دلنوشته
سپاسگذار خداوند هستم که امسال هم در جشن گلریزان حضور دارم و از ایجنت خانم آزاده که به معنای واقعی همسفر هستند و من در کنار ایشان آموزشهای زیادی گرفتهام تشکر میکنم و همینطور خداقوت خدمت مرزبانان و ممنونم از آنها که فرصت این خدمت گزاری را به من محول کردند. میخواهم از عمق وجود همسفرانی بگویم که در کنار یک مصرف کننده نداری و زجر و بیماری کشیدهاند و با تمام وجود ایستادهاند چون درختان استوار تا زندگی خود را بسازند همسفر درد اعتیاد را تحمل کرد چون خورشید بیدریغ هر صبح بر خانه دل فرزندانش تابید و از آن طرف هم هر روز به فکر مسافر خود بود و راهی رفت تا مسافرش خودش را از غول بی شاخ و دم اعتیاد نجات بدهد ولی نفس مسافر هنوز سیر نشده است و همسفر هنوز به تلاش خود ادامه میدهد زیرا میخواست همه راهها را برود و تلاش کند تا بچههایش پشت درب دادگاه نمانند و آواره نشوند گفت: ماندهام و زندگی خود را از نو میسازم همه همسفران دوست داشتند قالی زیر پای خود را بفروشند تا مسافرش سالم و رها باشد همه راهها را رفتهاند تا رسیدن به پشت درب کنگره هر جا که میرفتند میگفتند درمان ندارد خودتان را الاف نکنید و زندگی کنید اما یک همسفر فقط به خود فکر نمیکند. مینویسم برای حسین دژاکام که چون بزرگ مردی مانند تو ندیدهام، در سرزمین وجودم هستید و همه آنچه را که هویتم را میسازد تو را با تمام وسعتش دوست دارم تو را با تمام کسانی که در قلبت جان میگیرند و از نو زاده میشوند نام زیبای شما را که پرچم قلب من است پرچمی که افتخار بر تار و پود من است مثلث عشقی به نام کنگره 60 است که بهشت بینهایت من در شما زایش و رویش میکند و اما انسانیت هدفی است که سرچشمهاش دستهای پرمهر پدری مهربان، دلسوز و غمخوار که آفتاب این سرزمین است. کلمات کوتاه و قاصر و ناتوان هستند اما من لبریز از سخن دستانم مینویسد کنگره 60 قلم من از وسعت بزرگی تو کم میآورد و وسعت این نام بزرگ فراتر از حرف و واژه است، من نمیدانم این احساس من را پدر بزرگوارم میخواند یا نه! بهشت ابدیت در تو جاری است چه قدر عشق تو بزرگ است، محبت تو چه قدر بی کران است که نژاد و زبان نمیشناسد شما بودید که به مصرف کنندگان شأن و منزلت عطا فرمودید کسانی بودند تا ما را میدیدند میگفتند باید مسافرهای شما طعمه نهنگها شوند و تو بودی که خط بطلان روی تمام تاریکیها کشیدین با تمام وجودم پدر بزگوارم دوستت دارم اما این روزها سراسر شعب همه در تلاطم جشن گلریزان هستند گلریزانی که شبیه انداختن سفرهای است به وسعت قلب ما، سفرهای که مهمان و میزبانی ندارد و دور هم مینشینیم و محبتها را نثار خانواده بزرگ خود میکنیم و در بخشش از هم سبقت میگیریم و منتظر هستیم تا روز موعود فرا برسد و به عهد خودمان وفا کنیم هیچ کس جز مهندس و افراد کنگره ما را در غم خود شریک نکرد ما همان طرد شدگانی هستیم که الان در قلب همه جای داریم.
نمیتوانم کتمان کنم که شاد زیستن و خندیدن و اینگونه شاد آفریدن و خط دور خود کشیدن و به فکر خود بودن را تو در درسها یادمان دادی کلمات و سخنان و حرفهای تو همه آویزه گوشم کردهام و چنان عمیق در ما ریشه کرده است که انگار اینگونه زاده شدهایم ما همان کسانی هستیم که درمانده و ناتوان درب این خانه را زدیم و شما و خانواده محترمتان با محبت و عشق و آغوش باز پذیرای همه ما و با فرهنگهای مختلف شدید. روزی که ما وارد شدیم جز اشک غم، حسرت، بغض، کینه، نفرت، حسادت چیزی در دستهای ما نبود ما آمده بودیم سروسامانی بگیریم و برویم ولی محبت شما ما را نمک گیر کرد گلوی ما زیر چنگال اعتیاد در حال خفه شدن بود و چیز دیگری برای ما نمانده بود وقتی با بغض درماندهتر از همه جا وارد کنگره شدم اولین چیز نام من را شناختند و بعد اعتیاد را اعتیاد از من یک کوه غم ساخته بود هرگز فراموش نمیکنم اما امروز مادری شاد و قوی چون کوه استوار و لب خندان به زندگی خود ادامه میدهم همسفری که مسافرت کج دار و مریض میآید و سفر خوبی ندارد شما بخاطر حال خوش خود به راه خود ادامه دهید و دست از هدف برندارید. گلریزان ما زمانی شروع شد که درب کنگره به روی ما گشوده شد اما اکنون امروز منتظرم با تمام وجودم با عشقی که وصفش نه کار این قلم است نه کار واژه ها گلریزان تنها جشنی است که در آن تمام عشقم را درج طبق اخلاص میگذارم و فریادش میزنم که من عضوی از این خانواده بزرگ هستم و برای پایه های مالی خانوادهام تمام وجودم را میبخشم گلریزان چون پیوند محبتی است که ما با حسین دژاکام داریم و ما گوش به فرمان پدر مهربان هستیم که بداند ما پشت او همه صف کشیدهایم که دستهای مهربانش را ببوسیم و بگوییم دوستت داریم این شما بودید که خانه ما را آباد کردید و با گریههای ما گریه با خندههای ما خندید با تمام غرورم فریاد میزنم زیر سایه بزرگی شما بزرگی را آموختهایم بخشش را گذشت را ما همسفرهایی داریم که وام میگیرند و در جشن شرکت میکنند همسفرهایی داریم که از لباس بچه خود طلای خود میزنند تا بتوانند بخشش و گذشت و مهربانی شما را جبران کنند ای دریای بیکران محبت تمام زندگی ما سرشار از محبت تو است و در آخر دست همسفرها را که مانند مرد کار میکنند تا خانواده و مسافر خود را نجات بدهند میبوسم و بهترینها از خداوند خواستارم همانطور که مهندس فرمودند بگذارید به حال خودشان رها کنید پرندهای را که دوست دارید به سلامتی به آشیانه برمیگردد و همه ما رهجوی مهندس هستیم سعی کنیم بهترین شاگرد باشیم تمام درسها ملکه ذهن و جان خود کنیم دیروز ما رافراموش نکنیم و اگر کسی دستش را دراز کرد برای کمک دستش را بگیریم. آقا مهندس برای خود و خانواده خود طول عمر با عزت و سرافرازی همیشگی خواهانم انشاالله سایه شما همیشه بالا سر ما باشد.
نویسنده: راهنمای تازهواردین همسفر مرضیه
ویرایش، ویراستار:همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر مهتاب(لژیون دوم)
ارسال: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر اعظم(لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی خمین
- تعداد بازدید از این مطلب :
184