English Version
This Site Is Available In English

صفت انسان مثل یک بوم نقاشی است، در کنار این بوم نقاشی، هم مداد مشکی هست و هم مداد رنگی (نمایندگی ارغوان تهران)

صفت انسان مثل یک بوم نقاشی است، در کنار این بوم نقاشی، هم مداد مشکی هست و هم مداد رنگی (نمایندگی ارغوان تهران)

نهمین جلسه از دوره شصت و دوم کارگاه‌های آموزشی- خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی ارغوان تهران، با استادی مسافر ستایش، نگهبانی مسافر رها و دبیری مسافر غزاله، با دستور جلسه "وادی دهم و تاثیر آن روی من" روز سه‌شنبه 6 آذر ماه 1403 راس ساعت 11:30 آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:
سلام دوستان ستایش هستم یک مسافر
خیلی خوشحالم که امروز فرصت این را دارم در کنار شما عزیزان خدمتگزار باشم و بابت این جایگاه خداوند را شاکرم. از راهنمای خوبم خانم سپیده کمال تشکر را دارم که به من فرصت و اجازه خدمت در این جایگاه را دادند.
دستور جلسه امروز وادی دهم و تاثیر آن روی من است. عنوان وادی می‌گوید؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است. چرا گفته می‌شود جاری است؟ زیرا انسان دائما در حال تلاش و تکاپو می‌باشد.
صفت انسان مثل یک بوم نقاشی است، در کنار این بوم نقاشی، هم مداد مشکی هست و هم مداد رنگی. وقتی ما رفتار بدی انجام می‌دهیم، نامهربانی می‌کنیم یا کسی را مورد قضاوت قرار می‌دهیم، گویی مداد مشکی را برداشته‌ایم و روی آن بوم نقاشی کشیده‌ایم. در کنگره و در وادی‌ها به ما آموزش داده می‌شود که مداد رنگی را برداریم، ولی ما همچنان خطا می‌کنیم، با غیبت و حق کسی را ناحق کردن، دوباره مداد مشکی را انتخاب می‌کنیم، و درنهایت بوم نقاشی ما تبدیل به یک بوم سیاه و سفید می‌شود که فاقد ارزش است.
ولی اگر در صراط مستقیم حرکت کنیم، در مسیر ارزش‌ها باشیم و تزکیه و پالایش کنیم، گویی مداد رنگی را برداشته‌ایم و بوم نقاشی ما رنگی می‌شود و ارزشش بالا می‌رود.
صفات انسان هم می‌توانند به سمت‌وسوی تاریکی‌ها بروند و هم به سمت‌وسوی روشنایی‌ها، این ما هستیم که انتخاب می‌کنیم چه راهی را انتخاب نماییم، زیرا عدالت خداوند آنجایی مشخص می‌شود که به ما قدرت اختیار عطا کرد. ما از این اختیار می‌توانیم استفاده کنیم این صفات را به سمت سیاهی و تاریکی ببریم یا به سمت روشنایی و نور. من اختیاردارم، می‌دانم مسیری که در آن بودم، مسیر درستی نبوده و درونش اعتیاد و حال بد بوده است. به کنگره می‌آیم، کمی که از سفرم می‌گذرد، فکر می‌کنم فینال بازی زندگی را برده‌ام! ولی سفر اولم که تمام می‌شود، می‌بینم آن‌جوری که باید نیست، آن چیزهایی که در کنگره وجود دارد، سهم من نشده. کمی می‌گذرد، و من در کنگره می‌مانم و خدمت می‌کنم، قطعا این بار بازی را برده‌ام. خدمت خوب است و انرژی و احساس خوبی دارد، ولی بعد می‌بینم هنوز چیزهای دیگری در کنگره هست که سهم من نشده، چون آموزش‌هایم را کاربردی نکرده‌ام. برای اینکه بتوانم در آن موارد هم سهیم شوم، باید در مسیر درست و با تزکیه و پالایش و تغییر صفات گذشته، کاری کنم که آنچه درون کنگره هست، مثل عشق، محبت و چیزهای خوب دیگری که تا به حال نداشته‌ام، سهم من بشود.
وقتی صفات خوب را جایگزین صفات بد می‌کنم، گویی کلید دری را به من داده‌اند که پشت آن در عشق هست، محبت و دوستی هست، حال خوب و آرامش هست. من آن کلید را خیلی وقت پیش گم کرده بودم، حتی فکر نمی‌کردم که چرا باید معتادگونه عمل کنم؟ یا شخصیتم به‌گونه‌ای باشد که هر شخصی به سمتم می‌آید، بگوید چقدر عصبی است، الان سمتش نرویم!
با ورود به کنگره و با توجه به وادی دهم، متوجه می‌شویم که این صفات قابل تغییر است، و اقدام به تغییر دادنشان می‌کنیم. در آخر امیدوارم همه ما بتوانیم کنگره را بیرون از کنگره هم بازی کنیم.

تایپ: راهنما مسافر سپیده- نمایندگی ارغوان
ویرایش و ارسال: مسافر خاطره

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .