English Version
This Site Is Available In English

کافیست که مسافرم را به کنگره بسپارم

کافیست که مسافرم را به کنگره بسپارم

هشتمین جلسه از دور پنجاهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد، با استادی راهنما همسفر مهدی، نگهبانی مسافر مهرداد، دبیری مسافر حمید با دستور جلسه "هفته همسفر" روز پنج‌شنبه مورخ 13 دی ماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان مهدی هستم یک همسفر.

در ابتدا از ایجنت محترم، گروه مرزبانی و نگهبان جلسه که به من فرصت خدمتگزاری دادند تا بتوانم امروز در این جایگاه قرار بگیرم و از شما آموزش بگیرم تشکر می‌کنم. به من ساعت دو و نیم خبر دادند که اجازه داده شده در جایگاه استادی قرار بگیرم، اولش شک داشتم چون تا به حال در روز های پنج شنبه در این جایگاه نبوده ام، اما الان که اینجا هستم حس عجیبی دارم و انرژی بالایی دریافت می‌کنم.  هفته همسفر را در راس به جناب مهندس، همسفران و مسافران کنگره ۶۰ تبریک می‌گویم، مطلب زیادی برای گفتن آماده نکردم و صرفا فقط حس حال خودم را چه در قسمت خانواده که مادرم و چه در قسمت آقایان که خودم هستم راجع به همسفران می‌گویم. اما درخصوص واژه همسفر که ما با ورود به کنگره بعنوان بال پرواز با آن آشنا می شویم. در روز اول که وارد کنگره شدم حس می کردم با ورودم به کنگره در راستای کمک به مسافرم اقدام و به ایشان کمک خواهم کرد، تا اتفاق هایی زیبا برایش رقم بخورد.
اما به تدریج با توجه به آموزشهای کنگره دریافتم که من هیچ کمکی نمی توانم به مسافرم بکنم و فقط کافیست که مسافرم را به کنگره بسپارم و این خود بزرگترین کمک به مسافرم خواهد بود. بسیاری از افراد از من می پرسند شما همسفرهایی که عاری از مصرف بوده اید به چه دلیل به کنگره می آیید؟ و یا می گویند شما همسفران از مسافران به مراتب حال روحی بدتری دارید و به گمان خودم واقعا همین است، چون افرادی را مانند پدر خودم دیده ام که به واسطه استفاده از مواد مخدر دچار یک سری اختلال ها در رفتار و کردار خود شده اند اما من هم بعنوان یک همسفر صاحب همان خلقیات شده بودم و در رفع آن عاجز بودم.

اگر بخواهم مثال بزنم به سرعت ناراحت، عصبی و پرخاشگر می شدم، دشنام می دادم اما ریشه ی این موارد را نمی دانستم. ما صرفا زمانی که وارد کنگره می شویم درمی یابیم که همسفر به کسی اطلاق می گردد که در جهت تعالی اهداف کنگره تلاش می کند و سابقه اعتیاد ندارد. با خود گفتم چه می توانم انجام دهم که در راستای تعالی اهداف کنگره باشد؟ دریافتم که با هر بار حضور در جلسات کنگره 60 و همین که از آموزش ها استفاده می کنم واینکه فقط بتوانم حرمت کنگره را در بیرون از آن رعایت کنم( دروغ نگویم، پشت سر دیگری حرف نزنم انسان بهتری باشم) خود بزرگترین کار است که فردا روز اگر کسی گفت شما انسان شریفی هستید و پرسید در کجا آموزش دیده ای و احسنت به خانواده ای که تو را تربیت کرده، جواب دهم سرمنشا تمام این اتفاقات خوب چیزی جز بنیان کنگره ۶۰ نیست، چون ما همسفران فی الواقع درگیر نفس اعتیاد نبوده ایم فقط دیده ایم که یک فرد مصرف کننده چقدر حال خرابی دارد. همه می دانیم مسافران از درون می سوختند و ما همسفران می خواستیم آنها را از بیرون خاموش کنیم و این امر محقق نمی شد، هیچ راهی به ذهنمان نمی رسید فقط می گفتیم چقدر شخص مصرف کننده ناتوان است و نمی داند باید چه کاری انجام دهد.......

 

ولی خدا را شکر وقتی وارد کنگره ۶۰ شدیم یاد گرفتیم که اعتیاد یک بیماری است، نه دست اراده و نه تقدیر است و نه به توان فرد بستگی دارد، این‌ها چیزهایی است که من از کنگره ۶۰ برداشت کردم و هنوز خیلی جا دارد که بفهمم چه چیزهایی می‌خواهم از کنگره ۶۰ به دست آورم. من در کنگره ۶۰ وزنم را کاهش دادم اما دیدم هنوز جا دارد، امتحان راهنمایی دادم، قبول شدم و دیدم هنوز جا دارد، الان هیچ چیز را بهتر از خدمت کردن برای خودم نمی‌بینم، خیلی ها به من می‌گویند که تو دیوانه ای که ۵ صبح به استخر می‌روی، یا تو دیوانه ای که به تهران می‌روی، تشبیه برایش پیدا نکردم ولی خودم مطمئنم این اتفاقاتی که در کنگره می‌افتد باعث می‌شود که حال من خوب شود و خدا را شکر می‌کنم که در این جایگاه هستم.
ما روزهای شنبه در همین شعبه از ساعت 17 الی 20 جلسات گروه همسفران آقا را برگزار می کنیم و دقیقاً مانند شما مرزبان، ایجنت، راهنما و تازه واردین داریم. از نظر من ما همسفرها بیشتر از شما مسافرها به کنگره ۶۰ احتیاج داریم چون من هیچ وقت یاد نگرفتم که اگر یک نفر را با یک لباس پاره سر یک چهارراهی می‌بینم نگویم که چقدر بدبخت است، الان فهمیدم که او بیمار است، وقتی یک فرد مصرف کننده را دیدم نگویم که چقدر ناتوان است، بگویم که او بیمار است و قضاوتش نکنم. روزهایی که پدر بنده مصرف کننده بود هر روز شاهد اشک‌های مادرم بودم، به خاطر همین می‌خواستم کاری انجام دهم که پدرم به آن حال خوب برسد، خدا را شکر می‌کنم که سال ۹۲ کنگره ۶۰ به پدرم از طریق یکی از دوستانش معرفی شد، سفر کرد و سال ۹۴ به رهایی رسید.

 

در انتها جلسه با دعای کنگره60 به پایان رسید.

مرزبان خبری: مسافر علی‌اصغر

عکس: مسافر مجتبی ل19

تایپیست مسافران: امیر‌همایون ل14 کوروش ل10 امیر ل18

صوت مسافران: ابراهیم ل7 محمد ل 20

ارسال خبر: مسافر عطا‌الله

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .