امام باقر(ع) میفرمایند: «زکات دانش در آموختن آن به بندگان خدا است». ضمن خیر مقدم خدمت راهنما همسفر مریم به یمن حضور ایشان در نمایندگی جواد گلپایگان فرصت را غنیمت دانستیم و مصاحبهای با ایشان تدارک دیدهایم تا از تجربیات گرانقدرشان بهرهمند شویم؛ این گفتوگوی صمیمانه تقدیم نگاه شما میشود.
راهنما همسفر مریم و مسافرشان با آخرین آنتیایکس مصرفی انواع مواد مخدر وارد کنگره شدند. با متد DST و داروی OT به مدت ده ماه با راهنمایی مسافر خاشعی و همسفر سودابه سفر کردند. هماکنون به مدت هفت سال و شش ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی همسفر مریم والیبال و رشته ورزشی مسافر ایشان شنا و والیبال است.
بزرگترین موهبتی که در جایگاه راهنمایی به دست آوردید چیست؟
خداوند را شاکرم که اذن حضور و جریان داشتن در کنگره را به من دادند؛ همچنین از استاد عزیزم آقای مهندس بسیار سپاسگزارم؛ چراکه عشق به خدمت را در درون من بیدار کردند و در این مسیر جلودار من بودند. از همسفر سودابه سپاسگزارم که چراغ راه من بودند و در کنار ایشان این مسیر ناهموار برای من تبدیل به جاده آسفالت شد. کنگره ایستگاه آرامش من است؛ درحالیکه در این ایستگاه با دیگر همسفران و مسافران همسفر هستیم. اگر هوشیار باشیم، میتوانیم در این سفر کوتاه مطالب زیادی را بیاموزیم. هر کدام از همسفران و مسافران به نوعی معلمان ما هستند و تکالیفی را به ما آموزش میدهند؛ اما من چگونه این تکالیف را انجام میدهم و به آنها نگاه میکنم؟ چه چیزی بالاتر از این است که من بتوانم حس جمع کنندگی و خرج کنندگی خود را به تعادل برسانم؛ همچنین بتوانم به همان اندازه که دریافت کردهام، به دیگران هم انتقال دهم. جایگاه راهنمایی بسیار زیبا است؛ زیرا مانند شعبده بازی، همه چیز دوباره به سمت من برمیگردد؛ البته تمام حسهای بودن، زندگی کردن، دیدن، شنیدن برای من به رفتن از نقطه سیاه تا رسیدن به رنگینکمان تبدیل شد و به زندگی من جلاء و روشنایی داد. حس بودن، بزرگترین موهبتی بود که در جایگاه راهنمایی نصیب من شد. بزرگترین معجزه حیات، خود حیات است که به دفعات بسیار برای خود یادآوری میکنم.
به عنوان یک راهنما بفرمایید که نقش همسفر در درمان مسافر چهقدر میتواند مؤثر باشد؟
همسفر باید مانند خورشید عمل کند؛ یعنی باید از خود گرما و انرژی داشته باشد تا برای احیاء خانواده بتواند آن را از خود ساطع کند. همسفر مانند حسها و رنگهای متنوعی است که در کنار یکدیگر چیده شدهاند و این جذابیت همسفر را در درمان مسافر بیشتر میکند؛ زیرا در قمار اعتیاد چیزهای زیادی از دست میرود و همسفر با گذشت، بخشش و فداکاری خود میتواند تاریکیهای که بر روی زندگی آنها سایه افکند را کنار بزند؛ البته این سایهها با اینکه واقعیت ندارند و ماندگار نیستند؛ ولی مانند خورشید برای مدت کوتاهی پشت ابر میروند و دوباره پدیدار میشوند؛ درصورتیکه مسافر و همسفر را به حالت یخزدگی و انجماد میرسانند؛ بنابراین باید این سایهها کنار بروند تا مسافر ببیند، بشنود و به جایگاه اصلی خود بازگردد تا همسفر به آرامشی که میخواهد برسد. به نظرم یک همسفر میتواند نقش کلیدی و اساسی در هموار کردن این مسیر داشته باشد. فردی که در کنگره لقب همسفر را یدک میکشد؛ یعنی معنای همسفر بودن را میداند و پذیرفته که از خواستههای خود بگذرد و در این مسیر حرکت کند و این همان بهای همسفر بودن است که در ماندن و ادامهدار بودن هر روز پررنگ و پررنگتر میشود.
