جلسه سوم از دوره دوم کارگاههای آموزشی عمومی همسفران و مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی البرز کرج با استادی ایجنت همسفر فریبا، نگهبانی راهنما همسفر سعیده و دبیری راهنما همسفر عاطفه با دستور جلسه «هفته همسفر» روز یکشنبه ۱۶ دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزارم که امروز را روزی من کرد تا بتوانم در کنار شما باشم تا از تکتک شما آموزش و انرژی بگیرم. من هم هفته همسفر را در رأس خدمت آقای مهندس، خانواده بزرگوارشان، خانم آنی بزرگ، استاد امین، خانم آنی کماندار و خانم شانی عزیز تبریک عرض میکنم به تکتک شما همسفرهای پر از عشق شعبه البرز تبریک میگویم، انشاءالله که خیروبرکت این صبوری و شکیبایی هزاران برابر در زندگیتان جاری باشد. میخواهم صحبتهایم را با پیام آقای مهندس شروع کنم (اندوهی که قلبها را در خود محبوس داشته تا مرگشان را آغاز حیات خویش نماید اکنون خود مغلوب قلبهای بخشنده گشته است و به همسفرانی که بخشش را برای واپس گیری عزیزانشان به نشان محبت بیکران و عشق بلاعوض هدیه نمودهاند.) قطعاً پیامها باید محتوا و حقیقتی داشته باشد و تأثیرگذار باشد و این از باارزش بودن و بزرگ بودن همسفر است چرا که همسفرانی که الآن اینجا هستید قبل از کنگره سرشار از غم و اندوه بودید، چه شبهایی که با بغض سحر کردید، چه گریههایی که پشت آن لبخندهای تلخی بود، چه وعدههایی که به عمل نرسید، چه فریادهایی که میزدیم و از خداوند درمان میخواستیم. قطعاً قلبی که پر از ناراحتی و غم و اندوه است آن قلب نمیتواند کار کند. وقتی که یک قلبی کار نکند بدن را دچار مشکل میکند، اینجا است که میگوید: اندوهی که قلبها را در خود محبوس داشته تا مرگشان را آغاز حیات خویش نمایند با تمام آن تاریکیها و ناامیدیها و آن نگرانیها وارد کنگره شدند و اکنون خود مغلوب قلبهای بخشندهای گشتهاند، با تمام آن تخریبها وقتی وارد کنگره میشوند بخشش را در این مسیر قبول میکنند؛ یعنی تمام آنها را پشت در میگذارند، میبخشند هم خودشان و هم مسافرشان را و حرکت میکنند. قلب همسفرانی که برای بازپسگیری عزیزانشان به نشان محبت و اینها به جز عشق و محبت بلاعوض نیست.
آقای مهندس در سی دی همسفر میفرمایند: ما همسفران و مسافران بر مبنای حس همدیگر را انتخاب میکنیم، یعنی یک چیزی همینطوری و اتفاقی نبوده همین حس و این عشق و محبت، به بعدها و حیاتهای قبلی ما ربط دارد، یعنی یک پیوند عمیق عاطفی بسیار بزرگی بین مسافر و همسفر است. بهخاطر همین در زندگی با اینکه سختیها و مشکلاتی که بود زندگی به مو میرسید؛ ولی پاره نمیشد. شاید مسافرانمان را نفرین میکردیم و دعوا میکردیم؛ اما ته دلمان برایشان دعا میکردیم که خدایا به راه راست هدایتشان کن این بهغیر از عشق نمیتواند باشد. این پیوند عشقی است که بین همسفر و مسافر تا ابد هست. خدا را شکر میکنم که تمام آن ضجه کشیدنها تمام آن شب نخوابیدنها تمام آن چیزهایی که از خداوند معجزه خواستیم و خداوند معجزه کرد و کنگره را سر راه ما گذاشت و عجب معجزه عجیبی است وقتی وارد کنگره میشویم آرامش میگیریم، وقتی وارد لژیون میشویم و مسافرمان را رها میکنیم، چه جور رها کردنی رها کردن با عشق؛ مثل مادری که بچهاش تازه میخواهد راه برود از پشت مراقب او است و حمایتش میکند، نکند که زمین بخورد قربانصدقهاش میرود و برایش دعا میکند؛ پس رها کردن باید به این صورت باشد با عشق مسافرانمان را رها کنیم و این باعث میشود که من به جایگاه همسفر بودن و با عشق حرکت کردن توجه کنم و تمام حواسم به جایگاهم باشد.
