اعتیاد به مواد مخدر، این بلای خانمانسوز، ۲۰ سال زندگی من و خانوادهام را درگیر خود کرده بود.
اوایل زندگی از اعتیاد مسافرم اطلاعی نداشتم؛ ولی بعدها که متوجه شدم چه بلایی بر سر زندگیام آمده، کاری از دستم ساخته نبود، میسوختم و میساختم و ناامید به زندگی تار و تاریک خود ادامه میدادم. بارهاوبارها فکر طلاق در ذهنم جرقه میزد؛ ولی بهخاطر فرزندانم صبوری خود را حفظ میکردم و همیشه توکلم به خدا بود.
روزها، ماهها و سالها بهسختی میگذشت و هر روز برایم حکم یک سال را داشت. زخمزبانها، حرفهایی که زده میشد، دخالت دوست و فامیل، سختی زندگی را دوچندان کرده بود...
مسافرم توانایی و میل رفتن به مهمانی و دورهمیها را نداشت و به همین دلیل اکثر مواقع من و فرزندانم تنها بودیم و همیشه باید پاسخگوی علت غیبت مسافرم میشدیم و همین مسائل باعث میشد از رفتن به خیلی از مکانها و مهمانیها صرفنظر کنم.
بعد از سالها مسافرم از اعتیاد خسته شد و قصد درمان آن را داشت، به کمپهای متعدد در شهرهای مختلفی رفت؛ اما هیچ نتیجهای نداشت.
دوستان و همراهان مسافرم یکی پس از دیگری از دام اعتیاد خلاص میشدند و من خیلی خوشحال میشدم که میدیدم زندگیشان از نابودی نجات پیدا میکند، آرزو میکردم روزی مسافر من هم این حس و حال را تجربه کند.
تا اینکه یکی از دوستان صمیمی مسافرم که نسبت فامیلی دوری هم داشتیم و خودش توسط کنگره موفق به درمان اعتیاد شده بود، کنگره۶۰ را به ما معرفی کرد و ما هم حضور پیدا کردیم و خدا را شکر پس از سالها به درمان و حال خوش رسیدیم.
در پایان از آقای مهندس و خانواده محترمشان و راهنمایان عزیزم خانم فیروزه و خانم اعظم عزیز تشکر میکنم که دلسوزانه من را در جهت تفکر درست و بهتر زندگیکردن راهنمایی میکنند و برای تمامی افراد در بند اعتیاد یافتن وقرار گرفتن در مسیر سبز کنگره را آرزومندم.
نویسنده: همسفر خدیجه رهجوی همسفر اعظم (لژیون اول)
تایپ، ویرایش و ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت رهجوی همسفر اعظم (لژیون اول)
همسفران نمایندگی بوئینزهرا
- تعداد بازدید از این مطلب :
121