وادی دهم از زیباترین قوانین الهی سخن میگوید و از لطف و رحمت بیپایان خداوند برای من انسان که اشرف مخلوقات هستم و بر مبنای اختیاری که دارم میتوانم راهی را بروم که به سعادت و خوشبختی من ختم شود یا بر عکس راهی را بروم که به شقاوت، بدبختی و جهنمی برسم که همچون اختاپوس هرلحظه به خود فشار بیشتری وارد کنم و از درون بسوزم و نابود شوم. در پیام این وادی از سلامتی بعد از طغیان شهر و نسیم آرام الله سخن میگوید که خود نشان از رحمت بیپایان الهی است چراکه خداوند در سوره بقره آیه ۱۸۵ میفرمایند: «یُریدُ اللهَ بِکُمی الیُسری وَ لا یُریدُ بِکُمی العُسرا» خداوند برای بندگان خود آسانی خواسته و سختی نخواسته؛ از طرف دیگر خداوند میفرماید: «اِنّا هَدَیناهُ السَّبیلَ امّا شاکراً و امّا کَفُورا» «ما تو را هدایت کردیم و راه را به تو نشان دادیم خواه شاکر باشی و خواه کفر بورزی». این انسان است که انتخاب میکند راهی را برود که مجذوب رحمت قدرت الهی گردد، رشد کند و شاکر و سپاسگزار خداوند باشد یا همچون چهارپایان محکم بهخوردن و خوابیدن و مال دنیا بچسبد و در زمره کافران قرار گیرد.
در سیدی مثلث تشخیص ۲ آقای مهندس دژاکام میفرمایند: «یک حیوان همیشه با همان نفسی که آفریده شده میماند. عقاب همیشه عقاب است و شیر، گرگ و پلنگ همیشه همان هستند که آفریده شدهاند؛ یعنی حیواناتی هستند درندهخو و قادر به تغییر آن صفت نیستند؛ چون حیوانات فقط نفس را دارند»؛ ولی من انسان به دلیل وجود روح یا همان امر پروردگار «یَسئَلونَکَ عَنِ الرّوح قُلِ الرّوح مِن اَمرِ رَبفی» (سوره اسرا آیه ۸۵) و همچنین به دلیل داشتن قدرت اختیار و انتخاب میتوانم به مرور زمان تغییر کنم و این باعث امید و قوت قلب در من میشود که اگر در اعماق تاریکیها و جهنم باشم تا ابد محکوم به ماندن در آن تاریکیها نیستم و با تغییر آرامآرام میتوانم صفات زشت و مخرب خودم را به صفاتی نیکو و زیبا تبدیل کنم و با دوری از ضد ارزشها و تزکیه و پالایش نار وجودم را به نور تبدیل کنم و بتوانم طلوع خورشید، جنگل، کوه، دشت، پرواز پرندگان، آبی آسمان، غروب دلانگیز خورشید، ماه و ستارگان، مهر مادر، حمایت پدر، عشق همسر و فرزند و هزاران هزار زیبایی دیگر را ببینم و این معجزه زیبا را یعنی حیات و زندگی را با تمام وجودم لمس و درک کنم؛ ولی از طرف دیگر برعکس هم میتواند باشد؛ میتوانم در بالاترین نقطه روشناییها و بهشت وجودم باشم و با کمی غفلت و نادانی سر از جهنمی در خواهم آورد که باعث میشود همچون نابینایان در روز بهدنبال شب باشم و اینجاست که این وادی شمشیری برنده و دو لبه است که هم امید میدهد و هم هشدار، هم صعود است و هم سقوط، هم مرگ است و هم زندگی، هم زنده را از درون مرده خارج میکند (همچون مسافری که در کنگره به درمان میرسد و حیاتی دوباره پیدا میکند) و هم مرده را از درون زنده، اینها اتفاق میافتد؛ زیرا انسان جاریست و جاری بودن نه فقط برای انسان که برای کل هستی مصداق دارد؛ بهطور مثال تغییر فصول پیدایش شب و روز به خواب رفتن گیاهان و بعضی حیوانات و دوباره بیدار شدنشان در فصل بهار، شکوفه، برگ و میوه دادن آنها نشان از جاری بودن و تغییر یافتن هستی است. من میتوانم با پرداخت بهای آنچه انجام دادهام که منجر به تباهی و نابودی من شده حرکت کنم و با تزکیه و پالایش ذرهذره صفات زشت و ناپسند خودم را تغییر دهم و به مرحلهای برسم که آنها را باصفاتی خوب و زیبا جایگزین کنم؛ اما باید بدانم که در این مسیر فرصت من محدود است؛ زیرا که هر پایانی ساعت مشخصی دارد و با فرا رسیدن آن پایان هر ساختاری که باشد زمان و مکان و فضای زمینی را از دست میدهد و ساختارهای زمینی از چهار عنصر: آب، باد، خاک و آتش آفریده شدهاند؛ اما ارتباط این ساختارها بدون وجود سه پارامتر نور، صوت و حس غیر ممکن است.