من همسفر اگر میخواهم به مسافری که سفر میکند، بهانهگیری میکند و بیقراری میکند، اگر بخواهم به او عشق و آرامش بدهم باید همه اینها در وجود خود من باشد چرا که اگر درون من پر از تلاطم و آشوب باشد نمیتوانم به مسافری که الآن نزدیک وعده مصرف شربتش است بگویم: آرام باش! باید اول در درون خودم این آرامش و امنیت باشد و آن را به مسافرم هدیه کنم. همه اینها بستگی به آن ظرف وجودی من دارد. من که وارد کنگره میشوم باید ظرف وجودیام را خالی کنم و آن را بزرگ کنم و همه اینها در پی آن پذیرش است که من بپذیرم و در کنار مسافرم قرار بگیرم و کنگره قشنگترین چیزی که به انسان میدهد این است که حس، کلام و زبان همه را با مسافر یکی میکند، همزبان هم میشویم و آن موقع است که در کنار هم قرار میگیریم. خدا را شکر همه شما همسفرانی که اینجا هستید برگزیده و انتخاب شده خداوند هستید چرا که خداوند به هر کسی اذن ورود و خدمت نمیدهد و امروز من از همه همسفران عزیزی که مسافرشان به هر شرایطی در کنگره حضور ندارند یا به رهایی نرسیدهاند یا بهسختی میآیند میگویم که امیدوار باشند و به این راه ایمان داشته باشند و کفش آهنی بپوشند و قطعاً در مسیر نور هستید و مطمئن باشید که یک روزی به این مکان میآیند و به درمان میرسند چرا که شما بذر درمان را کاشتهاید و چیزی جز درمان هم برداشت نخواهید کرد.
مسافرها و همسفران عزیزی که در کنگره تازه آمدهاند به همدیگر زمان بدهید چرا که وجودتان هر دو پر از کینه و خشم، پر از تحقیر و پر از تاریکی است و به این مکان ایمان داشته باشید، حرکت کنید و در کنار هم باشید و مسافرانی که همسفر ندارند از شما خواهش میکنم که همسرانتان را به این مکان بیاورید، چرا که زندگی مانند یک کشتی است و باید این کشتی به جلو حرکت کند؛ این مسیر پر از موجهای سنگین است و این موجها مشکلات هستند و این کشتی یک ناخدای قوی میخواهد و آن ناخدای قوی مسافران هستند که باید بتواند کشتی را حرکت بدهد و این کشتی به یک قطبنما نیاز دارد و آن قطبنما کیست؟ همسفران هستند، همسفری که آگاهی و حسش خوب باشد فرمان درست را به ناخدا میدهد و این مسیر بهسلامتی به مقصد میرسد. در این کشتی چه کسانی هستند؟ بچههای ما هستند، سرمایههای ما و دارایی ما هستند، تمام آنچه که از ازل تا به امروز داشتیم سوار بر این کشتی است، من همسفر و من مسافر مسئولیت و وظیفه این را دارم که این را به مقصد برسانم. همین موجهای سنگین که در مسیر است همان تاریکیها و همان مشکلاتی که در زندگیمان داشتیم اگر من به آن سختیها و به آن مشکلات بهعنوان سرمایه نگاه کنم الآن همه ما آدمهای سرمایهداری هستیم چرا که با کوله باری از سختیها وارد کنگره شدیم پس آدمهای قوی هستیم قدر خودتان را بدانید.
