اعتیاد چیست؟ اعتیاد بیماری است که خود شخص آن را به وجود میآورد و این امر چه دانسته و چه ندانسته صورت میگیرد. آن چیزی که من در مورد اعتیاد دیدهام و شنیدهام این است که مصرف مواد در مراحل اولیه به عنوان تفریح و سرگرمی مصرف میشود و مصرفکنندگان تا مدتی متوجه کار خود نیستند و بر این عقیده هستند که آدم یک روزه معتاد نمیشود و در موقع تفریح و خوشگذرانی از آن استفاده میکنند؛ ولی در عین ناباوری خود را در دام اعتیاد مشاهده میکنند؛ در این مواقع دوستان به همدیگر دلداری میدهند که هر موقع اراده کنیم دیگر مصرف نمیکنیم یا اینکه به هم دلگرمی میدهند که با این مقدار مصرف کردن اعتیاد برای آنها به همراه نمیآورد و میگویند با هفتهای یک بار و دو بار فرد مصرفکننده نمیشود، میگویند این روش ما خطرناک نیست و ما خیلی وابسته نیستیم؛ با این مقدار مواد که آدم مصرف کننده نمیشود؛ برای خودشان حد و مرز میگذارند. ما کم مصرف میکنیم؛ در صورتی که تمام این باورها غلط از آب درآمد و این همان چیزی بود که برای مسافر من اتفاق افتاد.
اوایل اصلاً قبول نمیکرد که مصرفکننده شده است؛ وقتی که کاملاً در اعماق تاریکی فرو رفت و خودش را گرفتار مواد دید؛ تازه به چه کنم چه کنم افتاد. از اینکه مصرفکننده شده بود اظهار پشیمانی میکرد و به قول خودش که آدم مصرفکننده وقتی صبح چشمش را باز میکند؛ فقط به این فکر میکند که چهطوری و کجا مواد خود را مصرف کند؟ به هیچ چیز دیگری فکر نمیکند. همیشه رفتار و کارهای آدمهای مصرفکننده باعث اذیت و آزاری که خواسته و ناخواسته در حق خانوادهها میشود و خاطرات تلخ دوران اعتیاد در زندگی ما هم دیده میشد؛ و خدا را شکر میکنم که مسافر من هم به این نقطه رسید که به فکر ترک مواد افتاد؛ ولی متأسفانه از راه غلط و چندین بار با قرص و با شربت ترک کردند؛ ولی همیشه ناموفق بود. ترک او تا دو هفته بیشتر دوام نمیآورد و دو مرتبه در جای اول خود و خطرناکتر از قبل، چون در این مواقع مصرف بالا میرود.
دفعه آخری که ترک کرد، حدود چهل روز میگذشت که با قرص B۲ و با کمک یکی از دوستان که در کمپ ترک اعتیاد بود مواد را کنار گذاشت. در این مدت خیلی بیحوصله و کم صحبت شده بود و دائماً در حال نگاه کردن به تلویزیون و در عالم خودش غرق بود. من نگران این بودم که دچار افسردگی شود؛ شبها موقع خواب خیلی اذیت میشد؛ چند شب پرش پای عجیبی داشت تا جایی که کنترل پاهایش دست خودش نبود و حدود نیم متر پرش پا داشت. من خیلی میترسیدم که این ترک منجر به از بین رفتن همسرم شود و درهمین راستا ایشان سکته کردند. دکتر معتقد به این بود که دلیل سکته، قطع ناگهانی مواد و مصرف قرص B۲ است. بعد از این چند نفر به همسرم پیشنهاد کردند که مصرف مواد را دو مرتبه شروع کند. به او میگفتند تو در سنی نیستی که بتوانی ترک کنی؛ سن تو از ۵۵ سال هم گذشته تازه به فکر ترک افتادهای؛ خودش دلش نمیخواست دوباره مواد مصرف کند.
از شانس خوب ما برادرش دو ماهی بود که به کنگره آمده بود و مصرف مواد را کنار گذاشته بود ما را راهنمایی کرد. همسرم قبول کرد به کنگره بیاید، ولی برای اولین بار بود که اسم کنگره را شنیده بودیم و هیچ اطلاعی در مورد کنگره۶۰ نداشتیم. از روز اولی که به کنگره آمد با رضایت کامل به این روش درمان و اینکه چرا ما از این همه امکانات خبر نداشتیم؟ میگفت چرا من آنقدر خودم را برای قطع مواد اذیت کردم. این همه امکانات وجود داشت و ما نمیدانستیم؛ چهقدر عالی است. باورش نمیشد که بتواند مواد را کنار بگذارد؛ و از آن خماری و وسوسه خبری نباشد، واقعاً غیر قابل باور بود. هر بار که از کلاسها برمیگشت حال خیلی خوبی داشت و خیلی خوشحال بودم که با ترک مواد از آن گوشهگیری و بیحوصلگی خبری نبود.
روزها میگذشت. به کار خود مطمئنتر میشد یواشیواش کتاب میخواند و سیدی گوش میکرد و به قول خودش آدم با این شرایط وارد دنیای جدیدی میشود. روش درمانی که در کنار آن آموزش و جهانبینی هم بود از این بهتر نمیشد؛ خود من هم یواشیواش جذب سیدی و کتابها شدم. بعد از چند ماهی با کمک مسافرم وارد کنگره شدم. به عقیده من، آدم فقط کافی است یک بار وارد کنگره شود. جاذبه خیلی قوی دارد. کنگره مکانی است که در آن افرادی هستند که بدون قضاوت و شناخت تو را در آغوش میگیرند و شما جذب این محبت و عشق میشوید. مکانی لبریز از عشق و محبت. هدف کنگره درمان و آموزش است؛ ما در حال آموزش و رهایی از همه تعلقات ضد ارزشی هستیم؛ تازه میفهمم در چه غفلتی زندگی میکردم و این جملهای که مکرراً از همسفران شنیدهام که خدا را شکر که مسافرم معتاد شد تا پای من به کنگره باز شود. کنکره مرکز شکوفایی است. انسان در کنگره بال و پر میگشاید؛ خوش به حال آنهایی که مجوز ورود به کنگره را دارند.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دامغان
- تعداد بازدید از این مطلب :
298