سومین جلسه از دور اول سری کارگاههای آموزشی خصوصی هفته همسفر کنگره ۶۰ نمایندگی رضا مشهد به استادی دیده بان محترم مسافر مهدی سنچولی، نگهبانی همسفر پوریا و دبیری مسافر جواد با دستورجلسه " همسفر " سه شنبه 11 دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار داد تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.
من هم هفته همسفر را به تمام همسفران کنگره ۶۰ به خصوص همسفران آقای مهندس و همسفران خودم تبریک عرض میکنم و امیدوارم خداوند پشت و پناه ایشان باشد.
همسفر برای من مسافر همانطور که توصیف شده واقعاً بال پرواز است، داشتن همسفر چه سفر اول و سفر دوم یکی از نعمتهای بزرگیست که خداوند نصیب ما مسافران عنایت کرده است.
بودن همسفر در کنار من مسافر یک اتفاق دو سر برد است، یکی اینکه میتوانم به راحتی به خودم بپردازم، با درکی که همسفرم نسبت به شرایط من و وضعیت من دارد، دوم اینکه در حین سفرم کمک میکنم به کسی که قطعاً نیاز به کمک دارد بتواند این مسیر را طی کند.
از موضوع همسفر نباید غافل شویم به خاطر اینکه یک خانواده، چند نفر، چند تا دوست وقتی میخواهند یک مسیری را طی کنند باید در اصول کار با هم، هم نظر و هم فکر باشند در نهایت و پایان کار چه اتفاقی میخواهد بیفتد، باید هم نظر باشند.
ممکن است در طول مسیر نسبت به اتفاقات کوچک هم نظر نباشند، این لازمه کار است چون هر سری یک فکری دارد ولی آن فکری که اصول کار یکی باشد خیلی مهم است.
برای من مسافر در کنگره آن فکر مشترک و هدف مشترک با همسفرم شکل میگیرد، همسفر چه آقا باشد چه خانم در گروه خانواده در طول سفر، من سفر اولی، من مصرف کننده که مواد مصرف میکردم در کنار من آسیب دیده است.
ما در کنگره میگوییم زمانی که وارد کنگره میشویم و مسیر درمان را پیدا میکنیم باید از سه چیز جبران خسارت کنیم، اول از خودمان که با درمان جبران میشود، دوم از خانواده، سوم از جامعه و طبیعت که به آن آسیب زدهایم.
در قسمت دوم بهترین کاری که من میتوانم انجام دهم این است که این فرصت را در اختیار همسفرم قرار دهم تا بتواند در کنار من از این آموزشها استفاده کند، اینجاست که تفکر من تفکر سالم است و تفکر من تفکر کنگرهای است.
در اینجا حرکت من در کنار حرکت همسفرم یک حرکت سازنده میشود و تبدیل میشود به یک رشد، تبدیل میشود به جلو رفتن و پیشرفت.
یک جاهایی باید من یاد بگیرم که با در کنار خود قرار دادن همسفرم یک سری مرزهای فکری را از بین ببرم، این کار یعنی در اولین مرحله برای یک کار خوب و خواسته خوب از خودم گذشتم و این اتفاق خیلی زیبا است.
اینکه همسفران در کنار ما قرار بگیرند خیلی زیبا و ارزشمند است و جاهایی میتوانند به ما تلنگر بزنند و نگذارند ما از مسیر مستقیم خارج شویم.
وقتی من بخواهم از مسیر خارج شوم یک همسفر خوب و آموزش دیده میتواند به زیبایی به من کمک کند و من را در مسیر نگه دارد.
به عنوان یک مسافر درمان شده و همسفرم در کنار من که از ادبیات مشترک استفاده کنیم میتوانیم ارتباط بهتری برقرار کنیم.
باید فکر کنیم که یک سرمایهگذاری خوب برای همسفرمان انجام دادهایم و یک چراغ راهی به همسفرمان هدیه میدهیم که بتواند با این چراغ مسیر راه را درست پیدا کند.
آیا ما برای کسانی که با ما زندگی کردهاند در دوران مصرف و خواسته یا ناخواسته به آنها آسیب زده ایم حق قائل هستیم یا نه، وقتی من چندین سال مصرف کننده بودم و دائم برای خانوادهام استرس، ناراحتی داشتم و تنها به مصرف و تنهایی خودم فکر میکردم برای آنها که امروز به کنگره آمدهام حقی قائل هستم، کسانی که میگویند حقی قائل هستند این حق را چگونه میخواهیم ادا کنیم.
اولین و زیباترین و بزرگترین هدیهای که میتوانیم به آنها بدهیم اینکه آنها را در کنار خودمان همسفر لقب بدهیم، بعضی وقتها هدیهای را که کنگره به من داده است حاضر نیستم آن را به همسفرم، پسرم، برادرم بوده و بابت حضور من تحقیر شده اند بدهم، امروز که برایش یک فرصتی پیدا شده است که هویتش تغییر پیدا کند به عنوان یک همسفر به عنوان کسی که بال پرواز برای من مسافر است.
اگر حاضر شدم این امتیاز را به او بدهم آن وقت کار درست را انجام دادم.