همانطور که آقای مهندس میگویند: همسفران برکت کنگره هستند، عطر و بوی خاصی به کنگره دادهاند. استاد امین در صحبتهایشان فرمودند: قبل از همسفران کنگره سیاهوسفید بود؛ ولی با ورود و حضور همسفران کنگره خیلی رنگین شده است، پس قدر خودتان را بدانید و باارزش بودن جایگاهتان را بدانید چرا که جشن همسفر یکی از بزرگترین و باارزشترین جشنهای کنگره است. پس امروز روز جشن و روز شکرگزاری است. از کلیدهای مهم کنگره ۶۰ شکرگزاری است، بالاترین فرکانس در شکرگزاری است، چرا که شکرگزاری از کوچکترین چیزهایی که داریم ما را به سطح بالایی میرساند و ما را در مسیر نور قرار میدهد، دیده میشویم و به صلح و سلامتی میرسیم، خداوند ما را در حال خوب و لذتهای خوب حمایت میکند، امروز خودم هم واقعاً احساساتی شدم که روز شکرگزاری را آوردم، مسافرهای عزیز با تمام توانتان این بخششها، این گذشتها و این صبوریها را جبران کنید چرا که آقای مهندس گفتهاند قلباً یعنی با عشق این کار را کنید، عملاً با پاکت و طلا در حد توانتان با شاخه گل و ... بعضیها هم مسافر و هم همسفر تا حالا حتی اسم همسفرش را هم نیاورده است و تا حالا به او نگفته است که چقدر دوستش دارد. دوستداشتن یک کلمه مثبت و پر از انرژی است و این را بدانید که عشق برای یک زن اکسیر جوانی است، واقعاً معجزه میکند کلمه دوستت دارم را اگر تا حالا به زبان نیاوردهاید امروز این حجاب را و این نقاب را بردارید این سختی را بشکنید و این جمله باارزش را به همسفرانتان بگویید.
اینجا یک بازی دوطرفه است یک همسفر هم باید مسافرش را درک کند نباید به مسافرش بگوید که حالا که حالت خوب شده باید بتازی تمام آن سختیها و مشکلات را در ۳ سال جبران کنی، نه آقای مهندس فرمودند: که من چک برگشتیم را سال هفتم رهاییم پاس کردم. من خودم یادم است اوایل سفر مسافرم بود خودم پول در پاکت میگذاشتم و دلنوشتهاش را هم خودم مینوشتم به او میدادم که آن را به من بدهد؛ چون واقعاً بلد نبود اینها را ما در کنگره یاد گرفتیم، کادو دادن و هدیهدادن. هدیهدادن هم هنر میخواهد؛ باید هنر داشته باشی چرا که در پس یک کادوی کوچک میتواند کوله باری از عشق و احساس باشد، قرار نیست که حتماً ویلا به نام ما بزنند و خانه به اسم ما بزنند، طلا به ما بدهند شاید آن یک شاخه گل که تمام توان یک مسافر است و با عشق این کار را میکند خیلی باارزشتر است تا اینکه بهزور بخواهند یک کاری را انجام بدهند. پس قشنگی کنگره به همین شکرگزاریها است. انشاءالله که سایهتان بالای سر همسفرانتان باشد و یک جملهای که خودم خیلی دوست دارم این است که؛ بهترین جای زندگی جایی است که هر آنچه داریم از آن راضی و شکرگزار باشیم. در آخر از آقای مهندس استادان بزرگوارشان و در پیام سفر دوم از همسفرانی که در آن مکان لامکان از ما حمایت میکنند تا بتوانیم سفر خوبی داشته باشیم سپاسگزارم.
تصاویر برگزاری جشن هفته همسفر
مرزبانان کشیک: همسفر زهره و مسافر مهدی
عکاس: همسفر نغمه و همسفر مونا رهجویان راهنما همسفر کبری (لژیون سوم)
تایپ: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون یازدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر پریسا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
1535