جهل نرمترین بالشتی است که بشر میتواند سرخود را بر روی آن بگذارد و آرام بخوابد؛ ولی انسان را به خواب جاهلانه و در تاریکی فرومیبرد؛ پارها شنیدهایم که شخصیت آدمها تغییرناپذیر است و از زمان تولد تا مرگ همراه او خواهد بود؛ اما این حرف حقیقت ندارد، تغییر رفتار و شخصیت برای هر کس اتفاق میافتد و انسان پیوسته در حال تغییر است برای مثال اگر به کودکی ۱۴ ساله بگوییم در آینده میخواهی چهکاره شوی؟ بهاحتمالزیاد میگوید پزشک یا مهندس؛ ولی اگر از همان کودک در سن ۴۰ سالگی این سؤال را بپرسیم خیلی از باورها و ذهنیتهای او تغییر کرده است و پاسخ او بسیار کاملتر و عاقلانهتر است.
تغییر صفات گذشته همیشه مثبت نیست و گاهی اوقات شخص از سمت ارزشها به سمت ضد ارزشها حرکت میکند، اگر انسان بتواند از بدیها بگذرد، خودش را بالاتر از همه نبیند و بداند هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته؛ حتی شخصی که بدی کرده است، مأموریتی داشته، میتواند صفات خود را تغییر دهد و با خوبی کردن این خصلت را به زبان بیزبانی به دیگران هم یاد دهد؛ زیرا آدمها با تغییر نگرش خود میتوانند آینده خود را تغییر دهند.
نیروهای منفی شبیه درخت انجیری هستند که ما حتی اگر شاخ و برگ و تنهی آن را قطع کنیم بازهم ریشهی آن در خاک است و بهطور کامل از بین نمیرود؛ ولی ما میتوانیم با آب ندادن به آن، ریشهی آن را خشک و کم جون کنیم.
تغییر صفات منفی، آموزش گرفتن و به کار نبردن آنها مانند دو فرد است که شخص اول هرچقدر سعی میکند صفات گذشته خود را تغییر دهد، نمیتواند؛ زیرا مقاومت آن در برابر این مسئله زیاد است و شخص دوم که با آموزش گرفتن و راهنمایی ضد ارزشها را از خود دور میکند و خود را تغییر میدهد و به سمت ارزشها حرکت میکند؛ بشر شبیه خمیر سفالگری است که اگر بخواهد میتواند خود را به بهترین اشکال، شکل دهد و از آن استفاده کند؛ ولی اگر راه خود را پیدا نکند و صفات بد خود را تغییر ندهد، شبیه خمیری است که یک بچه دوساله برای چند صباحی کوتاه با آن بازی کرده و بعد آن را به گوشهای دور از دید انداخته تا خشک شود و بدون مصرف میماند.
اکثر انسانها حتی جسارت دور ریختن لباسهایی که مدتهاست در کمدشان آویزان است را ندارند پس چطور از آنها میتوان انتظار داشت که باورها و صفات غلطی که از کودکی با آنها عجین شده است را بهراحتی کنار بگذارند بنابراین نباید از دیگران شکایت کنیم؛ بلکه خودمان را تغییر دهیم؛ چراکه کفش پوشیدن راحتتر از فرش کردن دنیاست وبرتری به شخص دیگر افتخار نیست؛ برتری نسبت به گذشتهی خویش، افتخار است.
وقتی انسان عقاب شد، نمیتواند در آشیانه بماند؛ زیرا رسالت عقابها پرواز است، آنجا که آموزشهای لازم را دید، شوق پرواز در او به زیبایی اتفاق افتاد و مهارتهای پرواز را آموخت شروع به پروازهای بلند خود بر فراز ابرها میکند پس ما نیز باید مانند عقاب خودجوش باشیم و پس از دیدن آموزشها، تجربههای مفید و تزکیه و پالایش بر روی خود اقدام به پرواز طولانی و بلند کنیم
ورود من به کنگره براثر تغییرات رفتاری بود که در پدر و مادرم مشاهده کردم؛ زیرا با چشم تغییرات پدرم را میدیدم از مهر و محبتی که دوچندان شده بود تا رفتارش با غریبهها، او صفتهای بد و ضد ارزشها را کنار گذاشته و به سمت خوبیها و زیباییها روانه شده بود پس وارد کنگره شدم و فهمیدم برای تغییر دیگران اول باید خودم را تغییر دهم و اگر صفت و رفتار ناپسندی را از کسی میبینم پس قطعاً آن صفت نه به آن میزان و شدت؛ ولی در من هم هست بنابراین باید تغییر کنم تا تبدیل و سپس ترخیص شوم.
سعی کردم اگر از کسی حسادت، نفرت، دروغ، کینه میبینم اول اینها را از خود دور کنم و خودزا تهی از این خصلتها کنم، هرچند صفات و نیروهای منفی بهطور کامل در انسان حذف نمیشوند و فقط باید آنها را تغییر دهیم و خودمان را عوض کنیم تا نیروهای منفی جذب ما نشوند و یاد گرفتم که این محقق نمیشود مگر با تفکر سالم و میوههایی که بعد از تفکر سالم به ارمغان میآورد، ایمان سالم، عمل سالم، حس سالم، عقل سالم و درنهایت عشق سالم است و اکنون میفهمم منظور از عشق چیست...
نویسنده: همسفر شیما رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پانزدهم)
عکاس: همسفر مهشید رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهلا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون ششم)، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی امام قلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
51