آقای مهندس دژاکام هم که بنیان کنگره ۶۰ هستند تمام اعضای خانواده شان را به عنوان همسفر وارد کنگره نموده اند.
آقای مهندس فرمودند؛ جشنها و مراسمها برقرار باشد حتماً برای تقدیر و تشکر به جای پاکت طلا بدهیم بابت همه فشارهایی که ما در دوران مصرف به آنها تحمیل کردیم و بدانیم که اگر حال اطرافیانمان که در سیستم داریم خوب باشد قطعاً حال من هم خوب است.
اگر حال اطرافیان من خوب نباشد حال خوب من هم ساختگی است مثل زمانی که مواد مصرف می کردم، دو ساعت بعد بر می گشتم سر جای خودم و اشک مادرم و پدرم را می دیدم دلخوری برادرم و ناراحتی فرزندم را می دیدم دوباره حالم بد می شد ولی وقتی آنها خوب باشند و دوستم داشته باشند به من احساس غرور و افتخار داشته باشند و بتوانم به آنها محبت کنم آنجا حال آنها خوب است و من هم دوباره حال خوب را کسب میکنم.
قدر همسفرهایتان را بدانید به آنها جایگاه بدهید، فرصت بدهید که بیایند در این جایگاه قرار بگیرند و آموزش ببینند.
این در مورد جشن همسفر هست و انشالله که جشن خوبی داشته باشید.
نکته بعدی که میخواهم عرض کنم در رابطه با رعایت قوانین و مقررات کنگره است، هیچ جامعهای، هیچ چهارچوبی، هیچ سیستم و مجموعهای اگر قانون در آن نباشد پابرجا نمیماند، برای ما انسانها اینطوری است در جوامع دیگر هم مثل جوامع حیوانی و جنگل قوانین خودش را دارد، اگر جنگل هم قانون نداشت صددرصد پابرجا نمیماند.
در کنگره ۶۰ هم یک سری قوانین اصول و مقررات وجود دارد که تک تک ما موظفیم که این حرمت ها و قوانین را رعایت کنیم، رعایت کردن حرمتها و قوانین هیچ ربطی به جایگاه من ندارد من در جایگاه دیدهبان نمیتوانم قوانین و حرمت های کنگره را زیر پا بگذارم بگویم من به اندازه کافی رعایت کردهام یا این شال را گرفتم و هرچه من بگویم درست است، هیچ فردی در شعبه از تازه وارد و سفر اولی، راهنمای تازه واردین، راهنمای درمان، راهنمای ویلیام وایت، راهنمای جونز، مسئول سایت، مرزبان، ایجنت، مسئول پورتال، هیچ فردی در یک شعبه نمیتواند قوانین شعبه و قوانین کنگره ۶۰ را زیر پا بگذارد، هیچ استثنایی وجود ندارد اگر این اتفاق نیفتد همانطور که به زیبایی میبینیم که در شعبه رضا از زمانی که شعبه رضا در حال ساخت بود تا الان که در خدمت شما هستم هر بار که دارم میآیم اینجا میبینم که حالش بهتر میشود.
اگر قوانین را رعایت کنیم این بهتر شدن حالمان و مستحکم شدن پایهها، رشد کردن و بزرگ شدن هر لحظه بهتر میشود، ولی اگر امروز من در جایگاه دیدهبان و یک تازه وارد در جایگاه خودش قوانین را رعایت نکنیم همین چراغی هم که هست خاموش میشود در نتیجه یاد میگیریم که از اول به عنوان یک سفر اولی آمدیم به کنگره و داریم درمان میشویم، یاد بگیریم در کنگره محدودیت و یک خط قرمزی وجود دارد به نام حرمتها و قوانین، یاد بگیریم که هر جایی که پایمان را از این خط گذاشتیم بیرون دیگر نقطه خطر است.
بچههایی که سفر اولی هستند، مسافران خوب میدانند که من چه میگویم بار اولی که مواد مصرف کردیم چقدر سرحال و سرخوش شدیم البته من که سر حال نشدم، دفعات بعدی که میرفتیم مصرف می کردیم و نعشه می شدیم می گفتیم؛ نه دیگه من نه پا درد شدم و نه حالت خماری دارم پس من مصرف کننده نیستم، دفعه بعد، دفعه بعد، دفعه بعد و ذره ذره در دام افتادیم.
من که با ۴ گرم ۵ گرم شیره خوراکی وارد کنگره شدم یک روزی با دو تا دود نعشه می شدم و فکر می کردم اتفاقی برای من نمی افتد، خروج از چهارچوب حرمت ها همین است واقعا، یک بار پاتو از این چهارچوب گذاشتی بیرون اتفاقی نیفتاد و خدا کمکت کرد بار دوم، بار سوم بعد ممکن است کامل از مسیر خارج شویم، ما تک تک اعضای کنگره ۶۰ اگر بخواهیم پایمان را از چهارچوب حرمتها و قوانین بیرون بگذاریم نگاه میکنیم میبینیم که یک شعبهای بود که برای همه یک پناهگاه امنی بود و خوشحال بودیم که توی محله ما یک مکانی هست که اگر مصرف کنندهای هست میآید و درمان میشود ولی دیگر وجود ندارد، یک جایی که یک نقطه عطفی بود و خانواده ما میرفتند آنجا و آسایش و آرامش داشتند امروز یا امن نیست یا اصلاً وجود ندارد، چه اتفاقی میافتد که من امروز با اینکه تخلفی نکردم وقتی که یک مامور دولتی و انتظامی میبینم میترسم چون قانون آن طوری که باید رعایت نمیشود.
