آقای مهندس میفرمایند: وادی سیزدهم را به پایان رساندیم بسیار عالی است، دو وادی دیگر را هم مطالعه کردیم در وادی یازدهم یاد گرفتیم که چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند. در وادی دوازدهم یاد گرفتیم در آخر امر، امر اول اجرا میشود؛ اما در وادی سیزدهم ما یاد گرفتیم که پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است. وقتی که به وادی چهاردهم رسیدیم عشق و محبت را فهمیدیم و این وادی برای ما بسیار عظیم است، زیرا تمامی خلقت در جهات مختلف در هستی را پوشش میدهد. آقای مهندس حسین دژاکام در سیدی «نبود روشنایی» در مورد جهانبینی صحبت میکنند و میفرمایند: پایه تفکرات ما بر اساس جهانبینی است. کنش و واکنشهای انسان در پندار، گفتار و کردار او است و این بیانگر روان هر انسانی است. وقتی به روان میرسیم؛ حتی افکار هم در نظر گرفته میشود و طرح میگردد، اینکه افکار شخص چه نوع افکاری است آیا افکارش اسکیزوفرنی دارد؟ یا اینکه افکارش مدام به بالا یا پایین میرود یا در صور پنهانش هم چه مشکلی دارد؟ در بعضی از افراد در گفتارشان مشکل وجود دارد و در نهایت بر روی کردار آنها اثر میگذارد و برای همین مسئله جهانبینی در اینجا مطرح میگردد.
ما جهانبینی را در تمام موارد زندگی لازم داریم؛ وقتی میگوییم جهانبینی یعنی دیدن جهان، حالا دیدن جهان از خود ما شروع میشود و بعد از خانواده، شهر، کشور و حتی دیدن دنیا هم شروع میشود، اینها همه دیدن جهان هستند و در تمام سطوح زندگی لازم است؛ مثلاً شاگردی که به استادش در دانشگاه حرمت نمیگذارد و توهین و بیحرمتی میکند؛ پس جهانبینی آن فرد خراب است یا کسی که غیبت میکند، جهانبینی آن فرد هم خراب است و یا فرزندی که به پدر و مادر خود بیاحترامی میکند، جهانبینی آن شخص هم خراب است. آقای مهندس در این سیدی میفرمایند، ما اگر به وادیها توجه و دقت کنیم در آنها درس جهانبینی به ما آموزش میدهد. ما در طول حیات خود هر نقطهای را که به پایان میرسانیم، نقطهای دیگر شروع میشود. وقتی به وادی چهاردهم میرسیم مطالب این وادی بسیار عظیم است؛ زیرا تمام خلقت را در جهات مختلف پوشش میدهد که آن پوشش مختلف همان محبت است. محبت باعث جذب و به هم پیوستن میشود؛ مثلاً یک مادر برای حفظ فرزندش حاضر است جانش را فدا کند و این فدا کردن جان مادر بر مبنای عشق و محبت است که در وجود یک مادر است و این نقش بسیار مهمی در حیات و هستی دارد و حتی این محبت در بین حیوانات و گیاهان و جانوران هم وجود دارد؛ پس اگر ما پردهای بر روی روشناییها بکشیم و فکر کنیم همه چیز سیاه است و بر مبنای سیاهی و نبودن روشنایی است.
ما میتوانیم در مورد آن مطلبهای زیادی بنویسیم؛ یعنی اینکه ما چراغ را خاموش کنیم و پردهای بر نور روشناییها بکشیم که نوری وجود نداشته باشد و فکر کنیم که همه چیز بر مبنای سیاهی است. بعضی از انسانها که گرفتار این سیاهی و تاریکی میشوند، میتوان راجع به آن هم مطلبهایی نوشت. حالا این تاریکیها و ظلمتها چه مشکلاتی را به وجود میآورند که یکی از مسائل مهم آن مشکلات وجود ناامیدی است. تاریکیها خودش خود به خود به وجود نمیآیند؛ وقتی که نور نباشد تاریکی هم خواهد آمد و تاریکی در زندگی ما دیده خواهد شد؛ مثلاً گاهی اوقات سختیهای زیادی در زندگی برای ما اتفاق میافتد و ما در تاریکی فرو میرویم گاهی اوقات موجهای بسیار سخت و مشکلات خیلی وحشتناک در زندگی برای ما پیش میآید که این مشکلات برای ما سنگین و سخت است؛ ولی ما در آن سختیها و مشکلات و تنگناها راه دیگری را پیدا میکنیم و یاد میگیریم که چگونه حرکت کنیم تا بتوانیم از آن تاریکیها، ظلمتها خارج شویم. منظور این است بعضی وقتها ما بعضی از تاریکیها و مشکلات که در سر راه ما قرار میگیرد ما از آن مشکلات و سختیها خیلی چیزها را یاد میگیریم. گاهی اوقات در پیرامون انسانها مسائل زیادی پیش میآید که انسان خودش آنها را نمیبیند؛ ولی موقعی که اطرافش خلوت باشد به جهانی دیگر راهی پیدا میکند؛ یعنی اینکه پس از سختیها آسانی هم هست و هم سخت است هم سهل و سختیها که برای آن پیش میآید آنها لعنت خداوند نیستند؛ بلکه رحمت خداوند هستند، ما آن سختیها را حمل میکنیم تا به رحمت الهی دست پیدا کنیم و این برای همه ا انسانها تجربه خوبی است.
منبع: سیدی نبود روشنایی از مهندس حسین دژاکام
نویسنده: همسفر شهلا
ویرایش و ارسال: همسفر هانیه(خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی ارومیه
- تعداد بازدید از این مطلب :
84