یک سال پیش و قبل از آمدن به کنگره در ناآگاهی کامل بودم و غرق انواع احساسات ناشناخته و ضد ارزشی، درگیر انواع حسهای ناملموس بودم و نمیدانستم این عدم شناخت حس، چهطور به من آسیب میرساند؟ سردرگم و درمانده بودم و این احساسات من را بیشتر گمراه میکرد؛ چون همانطور که امروز میدانم حس اولین شروع بهکارگیری قوه عقل است و وقتی توانایی شناخت احساسات خود را نداشتم از فرمان عقل بسیار دور بودم و توانایی تشخیص و حتی تصمیمگیری نداشتم. میان انواع و اقسام احساسات مجهول، سرگردان بودم و به خاطر فشارهای روحی و روانی به روانکاو مراجعه کردم؛ بیشک کمککننده بود خصوصاً برای من که خواهان درمان بودم و روان من پریشان احوال بود و ناخودآگاه به جسمم تخریب میرساند؛ اما دوای درد من نبود.
من به دنبال راهی بودم کارآمد و دائمی، راهی که مرا به صراط مستقیم هدایت کند؛ گمگشته و در طلب خود و خدای خود بودم و همیشه از خدا میخواستم که من را به راه راست هدایت کند؛ اما حقیقتاً حتی درک درستی از این دعا نداشتم. امروز میدانم که در صراط مستقیم بودن یعنی چه؟ و امروز چیزی حدود یک سال از حضور من در کنگره و دریافت آموزشهای آن میگذرد و تازه بعد از یک سال چشمان من به روی حق و حقیقت باز شد تازه آموختهام کجا هستم و چه جایگاهی دارم. میدانم جادهای ناهموار و طویل پیش روی من است؛ ولی یقین دارم که هیچ جویندهای ناگهان و بیرنج به آنچه در جستجویش است و درنهایت به گنج نمیرسد. برای رسیدن به یافتنیها و موفقیت و در حقیقت گنج درون بایستی زحمت کشید، تلاش کرد و صبور بود، رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم.
در شرایطی که من در جایگاه یک همسفر هستم به قول راهنمایم باید کفش آهنین به پا کنم و بندها را محکم ببندم و به راه بیفتم؛ بایستی روان میشدم و دست از سکون میشستم، درجا ماندن و زانوی غم در آغوش گرفتن کافی بود؛ بایستی دست بر زانوی خود میزدم و تنها به خود تکیه میکردم و برمیخاستم، در پیله تنهایی ماندن کافی بود، زمان پروانه شدن فرا رسیده بود. تغییر سخت بود و دردناک؛ ولی اگر متحول نمیشدم مرگم حتمی بود؛ لذا برخاسته و حرکت کردم.
در ابتدای راه با مکانی آشنا شدم که در همان بدو ورود احساسات لطیفی را تجربه کردم، افرادی که بدون قضاوت و شناخت تو را در آغوش میگیرند و تو جذب این عشق و محبت میشوی، مکانی لبریز از مهر که گویی در فضای عطرآگین آن تنها امواج عشق در جریان است. آنجا میشود منزلگاه و مأمن تو و تنها پناهگاه امنی که راه نجات خود از بند اهریمن را در آن مییابی، آنجا که تو را متصل میکند به ریسمان الهی و تو ذرهذره به شناخت میرسی.
شاید مکانی باشد که ابتدا برای درمان افرادی که روزی مصرفکننده بودهاند و در چنگال تاریکیها اسیر بودهاند تأسیس شده است تا در این مکان به جستجوی خویش بروند و خود را بیابند. در مکان مقدس کنگره که توسط بزرگمردی بهنام مهندس دژاکام باهدف درمان اعتیاد راهاندازی شد، اینک خانوادههای بیشماری در کنار مسافران در حال درمان هستند. تنها درمان اعتیاد هدف نبود، بلکه در کنار جسم، روان و جهانبینی ما دچار مشکل شده و نیازمند مداوا بود. اولین قدم برای درمان، راهاندازی سیستمهای تخریبشده جسم بود که در اثر مصرف مکرر مواد مخدر از دور خارج شده بودند و بعد از آن تغییر نگرش و بهبود روان در اولویت است.
مصرفکنندگان در کنگره در کنار راهنمایی و مشاوره راهنمایان زحمتکش بایستی برای درمان جسمی و دوبارهسازی سیستم شبه افیونی مخدرهای طبیعی بدن از داروی OT استفاده کنند و اما این داروی OT چیست؟ این دارو ماحصل حدود ده سال زحمت، تلاش و تحقیقات شبانهروزی آقای مهندس دژاکام و تیم تحقیقاتی ایشان است که پس از عبور از آزمایشهای متعدد به این نتیجه رسیدند که داروی اپیوم که برگرفته از ماده تریاک، الکل و آب مقطر است بهترین دارو برای درمان اعتیاد است و درنهایت این موضوع به اثبات سایر محققین هم رسید که میتوانند از آن بهعنوان پادزهر استفاده کنند. اکنون ما بایستی برای داشتن این داروی شگفتانگیز سپاسگزار آقای مهندس باشیم؛ چون رسیدن به این نقطه سرانجام جدیت و تلاش بیمنت ایشان بوده است.