احساس امنیت حتی در جایگاه مجری قانون هم ندارم، این خیلی جای تفکر دارد، من سفر اولی که وارد کنگره شدم و دارم درمان میشوم یک روز خودم میشوم مجری قانون اگر به هوای اینکه الان سفر اولی هستم اشکالی ندارد مثلاً با داداش لژونی ام بروم بیرون یا سفر اول هستم به راهنمای خودم خارج از ساعت زنگ بزنم یا تازه رفتهام دارم درمان میشوم اگر سیدیهایم را ننویسم اشکالی ندارد.
اگر با این تفکرات پایمان را از چارچوب بیرون بگذاریم یک جایی دیگر راه برگشتی وجود ندارد، یک جایی من میشوم مجری قانون و آنجا اصلاً نمیدانم که قانون چیست که آن را رعایت کنم.
حواسمان به این نکته باشد این اتفاق خوبی که اینجا افتاده است، این تلاشی که در این شعبه می شود که خدمتگزارهای شعبه در هر جایگاهی که هستند دارند زحمت میکشند، راهنماها و راهنمای تازه واردین بچههایی که میآیند و خدمت میکنند این زحماتی که دارد کشیده میشود نباید طوری رفتار کنیم که این زحمات از بین برود.
همیشه وقتی که من خطایی را در ناآگاهی مرتکب میشوم فرصتی وجود دارد، مثل زمانی که ما با ناآگاهی وارد دنیای مصرف شدیم و درب کنگره برایمان باز شد ولی زمانی که من با آگاهی خطایی مرتکب میشوم اوضاع یکم خاصتر میشود.
خودمان را توی چالش نیندازیم این بابی که باز شده است من میدانم با توجه به شرایطی که منطقه دارد وجود یک شعبه ای مثل شعبه رضا ارزشمند است، پس بابی که اینجا باز شده است باید تک تک شماها آن را حفظ کنید، کنگره ۶۰ کلامش کلام محبت و قانون است، شاید از این در برویم بیرون قانون بیرون یک قانون دیگری باشد، شاید من اگر از این در بروم بیرون یک شخصیت دیگهای باشم، شاید طور دیگری فرمان بدهم یا دستور بدهم، شاید فرد دیگری باشم ولی زمانی که پایم را در کنگره ۶۰ گذاشتم من رهجوی کنگره هستم من دیگر اینجا ادعایی ندارم که من شخصی هستم، خیلی ها هم الان در ساختار کنگره می بینید که در سطوح بالایی هستند و خیلی ها میگویند من قبل از اینکه به کنگره بیایم اصلاً یک محله را میبستم و هر کس من را میدید میترسید ولی الان در کنگره خدمتگزار شده و این خدمت کردن در کنگره و رعایت قوانین و حرمتهای کنگره در دنیای بیرونش هم تاثیر گذاشته است، این قشنگش کرده و آن فرد الان احساس رضایت بیشتری از خودش دارد تا آن زمانی که به قول خودش یک محله را مثلا در جنوب شرق تهران میبسته.
من مهدی آمدهام که بشوم یک فردی که وقتی بیرون هم هستم اگر کاری به خانوادهام، همسرم، پدرم یا مادرم میگویم برای من انجام بدهند با حرمت و احترام برای من انجام بدهند، عشق بکنند انجام بدهند نه اینکه از من بترسند، این را چه چیزی به ما یاد میدهد، رعایت حرمت و قوانین، فرمانبردار بودن تا فرمانده شدن.
پس حواسمان باشد که کجا ایستادهایم و اینجا برای چه آمدهایم، بچههایی که تازه وارد هستند این مطلب را شاید شش ماه دیگر بفهمند، اگر اینجا آمدهاید به صرف اینکه فقط شربت بگیرید، اینجا سختتر از این حرفهاست، اینجا یک سری قوانین را باید رعایت کنید، ساختار باید عوض بشود.
اگر اینجا آمدهاید که یک تغییراتی انجام بشود، قصه عوض بشود نه در این بعد حیات نه در این ۳۰، ۴۰، ۵۰ سال، جای خوبی آمدهاید.
اینجا را حفظ کنید و هوای خودتان را داشته باشید و هیچ وقت این اتفاق نمیافتد مگر با رعایت کردن قوانین و حرمتها در کنگره 60.
از اینکه سکوت کردید و به صحبتهای من گوش کردید از همه شما عزیزان سپاسگزارم.
تایپ: مسافر قربان لژیون پانزده و
مسافر علی رضا لژیون سوم
ویرایش و ارسال خبر: مسافر علی لژیون نهم
تایید خبر: مسافر داود لژیون سوم
مرزبان خبری: مسافر محسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
349