جلسه چهاردهم از دور سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دماوندبااستادی راهنما حبیب و نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر مصطفی با دستور جلسه "وادی دهم و تاثیر آن روی من" در تاریخ ۳ آذر ماه۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خدا را شکر می کنم که بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم تا خدمت کنم و از شما آموزش بگیرم اول از همه چیز امروز یک روز پر حس و خوبی هست که چند نفر از در امتحان راهنمایی قبول شدند به همه آنها تبریک عرض می کنم و هم زمان تولد یک سالگی آقا یونس تبریک می گویم، در مورد موضوع جلسه صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است در این وادی هم دید من را نسبت به خودم عوض می کند و هم دیگران اول دید نسبت به خودم اگر بدترین حال را دارم یا بدترین جایگاه را دارم یا به گفته خود وادی در برزخ قرار دارم قرار نیست تا آخر عمر در آنجا بمانم چرا چون خداوند قدرت تغییر را به انسان داد خوب حالا اگر من بخواهم صفت گذشته را تغییر بدهم به چه ابزازی نیاز دارم به فهم و تشخیص نیاز دارم چون تشخیص دادن یعنی نیمی از راه را رفته ام مثلا واکسن کرونا چگونه درست شد چون تشخیص دادند و نیمی از راه درست کردن واکسن بود نیاز به فهم هست به تشخیص است که من فهم خود را بالا ببرم شما یک سنگ را به بالا پرتاب کنید آن سنگ تا کجا بالا میرود تا جایی که نیروی شما آن سنگ را هدایت کند و آخر به زمین بر خواهد گشت یا شما یک گیاه را نگاه کنید از زیر آسفالت و یا از زیر بتون می زند بیرون و برای ما جای تعجب دارد ولی آن سنگ به نیروی من بستگی دارد ولی گیاه وصل هست به ریشه چون آن ریشه رشد می کند و از درون سنگ لاخ ها بیرون می آید و من اگر بخواهم تغییر کنم مثل همان گیاه رشد می کنم فقط نیاز به خاک آب و نور دارم و یادم نرود کجا قرار دارم شما یک آب معدنی را از یک مغازه دار بخرید مثلا پنج هزار تومان و همان را در فرودگاه بخرید می شود بیست تومان چرا آب معدنی همان آب معدنی است پس چرا فرق می کند فرق این است کجا هست یا من کجا هستم .
در علم پزشکی ثابت شده است که هیچ کس در ده ثانیه نمی تواند صد متر بدود ولی یک نفر می آید با تمرین کردن این مسافت را با نه ثانیه میدود و این اثبات را می شکند علم این فرضیه را به خاطر آن می شکنند آن را هم می کنند هشت ثانیه یعنی آن علم پزشکی ذهن ما هست که ما را در زندان قرار می دهد فقط هدف داشته باشید خواسته داشته باشید و من ذهن خودم را میشکنم و از آن خارج می شوم .
برای بعضی ها تجربه شده است کسانی که شیشه مصرف می کنند یک چیزهای می بینند که ما نمی بینیم چیه آن ذهن من و شما هست که می بینیم حالا من نمی دانم شیشه واقیعت است یا نه که می بینند آن ذهن من هست که نمی گذارد من پیشرفت کنم و اینکه روان شناسان می گویند از پیشوند نه استفاده نکنید نمی توانم نمی شود به جایی آن می توانم می شود این خراب کردن ترس و میله های زندانی هست که در ذهن من است .
یا دیدگاه من نسبت به دیگران استاد امین خیلی قشنگ می فرماید ژان وارژان یک نان دزدید اتفاقاتی افتاد که می خواستند مجرمش کنند که آخر ژان وارژان می شود شهردار یعنی اینکه اگر انسانی مر تکب یک خطا شد ممکن است عوض بشود امام علی میفرماید ای مالک اگر کسی را در شبانگاه دیدی دزدی کرد نباید به آن دید به او نگاه کرد این دید من را به پیرامون من می خواهد عوض کند چرا چون فردا شاید بیدار شده باشد و توبه کرده باشد از عصر تا سحر چند ساعت بیشتر نیست که شاید توبه کرده باشد و بقیه زندگی را با سلامت به انجام برساند.
در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر یونس رهجوی راهنما حبیب،
اعلام سفر مسافر؛
سلام دوستان یونس هستم مسافر،با تخریب ۱۹ سال انواع مواد وارد کنگره شدم آخرین آنتی ایکس تریاک و شیره مدت ده ماه و هفت روز به روش DST با داروی اوپیوم سفر کردم با راهنمایی آقا حبیب،رهایی از بند اعتیاد به دستان پر توان جناب مهندس 18 ماه و سه روز ورزش در کنگره فوتبال
آرزوی مسافر؛
آرزو میکنم بیرون از این درب هرکسی که گرفتار اعتیاد است اذن و اجازه سفر به او هم داده بشود و به درمان برسد.