به نظر شما یک راهنما و رهجو باید چه حدومرزهایی را رعایت کنند؟
با توجه به آموزشهایی که از کنگره۶۰ دریافت کردهام، متوجه شدهام که باید فاصله بین راهنما و رهجو مانند فاصله خورشید با زمین باشد؛ البته این فاصله نباید آنقدر دور باشد که رهجو از گرما و محبت راهنما بیبهره باشد و درجا بزند؛ همچنین نباید آنقدر نزدیک باشد که رهجو به خاطر حرارت و گرما چیزی دریافت نکند.
کلمه راهنما به معنای نشان دادن راه و یادآوری است. آقای مهندس میفرمایند: «اگر من الآن در جایگاه راهنما قرار دارم و مسئولیتی به من سپرده شده است حق ندارم که توهین کنم و به کسی برچسب بزنم؛ باید سعی کنم در چهارچوب قوانین حرکت کنم». در حرمتها به حد و مرزها اشاره شده است. زمانیکه من به عنوان یک راهنما این حدومرزها را بدانم و در مسیر حرمتها حرکت کنم؛ هیچگاه نه به خود آسیب میزنم و نه رهجو آسیب میبیند.
با توجه به این موضوع که از شما تجلیل شده است؛ آیا دلتنگ این جایگاه میشوید؟
تجلیل برای من معنای وادی سیزدهم را به صورت کاربردی تعریف میکند. پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است. جویبارها روان شدهاند و همه در یک نقطه به هم خواهند رسید. هر کس که در وجودش نور، موج داشته باشد و این دیگر ابتدا و انتها ندارد. هر دفتری که بسته میشود، کتاب دیگری گشوده و مکتوب میشود و اگر مسافری به مقصد برسد، مسافر دیگری به سفر میرود و اگر حلاجی بر دار شود، حلاجهای دیگر چون جوانهها به صف سر از خاک به در خواهند آورد و این فرمان قدرت مطلق است که در حال جاری شدن است. هیچ موجودی در مرحله تکاملی خود به خواب نمیرود و هیچ چیز در حال سکون نیست و همه چیز در چرخش و گردش است؛ به راستی چه مطلبی زیباتر از این پیام میتواند تعریف درستی از معنی کلمه تجلیل داشته باشد؟ برای همه چیز بعد از مرحله ترخیص مراحلی وجود دارد؛ چون پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است.
لطفاً حس خود را نسبت به کلمات زیر بیان کنید؟
آقای مهندس: مشعل، نوری که نار ندارد و گرمای آن سوزنده نیست؛ بلکه جان میدهد و جانها را زنده میکند.
رهجو: تشنگی، تشنه رهایی و آرامش
همسفر: کنترل و تعادل، تغییر و تبدیل
وادی دهم: صبر، پذیرش و تلاش
کلام آخر:
در پایان سخنانم از تمام عزیزان که با حضور گرمشان اثرات مثبتی از خود به جای میگذارند، بسیار سپاسگزارم؛ همچنین از همسفران نمایندگی جواد گلپایگان سپاسگزارم؛ زیرا بسیار پرانرژی و قوی حرکت میکنند و حس خوبی را ارتعاش میدهند.
از شما خدمتگزار عاشق که وقت باارزش خود را در اختیار ما قرار دادید صمیمانه سپاسگزاریم.
طراح سؤال، مصاحبهکننده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
عکاس خبری: همسفر نجمه رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
ارسال: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی جواد
- تعداد بازدید از این مطلب :
882