بهطورکلی درمان با داروی OT هم میتواند سخت باشد و هم سهل؛ چون اگر انسان آگاه و دانا باشد و با فکر و برنامهریزی پیش برود به سهولت میتواند در انتها به درمان برسد؛ اما انسان جاهل و نادان نهتنها به درمان نمیرسد؛ بلکه مدام دچار سختی و عذاب خواهد بود. هدف کنگره ترک اعتیاد نیست؛ بلکه درمان است و درمان زمانی ممکن است که سیستم بیوشیمی بدن راهاندازی دوباره شود و این مسئله یک حرف ساده نیست بایستی وارد عمل شد.
یک مثلث به نام DOD در مسئله درمان مطرح است که یک ضلع آن متد یا روش تدریجی، ضلع دیگر اندازه یا دوز مصرفی و قاعده این مثلث، داروی OT است. برای رسیدن به درمان قطعی باید هر سه ضلع فوق را به طور کامل مدنظر داشته باشیم؛ چون اگر در حین درمان گریز بزنیم یا ماده دیگری مصرف کنیم سیستم مجدداً به هم میریزد؛ درواقع در زمان مصرف OT با متد DST زمانی که دارو کم میشود مواد شبه افیونی شروع به ترشح میکنند که اگر بهدرستی داروی خود را مصرف نکنیم سیستم جسم سردرگم شده و درمان اتفاق نمیافتد.
گاهی مسافران بهسختی سفر میکنند و یکی از عوامل تأثیرگذار در این مقوله، آخرین ماده مخدر مصرفی یا آنتی ایکس مصرفی آنها است تا آنجا که من اطلاع دارم میتوانم بهصراحت بگویم یکی از بدترین و مخربترین نوع اعتیاد، اعتیاد به قرصهای روانگردان و شیمیایی است که توسط مصرفکنندگان بهصورت همیشه مصرفی و بدون تجویز پزشک مصرف میشود و متأسفانه باید گفت که این مصرفکنندگان خود را معتاد نمیدانند و تصور میکنند چون محل تهیه قرصها داروخانه است و به سهولت در دسترس است؛ پس ماده مخدر محسوب نمیشود؛ اما مشاهده شده که این نوع مواد بهمراتب اعتیادی سنگینتر و تخریب بیشتری دارد و طول درمان بیشتری را میطلبد.
درمان با داروی OT فقط به خانواده تریاک تعلق میگیرد؛ یعنی کسانی که پایه اصلی مصرف آنها شیره، تریاک، هروئین و کراک است را میتوان با این دارو درمان کرد و برای همین کنگره۶۰ از پذیرش کسانی که مصرف پایه آنها قرص است ممانعت میکند؛ اما کسانی که در کنار قرص مواد دیگری از خانواده تریاک استفاده کنند میتوانند با این دارو درمان شوند. تریاک ترکیبات متنوعی دارد و ثابت شده که میتواند به حالت پایداری فرد و ترمیم سیستم شبه افیونی کمک کند.
در انتها خدا را شاکرم بابت نعمت کنگره؛ برای اینکه خداوند این مسیر سبز را به من نشان داد تا بتوانم در این مکان سفری اکتشافی به درون خود داشته باشم؛ سفری از جهل بهسوی دانایی و از تاریکی به سمت روشنایی، آنجا که خود را بیابم و بهفرمان عقل نزدیک شوم. هم خود را بشناسم هم جهان پیرامون را، ابتدا به خود کمک کنم تا بتوانم از ظلمت خارج و بهسوی نور رهسپار شوم؛ سپس همراه مسافری باشم که اسیر تاریکی است و مشتاق رهایی.
گاهی لازم است از خود بپرسم اینجا چه میکنم؟ باید بتوانم با صراحت به خود پاسخ دهم که واقعاً چرا به اینجا آمدهام؟ من میگویم؛ آمدهام که صبر را بیاموزم، آمدهام تا روزی تبدیل به غالبی شوم مستحکمتر از فولاد تا روزی دستگیر کسانی باشم که قدم در راهی میگذارند در جستجوی نور، امروز اگر کمی هوشیارتر شدهام همین مرا کافیست که بدانم مسیرم بهترین راه ممکن است و میدانم که بهترین راه کوتاهترین راه نیست؛ بلکه پرپیچوخمترین مسیر ممکن است، درست آنجا که مانعی مسیرم را سد میکند؛ باید ادامه دهم و با قدرت از تمام سدها و موانع عبور کنم، گاهی خواهم شکست؛ اما توقف ممنوع است، ادامه میدهم و پیش میروم و میدانم که انتهایی در این راه نیست؛ چون پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است.
نویسنده: همسفر رها رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
ویراستاری و ارسال: همسفر رها نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خلیجفارس بوشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
942