جلسه یازدهم از دوره اول جلسات کارگاه آموزشی خصوصی گلریزان ویژه همسفران نمایندگی حافظ با استادی دنور همسفر سمیه و نگهبانی همسفر مریم و دبیری همسفر زهرا با دستورجلسه«گلریزان» در روز سهشنبه مورخ ۱۵ آبانماه ۱۴۰۳ در ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
از نگهبان و دبیر و مرزبان و ایجنت محترم تشکر میکنم که به من اجازه دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش بگیرم، به به چه جشنی و چه بستری است امروز این جایگاه قسمت هر کسی نمیشود اگر این جایگاه برای ما است و در این مکان قرار گرفتیم باید بدانیم که انسانهای خوبی هستیم، اگر لیاقت این را به ما دادند که در کنگره باشیم و خدمت کنیم و آموزش بگیریم این بستگی به من دارد که بتوانم این فرصت را از دست ندهم.
ابتدا این جشن بسیار زیبا را به آقای مهندس و خانواده محترم ایشان و دیدهبانان عزیز و به خصوص به شعبه حافظ تبریک عرض میکنم امروز که داشتم به شعبه میآمدم فکر میکردم که دارم به بهترین عروسی دعوت شدم، بسیار خوشحال بودم و حالم خیلی خوب است این حال خوبی و سرمستی از کنگره نشاْت گرفته است. امیدوارم همه ما یک سهمی از این جشن داشته باشیم و بتوانیم از کائنات سهم خود را بگیریم.
آقای زرکش جشن گلریزان را با شب قدر مقایسه کرده بودند شب قدر، شبی است که با خدا راز و نیاز میکنی و آن چیزی که میخواهی را از خداوند درخواست میکنی، امروز هم روز اندازه است، روزی که من در این مکان قدرتمند میشوم و اندازه من مشخص میشود. هرشخصی نسبت به ظرفی که دارد از این جشن سهم میبرد شاید به ظاهر جشن زمینی باشد ولی سیم ما به بالا وصل است، یک صور پنهانی است که امروز اتفاقاتی درون من و شما رخ میدهد که ما را قدرتمند میکند. امروز سرنوشت شعبه به دستهای من و شما نوشته خواهد شد و اندازهگیری خواهد شد بنابراین؛ خیلی مهم است که ببینیم چه اندازهای در این جایگاه و در این کائنات داریم.
بدترین بیماری، بیماری اعتیاد بود که لاعلاج بود اما؛ در کنگره به درستی درمان شد مسافرها بدون هزینهای درمان شدند، زمانی که برای یک سرماخوردگی ساده دکتر میروی یک یا دو میلیون هزینه میبرد و هزینهای که یک شب در بیمارستان بستری شوی ۳۰ یا ۴۰ میلیون است. از کجا به کجا آمدهایم؟ اندکی از احساسات خود بگویم زمانی که وارد کنگره شدم صفر بودم مانند یک حباب در لژیون بغل راهنمایم گریه میکردم و اوج حال خرابی را داشتم و نمیتوانستم با مسافرم در زیر یک سقف زندگی کنم. ۸ سال از آن زمان میگذرد و فعل من عوض شده است.
اگر در اینجا نشستهاید باید فصل زندگی خود را تغییر بدهید و نباید منتظر بمانید فصلهای زندگی مانند فصلهای دیگر زندگی بدون حرکت شما تغییر کند. من در کنگره به این باور رسیدم که ناممکنها ممکن میشود و معجزههایی رخ میدهد که در باورت نمیگنجد زیرا؛ رحمت خداوند با رحمت من گره خورده است و اگر آن بخشش و رحمت را داشته باشم خداوند هم کاری میکند که اطرافیان نیز به من رحمت داشته باشند و بر من ببخشند.
خیلی از رهجوهای من در کنگره قرار دارند که واقعاً به سختی زندگی میکنند و بعضیها هم که میتوانند دنور یا پهلوان شوند، این سختیها را ما نیز گذراندیم. اوایل که لژیون سردار برگزار شده بود همسفر آرزو به من گفت سمیه تو باید سردار بشوی، با خود گفتم من ۶ میلیون را از کجا بیاورم به کنگره بدهم اصلاً در ذهنم جور در نمیآمد. در گلریزان باید دردت بیاید اینگونه نیست که بگویی من پنج تومان دارم یک تومان هم میدهم به کنگره و تمام میشود، من و شما هستیم که باید کمک کنیم تا کنگره سرپا باشند قبل از ما کسانی بودند که چراغ کنگره را روشن نگه داشتند و اکنون نیز باید من و شما باشیم تا آنهایی که دردمند هستند در این مکان درمان شوند.
