جلسه هفتم از دور دهم کارگاههای آموزشی عمومی نمایندگی ایران کنگره ۶۰ با استادی راهنمای محترم مسافر عزیزالله، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر مصطفی با دستور جلسه "رابطه یادگیری و معرکه گیری" پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
خدای خود را شاکر و سپاسگزارم که توفیق حاصل شد تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه ما رابطه یادگیری با معرکهگیری است، کسی که در معرکهگیری هست از آموزش به دوراست. واقعاً اگر ما نگاه کنیم به دور اطرافمان، به یک شاگرد مدرسه حتی یک دانشجوی دانشگاه یا یک رهجوی کنگره، هر کسی که روی برنامه کار خودش باشد، روی اصول پیش برود و کارش را درست انجام بدهد هیچ وقت دنبال حاشیه نیست، هیچ وقت نق نمیزند، هیچ وقت صدایش در نمیاید. چرا؟ چون کسی نیست که بخواهد به او گیر بدهد یا وارد حاشیه بشود. ما آموزش میگیریم که وارد حاشیه نشویم. این معرکهگیری برای کسانی است که از این مسیر دور شدهاند و اینجا دارد آقای مهندس در آخرین سیدی حجت را تمام میکند که ما داریم جهان بینی را برای چه یاد میگیریم، تمام عرفا، تمام ادیان الهی، کتاب تورات، انجیل، آخرین کتاب ما کلام الله و تمام پیامبران از حضرت عیسی، موسی تا آخرین پیامبر ما حضرت رسول خدا آمدن که فقط پیام جهان بینی را به ما بدهند. اگر ما جهان بینی را یاد بگیریم همین آشتی است دیگر. اگر ما جهان بینی را یاد بگیریم علم درست زندگی کردن را یاد گرفتهایم و دیگر نیاز نیست با مردم سر جنگ داشته باشیم. جهان بینی برای این است که من در زندگیم یاد بگیرم که به صلح و آرامش برسم. اگر شما نگاه کنید ممکن است شخصی بهترین پزشک، بهترین استادیار دانشگاه، بهترین کسی که تحصیلات عالیه دانشگاه را دارد باشد ولی یک رابطه درست با خانوادهاش ندارد. یک تعامل اجتماعی در اجتماع ندارد، پس خارج از آن آموزش جهان بینی است. اگر ما اینجا آمدهایم آموزش بگیریم فقط به خاطر همین است که بتوانیم یک دردی، یک زخمی از زندگیمان را مرهمی بزنیم، یه التیامی برای ما بشود. این همه رفتنها، آمدنها، زمستانها، گرما و سرما، این همه وقت، این همه کلاسها، این همه جلسات آموزشی در سال، چند ساعت جلسه آموزشی میایم که فقط یک بار خروجی داشته باشد. یک کاری بکنیم یک حرکتی بکنیم. منِ راهنما اگر این همه وقت و زمان میگذارم، درست است که کارم فقط فکرم رهجو است ولی یک جایی به درد خودم میخورد. دیگر خودم باید یاد بگیرم تغییر کنم، اگر نتوانم تغییر کنم، اگر نتوانم علم زندگی کردن را یاد بگیرم هیچ کاری نکردم. رفت و آمدم بیخودی بوده است. من به رهجو بارها و بارها میگویم شما اگر آمدی امروز در جلسه شرکت کردی، غروب از اینجا داری میروی اگر حالت خوب نیست و انرژی نگرفتی یعنی وقت خود را باطل کردی. آقای مهندس گفت: اگر ما در هر جایگاهی هستیم اگه راهنماییم، اگر ایجنتیم، اگر مرزبانیم، اگر رهجوییم، اگر همسفرییم، ببینیم آنجایی که حالمان خوب نیست احتمالاً راه را اشتباهی آمدیم. تمام اینها همه برمیگردد به همان علم جهان بینی. اگر ما سازگاری را در جامعه یاد نگیریم از هستی دور میشویم. آقای مهندس همیشه این را گفته ما اگر یاد بگیریم جهانبینی را فقط به خاطر اینکه بتوانیم یک کاری کرده باشیم و در زندگیمان به یک دردی و یک کاری بخورد و در اجتماع به یک زخمی بزنیم، این مسیر و راهمان را مشخص میکند. اگر کسی بداند که نا امیدی واقعا حربه شیطان است هیچ وقت نا امید نمیشود. ایشان گفتند: هزاران بیماری سایکوز روان تنی هست در نا امیدی، چون نا امیدی آدم را میبرد به اعماق تاریکی، دست و پای آدم را میبندد و نمیتواند دیگر تکان بخورد. اگر حساب کنیم میبینیم بیرون کسی این را قبول ندارد که نا امیدی و تفکر چی هست. ما داریم علم شناخت زندگی را یاد میگیریم، ما داریم راهی را میرویم که مسیر به ناکجا آباد ختم نشود و بتوانیم یک حرکتی کرده باشیم، هزاران اتفاق درزندگی ما و هزاران ناهنجاری پیش میآید که همه بر اثر جهل و ناآگاهی خودمان است. اگر هر اتفاقی امروز در زندگی من هست به خاطر این است که خودم راه را اشتباه رفتم، اگر کلید حل مشکلات زندگی خودم را پیدا کنم، دیگر سر جنگ با هیچکس ندارم. مخلص کلام این میشودکه اگر در زندگیمان یاد بگیریم با هستی سازگار بشویم، از هستی دور نمیشویم و جذب هستی و سیستم هم خواهیم شد. خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش کردید متشکرم.
رهایی مسافر محمد لژیون سوم راهنما آقا منوچهر
رهایی مسافر مهدی لژیون پنجم راهنما آقا وهاب
رهایی سیگار مسافران محمد، بختیار، محمد راهنما آقا روح الله
تایپ: همسفر ولی لژیون یکم همسفران
تنظیم: مسافرمحمد لژیون یکم
نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
118