زمانیکه متوجه شدم مسافرم بعد از چندینبار ترکهای پیدرپی هنوز مصرفکننده است، خیلی ناراحت شدم ولی بعد از چند دقیقه خدا را هزاران بار شکر میکردم و به خودم دلگرمی میدادم که من هنوز مکان مقدسی مثل کنگره، پدر مهربانی مثل آقای مهندس، خواهر نداشتهای مثل راهنمای خودم همسفر زهرا را دارم و اینبار با قدرت بیشتری در کنار مسافرم هستم تا مسیر درمان را طی کند.
این سفر و درمان، با تمامی ترکها فرق داشت، دیگر خبری از حال بد، خانه ماندن، افسردگی و عکسالعملهای پنهان و آشکار نبود؛ بلکه مسافرم را میدیدم که سیدی گوش میکند، مینویسد و من با عشق این همه اراده را نظارهگر بودم. امروز ساعت ۴:۳۰ از خواب بیدار شدم و بهسمت پارک طالقانی حرکت کردیم، خیلی ذوق داشتم.
لحظهای که در کنار آقای مهندس بودیم، بهشدت خوشحال، خندان و پرانرژی بودم که خدا را شکر این سفر را طی کردیم. رهایی حس وصفناپذیری دارد؛ من غرق تماشای آقای مهندس در قسمت همسفران بودم، هنوز نوبت ما نشده بود که آقای مهندس به همسفران نگاهی کردند و به من گفتند: خوبی؟
بهترین حال جهان را داشتم و انگار در ابرها بودم، مهلتی ندادند و نگاهشان را به روبهرو دوختند ولی همان یک کلمه انرژی من را به بالاترین نقطه برد و تا چند دقیقه کاملا قفل بودم. از آقای مهندس گل دریافت کردم و مسافرم قطع مصرف شد، اینها برای من خیلی ارزشمند بود و بابت آن خدا را هزاران بار شکر میکنم. امیدوارم تمام مصرفکنندگان و همسفران حس شیرین رهایی را بچشند؛ آمین.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون بیستوسوم)
رابط خبری: همسفر یگانه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون بیستوسوم)
ویراستاری و ثبت: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر فریده (لژیون پانزدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
187