نور در هستی فرمان میدهد و از لطیفترین آفرینشهاست. ما در این بعد فقط قادر به مشاهده طیف اندکی از آن هستیم؛ ولی همین طیف اندک با طلوع خورشید به من فرمان میدهد: «ای انسان از خود رمیده از شهر وجودیت گریخته به جسمت برگرد که زندگی دوباره آغاز گردیده است؛ پس بیدارشو، حرکتکن، جاریباش و نار وجودت را به نور تبدیل کن» و اما صوت که وظیفهاش ارتباط بین اجزاء هستی و نیستی است آگاهی و اطلاعات و پیامها را همچون اداره مخابرات انتقالمیدهد؛ اگر صوت نبود اتصال نبود؛ حیات و زندگی نبود؛ کلام و گفتار و نوشتاری هم نبود؛ گوش دل سپردن به کلام و اصوات نیکوست که میتواند جرقه بیداری را در حس بزند و حس با دریافت پیام نور و صوت توان بهکار انداختن عقل را پیدا میکند. حس در هستی هم گیرنده و هم فرستنده است؛ برای تغییر صفات باید موج گیرنده و فرستنده خود را تغییر دهیم و برای این تغییر تنها و تنها یک راه وجود دارد و آن راه تزکیه و پالایش است؛ تزکیه و پالایش کاری است هم سخت و هم سهل که اولین گام آن تفکر است تفکری سالم به دور ازهرنوع آلودگی که منجر به ایمان سالم میگردد ایمانی که تجلی نور خداوند در انسان است و برای ما عمل سالم را به ارمغان میآورد؛ عمل سالم عملی است که ختم بخیر گردد و آموزش و تجربه در انجام آن نقش اساسی دارند. عمل سالم با خود حس سالم میآورد و آن حس سالم، عقل سالم را نیرو میدهد تا عشق سالم را به نمایش گذارد.
عشقی که به گفته عین القضات همدانی: اگر عشق خالق نداری، عشق مخلوق مهیا کن که قدر آن را بدانی عشقی که در آن هستی را دوست داری؛ آب، خاک، باران، سنگ، دشت، بیابان، کوه، جنگل، بوی شب بوها، عطر یاس، کرم شبتاب، تلخ و شور و شیرین، آدمهای خوب و حتی آدمهای بد و نادان را که با جهل خود وسایل نابودی خودشان را فراهم میکنند همه و همه را دوست خواهی داشت و از آن آدمهای بد یاد میگیری که بدی نکنی و به دیگران احترام بگذاری و برای آنها دعا میکنی و رسیدن به این عشق برای من ممکن نیست مگر اینکه قوانین و وادیها را با دل و جان بپذیرم و بر مبنای آگاهی، با عشق و ایمان به راه کنگره۶۰، آنها را در زندگی خود به کار بندم تا دوباره احیاء شوم. قوانین و وادیها حقایقی هستند که از ازل بوده و تا ابد نیز خواهند بود و این من هستم که با انتخابهای درست خود میتوانم در مسیر آنها حرکت کنم و به صلح و آرامش برسم و یا اینکه در مسیر اشتباه و خلاف آنها حرکت کنم و در جهنم خود فرو روم و این مصداق این آیه از کلام الله است: «لَیسَ لِلاِنسانَ اِلّا ما سَعی» ای انسان تو چیزی نیستی؛ مگر سعی و تلاش خودت.
نویسنده: راهنما همسفر فریبا (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی جهانبین شهرکرد
- تعداد بازدید از این مطلب :
926