیزانی که در آزمون راهنمایی قبول شدند برایشان آرزوی موفقیت دارم و آن عزیزانی که کاندید شدند برای انتخابات مرزبانی به این عزیزان هم تبریک میگویم.
دستور جلسه ازدواج است آقای مهندس بارها و بارها در مورد آن صحبت کردند. اگر برداشت خودم را در مورد ازدواج بگویم اینکه ازدواج یک امر واجب و ضروری است برای رشد، برای رسیدن به آرامش. البته بسیاری از ازدواجها هم یا شنیدیم یا دیدیم در کشورها متفاوت است. در قبیلههای، حتی بعضی از شهرها متفاوت است. من فکر میکنم تفسیری که از ازدواج دارند با آن دیدگاه و جهانبینی آن را اجرا میکنند. حالا شاید شنیده باشید در بعضی کشورها همجنسها با هم ازدواج میکنند. در قبایل عرب بعضی وقتها میبینید که یک نفر با چند نفر ازدواج میکند و هر کدامش را برای یک کاری انگار برده آورده است. یک خانم میگیرد برای کارهای خانه، یک خانم بچههایش را نگه دارد. من دیدم در قبایل عرب خانمها را میآوردند در مزارع کشاورزی کار میکردند. سه تا از خانمهایش در مزرعه کار میکردند دو تا دیگر هم در خانه مشغول پخت و پز و نگهداری بچه بودند.
در دین مبین اسلام روایات و احادیث زیادی است در مورد ازدواج و همه تاکید کردند در مورد آن بحث شده. حضرت محمد صلی الله فرموده است: ازدواج سنت من است هر کس از سنت من پیروی نکند از من نیست. خب یک امر واجب است برای همه، در کنگره موضوع ازدواج در دستور جلسات که گذاشته میشود هر ساله در مورد ازدواج صحبت میکنند. یک عده از دوستان میگویند ازدواج کردن به چه درد من میخورد؟ شاید اندک خیلی کمی از دوستان مجرد باشند. بارها و بارها آقای مهندس به ما توصیه کرده است که ما برای به دست آوردن زیاد تلاش میکنیم ولی برای نگهداری این چنین نیست. اینکه بنده بروم خواستگاری، با یک بنده خدا ازدواج کنم و بیارم خانه خودم و اینکه هدف من از ازدواج چیست؟ آیا همیشه دنبال مصرف مواد خودم باشم، دنبال خوش گذرانی خودم باشم آن بنده خدا خانه پدرش خوشتر بود راحتتر بود. اگر اسیر آوردهام نگهداری میکنم به آن عذاب میدهم چرا ازدواج کردهام؟
موضوع مهم دستور جلسه این است که من باید از ازدواج هدف داشته باشم. اینکه هر کسی رفتارش یک سری نقصهایی دارد، یک سری نیازهایی دارد یک نفر چه آقا و چه خانم فرقی ندارد یک سری نقصهایی دارند که در کنار همدیگر بتوانند آن نقصها را برطرف کنند و اما یک وقتهایی هست حالا شاید شنیده باشید توی کشور خودمان ازدواجهای امروزی که اتفاقی رخ میدهد قبل از اینکه پدر و مادر بدانند عروس و داماد همه کارها را انجام دادهاند و بعد پدر و مادر را دعوت میکنند بعد از مدتی زندگی آنها به بنبست میرسد. اینها من فکر میکنم هدفی از ازدواج ندارند چون که باید اول خود را دوست داشته باشی بعد طرفت را دوست داشته باشی. اول به فکر و آسایش خودت باشی بعد آرام آرام دوست داشتن و آن عشق محبت پدیدار شود. این نیست که با یک نگاه به یک فرد سریع عاشق یک نفر شویم. انشاالله کسانی که ازدواج کردهاند بتوانند یک هدفی را دنبال کنند که به صلح و آرامش برسند. آرزوی خوشبختی آرامش دارم برای این عزیزانی که ازدواج کردهاند و آن عزیزانی که هنوز مجرد هستند وقتش برسد بر اساس آن تقدیر در کنار یک نفر به آرامش و آسایش برسند.
قسمت دوم دستور جلسه تولد یکسال رهایی سهراب است. آقا سهراب عزیز در تاریخ ١۴٠١/١٠/٢٧ وارد لژیون یکم شد با مصرف شیره و تریاک کشیدنی با مصرف روزی ۶ گرم. وضع ظاهری سهراب زیاد آشفته نبود ولی خوب اینکه قصد و هدف مشخص داشت برای درمان. اینکه آقای مهندس بارها و بارها به ما گفته است در مورد کسی قضاوت نکنید ولی من اولین باری که ایشان را دیدم گفتم که این در کنگره نمیماند. خدا را شکر وابسته شد. گفتم سیدی بنویس جلسه بعد یک سیدی کامل آورد. خیلی مرتب خیلی منظم سفر کرد در طول سفرش ۱۰۸۰ سیسی شربت استفاده کرد در تاریخ ١۴٠٢/٩/۶ به رهایی رسید که در سفر اولش من فکر میکردم بعد از رهایی از کنگره برود ولی باز جای شکر دارد نسبت به آن برداشتی که داشته است حالا در ورزش وصل شد در کنگره ماندگار شد. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید سپاسگزارم.
خلاصه سخنان مسافر سهراب:
سلام دوستان سهراب هستم یک مسافر
خدای خودم را شاکرم که بعد از ۱۰ سال تخریب راه کنگره را پیدا کردم که به درمان برسم. از آقای مهندس بینهایت ممنونم بابت بستری که فراهم نمودند که من بیایم کنگره و به درمان برسم. از استاد بزرگوارم آقای جلال اسماعیلی بینهایت سپاسگزارم همیشه قدردان زحماتشان هستم. از استاد سفر دومم آقای صمد ابولفتحی ممنونم و ازمرزبان و ایجنت محترم صمیمانه تشکر میکنم. از همه دوستان ممنونم واقعاً برای من آرزو شده بود که یک روز بدون مواد زندگیم را بگذرانم و امروز به لطف کنگره ۱۴ ماه است از رهایی من میگذرد. خیلی چیزها باعث شد که من در کنگره بمانم که میتوانم به ورزش اشاره کنم. ورزش باعث شد که من بیشتر به کنگره وابسته شوم. شور و اشتیاق خاصی داشت بعد از چندین سال تخریب و مصرف مواد دوباره پا به توپ شدن، یک حس خیلی خوبی بود. کنگره همانند یک گردونه میچرخد و اگر از کنگره دور شویم چه بسا مجدد سمت مصرف مواد برویم. از اینکه که به صحبتهای من گوش دادید از همه شما ممنونم.
تایپ: مسافر سهراب ( لژیون هشتم )
عکس: مسافر مرتضی ( لژیون سوم )
تنظیم و ارسال: مسافر مسعود مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
64