زمانی بود که نمیدانم واقعاً چه طور میگذشت، خیلی سخت یا شاید اصلاً زمان نمیگذشت. آنقدر درگیر خشم، اندوه، ناراحتی و کینه بودم که هرگز نفهمیدم چه شد که من روزی ۱۵ الی ۱۶ نخ یا شاید هم بیشتر سیگار میکشیدم. من تبدیل به یک فرد سیگاری شده بودم که خودم اصلاً باور نمیکردم، چه برسد به اطرافیان و خانوادهام. من همانی بودم که یکی از دوستان خوبم را به خاطر سیگاری بودنش مرتب در ذهنم سرزنش میکردم و در دلم میگفتم مگر میشود یک خانم اینقدر سیگار بکشد؟ برای یک خانم سیگار کشیدن خیلی زننده است؛ اما انگار روزگار باید طوری میچرخید تا من دقیقاً همان شرایط مشابه را تجربه کنم و تبدیل به یک خانم سیگاری شوم و بفهمم چرا آن دوستم سیگاری شده بود.
تاریکی وقتی میآید مثل موج، طوفان یا گردباد لحظاتی، ساعاتی، روزهایی شاید هم سالهایی را با خود در تاریکی فروببرد. من هرگز فکرش را نمیکردم که روزی به سیگار و نیکوتین وابستگی پیدا کنم و تبدیل به کسی شده بودم که وقتی در خانه بودم، جاسیگاری را از خود جدا نمیکردم. زندگی کردن با یک فرد مصرفکننده این شرایط را برایم به وجود آورد تا بفهمم هر کس در هر سن و سالی در هر جایگاه و مقامی میتواند راهش را گم کند و به بیراهه برود.
اواخر سال 1399 بود که به پیشنهاد دوستی به کنگره رفتم، آن موقع اصلاً کنگره را نمیشناختم و درک زیادی از آن نداشتم. راستش را بگویم، آنقدر درون و افکارم تاریک و سیاه بود که اصلاً مسافرم در اولویت نبود. اصلاً نمیدانستم چگونه میتوانم به مسافرم کمک کنم؛ درحالیکه خودم یک مصرفکننده نیکوتین بودم و احتیاج به کمک و راهنمایی داشتم. تنها میخواستم از آن شرایط خلاص شوم؛ اما نمیدانستم چگونه؟ سالها گذشت و مصرف سیگار من روزبهروز بیشتر شد؛ چون مسافرم به کنگره نمیآمد، من هم اجازه نداشتم و نمیتوانستم سفر کنم. کمکم قبول کرده بودم که یک سیگاری هستم، درحالیکه در خانواده هیچکس این موضوع را نمیدانست و این حالم را بدتر میکرد.
دائماً عذاب وجدان داشتم و صادقانه بگویم از روی مادر و پدرم خجالت میکشیدم. هر وقت که به کنگره میآمدم و در کارگاههای عمومی شرکت میکردم، در دلم از خداوند عاجزانه تقاضا میکردم تا بتوانم در کنگره سفر نیکوتین کنم. خودم بارها اقدام به ترک کرده بودم که نتیجهای نگرفته بودم. بالاخره مردادماه امسال معجزه اتفاق افتاد و اذن ورود به کنگره برایم صادر شد. وقتی وارد لژیون ویلیام شدم و سفرم را شروع کردم، کمکم متوجه شدم چرا آن سالها این اتفاق مقدر نشده بود. من باید سالها مصرفکننده سیگار میبودم و آن تاریکیها را تجربه میکردم تا بتوانم عظمت روشنایی را درک کنم. آرامآرام آن اعتمادبهنفسی که طی این سالها طی ترکهای بیسرانجام ازدستداده بودم را در وجودم احساس میکردم.
سفر نیکوتین هر روزش برایم پر از نکته، نشانه، حس خوب آزادی و رهایی است. دیگر از روی پدر و مادرم خجالت نمیکشم و لازم نیست قبل از دیدار با خانواده، پدر و مادر عزیزم مسواک بزنم و چند تا قرص نعنا را باهم بخورم و لباسهایم را با عطر و ادکلن بشویم تا مبادا متوجه شوند دخترشان سیگار میکشد. حالا آن حس عذاب وجدان با من نیست و پیش خودم از سیگاری بودنم خجالت نمیکشم. وقتی خود را در آینه نگاه میکنم، حس صداقت و تازگی از خودم میگیرم. گویی تازه متولدشدهام و از حسهای بد و شرم خبری نیست. دیگر هرروز برای خودم سیگار نمیخرم. خندهدار است زمانی که سیگاری بودم از سیگاریهای دیگر بدم میآمد؛ درحالیکه خودم سیگار میکشیدم؛ اما این روزها وقتی کسی را میبینم که سیگار میکشد، در دلم برایش سفر نیکوتین این حس آزادی و رهایی از سیگار را آرزو میکنم.
خدا را شکر میکنم که آن سالها درگیر سیگار بودم و یک سیگاری شده بودم. لژیون ویلیام در کنگره دری به رویم گشود که اگر سیگاری نبودم محال بود این دریافتها و حسهای ناب را درجایی دیگر تجربه کنم و از این آموزههای گرانقدر و غنی بهره ببرم. من در لژیون ویلیام و سفر نیکوتین با این روش علمی و ثمربخش DST صبر را میآموزم؛ همانطور که یک سال طول میکشد تا شخصی سیگاری شود حدود یک سال همزمان میبرد تا نیکوتین و تخریبهایش از جسم و روانش بیرون برود.
من در لژیون ویلیام آموختم و میآموزم که تخریب سیگار تا چه اندازه روی جسم، روح، روان و جهانبینی من تأثیر گذاشته بود و بخشی از تاریکیهای من به دلیل مصرف سیگار بود. من در کنار یک مصرفکننده مواد مخدر چه قدر میتوانم کمکحال او باشم یا دلیل حال خرابش شوم؟ اکنون در اواخر ماه چهارم سفرم هستم، در پله سوم و شاید باورش سخت باشد؛ اما روزی نیست که خداوند را شکر نکنم که اجازه ورود به لژیون ویلیام و سفر نیکوتین را به من داد. آقای مهندس همیشه در سیدیها و صحبتهایشان میفرمایند: «سفر نیکوتین سفر راحتی است» و من این راحتی و لذتبخش بودن سفرم را حس میکنم. به امید رهایی.
نویسنده: مسافر نیکوتین همسفر سارا رهجوی راهنما مسافر ریحانه
رابط خبری: مسافر نیکوتین همسفر فاطمه رهجوی راهنما مسافر ریحانه
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون یازدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شمس
- تعداد بازدید از این مطلب :
259