سخنان راهنمای مسافر یونس آقا حبیب,
یونس و چند تن از برادران لژیونی که داشت در مسیر کنگره، کنار همدیگر قرار گرفتند و باعث پیشرفت یکدیگر شدند.
مانند دستور جلسه که وادی دهم است، صفت گذشته در انسان صادق نیست چون انسان جاریست. یونس که برای خدمت در کنگره قدمی برنمیداشت تبدیل شد به یک خدمتگزار مالی.
انسان به واسطه اختیاری که دارد میتواند خودش را تغییر دهد، حال در جهت مثبت و یا در جهت منفی.
اگر شما عزیزانی که امروز در اینجا حضور دارید، اگر حضورتان مستمر شود مطمئن باشید تغییر شما در جهت مثبت خواهد بود و نتایجی خوبی را مشاهده خواهید کرد.
تبریک میگویم به جناب مهندس و خانواده محترم ایشان، تبریک میگویم به احمد آقا، ایشان هر کجا حضور داشته باشند انرژی آنجا خوب است، تا میتوانید از حس خوبشان بهره ببرید. به یونس تبریک میگویم و به همسفرانش که اینجا حضور ندارند و به دختر خانومش که مهمان ویژه امشب هستند، و امیدوارم که در زندگیشان موفق باشند.
سخنان مسافر یونس،
در ابتدا تبریک عرض میکنم به عزیزانی که آزمون کمک راهنمایی را قبول شدهاند، امیدوارم که در جایگاههای بالاتر خدمت کنند.
امروز صبح که از خواب بیدار شدم داشتم به این فکر میکردم، الآن تقریباً حدود دو سال است که من هیچگونه موادی مصرف نمیکنم، من که وقتی صبح از خواب بیدار میشدم و فقط جسمم به مصرف مواد نیاز داشت. چه اتفاقی افتاد که من الآن بدون نیاز به مواد کار میکنم و زندگی میکنم؟
شاکر خداوند هستم که کنگره را سر راه من قرار داد، شاکر کسی هستم که کنگره را به من معرفی کرد، از راهنمای عزیزم آقا حبیب تشکر میکنم، واقعاً اذیتشان کردم و من را تحمل کردند و تشکر میکنم از ایشان که راه را برای من نمایان کردند. از راهنمای سفر دوم خود آقای رستمی تشکر میکنم. از همسفران خیلی تشکر میکنم، با اینکه در کنگره حضور نداشت ولی خارج از کنگره خیلی حمایتم کرد و امیدوارم که بتوانم زحمات او را جبران کنم. از عزیزانی که توی شعبه بومهن و رودهن زحمت کشیدند که من امروز روی این صندلی بنشینم تشکر میکنم. از جناب مهندس و خانواده محترمشان و اساتید ایشان تشکر میکنم.
جناب مهندس متد DST را کشف کردند و بدون هیچ چشمداشتی در اختیار ما قرار دادند تا بتوانیم راحت سفر کنیم.
من در سفر اول خود توانستم خوب سفر کنم و خیلی راحت رها شوم، زیرا میدانستم هیچ کجا بهتر از کنگره وجود ندارد، من تجربه ترکهای مختلف را داشتم و خیلی راهها را امتحان کرده و برگشت خورده بودم و هر بار که برگشت خوردم مواد جدیدی اضافه میشد به مواد مصرفی که قبلاً داشتم.
در سفر دوم بعد از یک سال رهایی یکسری مشکلات بر من سوار بود که باعث شده بود حال خوبی نداشته باشم، خداوند را شاکرم به خاطر آموزشهایی که از کنگره و سیدیها گرفته بودم یک راه و کلید به من داد تا بتوانم مشکلاتم را یکییکی حل کنم. من همه اینها را مدیون کنگره هستم و امیدوارم که بتوانم خدمتگزار کوچکی برای کنگره باشم و خدمت متقابل کنم به کسی که مثل خودم بیرون از کنگره گرفتار است، بتوانم یاری برسانم تا وارد کنگره شود و به حال خوبی که من امروز دارم برسد.
من قبل از کنگره مانند آسفات مچاله بودم و هر روز این آسفالت دارد صافتر و صافتر میشود. آنقدر ترور شخصیتی شده بودم، آنقدر تحقیر شده بودم، که واقعاً دیگر کلافه شده بودم. امروز در کنگره انگار دوباره متولد شدهام.
امیدوارم هر کسی که مثل من گرفتار مواد است به این طعم شیرین رهایی برسد.
سخنان همسفر مسافر یونس،
از آقای مهندس دژاکام تشکر میکنم که یک همچنین مکانی را ایجاد کرده است که پدر من بتواند به رهایی برسد.
از راهنمای پدرم آقا حبیب تشکر میکنم که پدر من را راهنمایی کردند.
و در آخر انتخاب مسافر عباس به عنوان نگهبان روزهای شنبه،
تایپ: مسافر هادی رهجو لژیون دوم
عکاس: مرزبان خبری مسافر هادی
تنظیم و ارسال:مسافر مجتبی
- تعداد بازدید از این مطلب :
151