باید خودت را محک بزنی باید ظرفهای درونی خود را آماده کنید، زمانی که نذری میدهند تگر با خودتان ظرف بزرگتری ببرید آش بیشتری میگیرید، امروز نیز این بستر آماده است این مهمانی باشکوه آماده است و هر نوع غذایی هم وجود دارد، هر فرد طبق ظرف درونی خود از این سفره غذا میبرد بنابراین؛ نباید ترسید. آقای زرکش میگفتند که چرا بعضیها دارند اما؛ دل ببخشیدن را ندارند و میگویند ما توان نداریم در رهجوهای من هم وجود دارد که میتواند راحت دنور شود اما؛ نمیشود برای اینکه ترس از پریدن را دارد، پریدن در کنگره یعنی؛ تغییر فاز دادن و رها شدن این را من در کنگره متوجه شدم که اگر در کنگره باشی و نبخشی توان تغییر فاز در درون تو ایجاد نمیشود، نمیتوانی عضو سردار بشوی و در ادامه نمیتوانی پهلوان بشوی در همان اندازه میمانی. ورزشکارها زمانی که میخواهند وزنه بلند کنند ابتدا از وزنههای کوچک شروع میکنند، سال گذشته چه اندازه توانستی ببخشی؟ امسال باید وزنه بیشتری را برداری آن زمان است که بیشتر دردت میآید و رشد در درون تو اتفاق میافتد.
بخشش از فهم است، ما این را در کنگره یاد گرفتیم که بخشش راحت است ابتدا شاید سخت باشد اما؛ آن فهم در درون تو بوجود میآید. من اولین باری که عضو لژیون سردار شدم در کارت خودم یک میلیون داشتم و همان یک میلیون را برای عضویت در لژیون سردار کشیدم و قدرت در درون من شکل گرفت، در زندگیم هر چه که به دست میآورم کنگره به ذهن من میآید، هر پولی که به دست میآورم و هر غذایی که درست میکنم کنگره به ذهن من می آید برای اینکه همه آن چیزی که دارم کنگره به من داده است زیرا؛ یاد گرفتم که نترسم و بپرم این جمله را باید با همه وجودت حس کنی اگر نتوانی خدمت مالی انجام بدهی نگهبان پولت میشوی، آنهایی که دارند و نمیبخشند دانایی را ندارند و فقط نگهبان پول هستند و آن دانایی را باید در این مکان بوجود بیاوریم و پایههای مالی را قوی کنیم.
دوست دارم امروز با تمام وجود دستهای خود را به هم بدهیم تا بتوانیم سرنوشت شعبه را عوض کنیم و پرقدرت کمک کنیم و نترسیم، این ترس باعث میشود که تو نتوانی حرکت کنی نترس خداوند سریع الحساب است به آن گدایی که در بیرون کمک میکنی همان لحظه خداوند شادت میکند، زمانی که به یک فرد کمک میکنی حالت خوب میشود، خشتی را این مکان میگذاری که یک مصرفکننده در این مکان مانند من همسفر حال خراب درمان شود، چه اندازه حال تو خوب میشود؟ من تا آخر زندگی خود را مدیون کنگره میدانم و امیدوارم همه ما به آن درک برسیم و با همه قدرت خود بدون آنکه بترسیم امروز جشن را به بهترین شکل اجرا کنیم. من دنورها و سرداریهای بسیاری را میبینم، امروز روزی است که تو همه آموزشهایی که گرفتی را بتوانی اجرایی کنی. افراد بسیاری آمدند و از خودشان بخشیدند تا من از آن بخشش استفاده کنم و به درمان و حال خوش برسم؛ حال نوبت من است که برای خودم ببخشم و زکات این حال خوب را پرداخت کرده و منتظر پس گرفتن آن هم نباشم.
در ادامه تصاویری از برگزاری جشن با شکوه گلریزان:
قدردان و سپاسگزار حضور سبز و پرمهر تکتک شما همسفران خردمند در جشن پرشکوه گلریزان هستیم.
مرزبان کشیک: همسفر مریم، مسافر محمد
تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیونششم)
عکاس: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیونهفتم)
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیونسوم)
همسفران نمایندگی حافظ
- تعداد بازدید از این مطلب :
167