English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده_ تمام خلقت، یادگیری و کسب آگاهی را مشق می‌کنند

گروه خانواده_ تمام خلقت، یادگیری و کسب آگاهی را مشق می‌کنند

یادگیری پارامتری در مسیر رسیدن به دانایی است؛ کسی که می‌خواهد در مورد مسئله‌ای به دانایی برسد اول تفکر می‌کند که از چه طریق در مسیر یادگیری حرکت کند؟ مهم است از منبع درست و موثقی کسب دانش کند و اگر این فراگیری از استادی که خود آموخته و تجربه کرده است باشد راهی بس مطمئن و ایمن است و پس از یادگیری آن‌ را عملی کند و تجربه کند؛ یعنی در واقع اضلاع مثلث دانایی را (تفکر، آموزش و تجربه) یکی پس از دیگری طی می‌کند. اساس هستی و زندگی بر پایه یادگیری بنا شده و تمام خلقت، یادگیری و کسب آگاهی را مشق می‌کنند. تعلیم و یادگیری زنجیره‌ای بی پایان است و تا زمانی که مجهولی وجود دارد در امتدادش یادگیری و آموزش هم وجود دارد. زندگی مدرسه دائمی است که درس‌هایش را در غالب درد، سلامتی، غم، شادی و حالات مختلف احساسات انسانی در کل کائنات به تصویر می‌کشد و انسان مزين به صفاتی می‌شود که جایگاهش را در هستی بیان می‌کند. از آنجا که دنیا جمع اضداد است و نیروهای تاریکی بیکار ننشسته‌اند و در کمین انسان هستند نقطه مقابل یادگیری، معرکه‌گیری است.

کسی که در مورد مسئله‌ای آگاهی ندارد؛ اما غرور و منیتش نمی‌خواهد بپذیرد، با معرکه گیری پوششی برجهالتش می‌کشد. معرکه‌گیر به مرکز که همان مشکل است بی اعتنایی می‌کند و انرژی و زمان خود را صرف پرداختن به حاشیه‌ها می‌کند؛ در واقع معرکه‌گیر فرد خود مرکزبینی است که در مسائل زندگی هیچ عیب و ایرادی را از جانب خود نمی‌داند و همیشه وجود مشکلات را بر گردن دیگران می اندازد و اینگونه سدی نفوذناپذیر در مقابل آموزش و خودش می‌کشد و به مسائلی که در ذهن خود به‌‌وجود آورده و به حاشیه‌ها می‌پردازد. این فرد تا موقعی که نقطه تفکری در او ایجاد نشود به مسیر درست هدایت نمی‌شود؛ به‌قول معروف کسی که خوابیده را می‌شود بیدار کرد؛ اما کسی که خود را به خواب زده نمی‌شود بیدار کرد.

فرد معرکه گیر می‌داند مشکل کجاست؛ اما به‌ دلیل ضدارزش‌هایی که سال‌ها با آن‌ها خو گرفته توان خارج شدن از آن‌ها را در خود نمی‌بیند و اینگونه زمان می‌خرد تا به کارهای ضدارزشی خود ادامه بدهد؛ مانند مصرف کننده‌ای که سال‌ها با اعتیادش خو گرفته در ترس و ناامیدی خودش فکر می‌کند هرگز توان خارج شدن از این بند را ندارد و در پوششی از منیت، زمین و زمان و جامعه و خانواده را مصوب تمام تیره روزهایش می‌داند و همه را جز خودش مقصر می‌داند؛ اما همین فرد اگر ذره ذره از نیروهای منفی فاصله بگیرد نیاز به تغییر را در خودش احساس می‌کند و با تغییر، حس نیاز به آموزش و یادگیری را حس می‌کند و نیاز به تغییر جایگاه و افرادی که از آن‌ها بیاموزد و زمانی که با نیروهای مثبت همگام شود، صفت در او تغییر می‌کند و یادگیری همیشه با صفت تغییر همراه است.

انسان معرکه‌گیر وقتی متحمل رنج‌ها و  تخریب‌ها می‌شود؛ شاید این رنج‌ها باعث بیداری او شود و بالاخره روزی به خود آید که این مسیر اشتباه را برگردد و مشغول یادگیری شود تا به آرامش برسد. من در کنگره آموختم هدف از خلقت، آموزش و یادگیری و خدمت است؛ پس اگر یاد نگیرم تبدیل به انسان نا‌آگاه می‌شوم و از انسان ناآگاه خدمتی برنمی‌آید و حتی شاید ناخواسته باعث خیانت شوم و اگر هدفم خدمت باشد سعی می‌کنم بیشتر به دنبال یادگیری باشم و از معرکه‌گیری اجتناب کنم و اگر زمانی در هر جایگاهی چه در کنگره چه در هرجای هستی ایرادی دیدم به جای دامن زدن و حاشیه درست کردن این را بدانم هیچ انسان و هیچ ساختاری بی عیب و نقص، نبوده و نیست و به‌جای مچ‌گیری، دستگیر باشم و به‌جای عیب‌جویی بتوانم مانند پروردگار خود ستارالعیوب باشم و سعی در سازندگی کنم نه در تخریب و این را بدانم ما همه مسافران یک کشتی هستیم که با معرکه گرفتن به غرق کشتی کمک می‌کنیم و با یادگیری به آبادی آن کمک می‌کنم و حرف آخر اینکه به هر میزان فرمانبردارتر باشم یادگیری در من همچون میوه شیرین به ثمر می‌نشیند و قوت می‌گیرد و هرقدر فرمانبرداری در من کمرنگ شود معرکه گیری در من همچون علف هرز رشد می‌کند و مانع رشد صفات مثبت من می‌گردد و جالب این است که انسان معرکه‌گیر، خود به این موضوع آگاه نیست چرا که کار نیروهای تخریبی همچون خمر، پرده انداختن و زیبا جلوه دادن صفات منفی و تاریکی‌ها و زشت و بی اهمیت جلوه دادن عمل سالم است.

منابع:(سی‌دی قضاوت و جهالت) و (جزوه جهان‌بینی) و (سی‌دی یادگیری و معرکه‌گیری)

نویسنده: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون یکم)
ویراستار و ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون یکم)
همسفران لژیون بروجن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .