English Version
This Site Is Available In English

گلریزان به من قدرت متقارن داد

گلریزان به من قدرت متقارن داد

هفتمین جلسه از دوره هشتادم از کارگاه‌های آموزش عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی شادآباد با استادی پهلوان همسفر فریده، نگهبانی مسافر جلیل و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه «جشن گلریزان» شنبه ۱۲ آبان ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ شروع به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

در ابتدا خدا را شکر می‌کنم که توفیق  قرار گرفتن در یک گلریزان دیگر را در مسیر من و همه ما قرار داد. از ایجنت گروه مسافران آقای رضوانی و ایجنت همسفران همسفر فاطمه و از نگهبان لژیون سردار بخش مسافران و همسفران آقا و همسفران خانم خیلی ممنونم که اجازه و فرصت دادند که من این تجربه شیرین را داشته باشم و یک قاب جدیدی در کنگره ۶۰ خلق شود و از آقای مهندس بسیار سپاسگزارم که این رخصت را به بخش همسفران دادند و تمام تلاششان در این است که قدرت متقارن در کنگره اتفاق بیفتد، اینکه بال پرواز هم به اندازه آن بال اصلی بتواند توانمند باشد و کمک کند خانواده‌ها قشنگ‌تر اوج بگیرند.

من به دلیل اینکه شاید امروز یک تازه‌وارد یا سفراولی در این جلسه حضور داشته باشد وظیفه خود می‌دانم که ابتدا یک شفاف‌سازی از عنوان دستورجلسه داشته باشم، اینکه شاید این عزیزان که برای درمان اعتیاد می‌آیند بگویند چرا اینجا در مورد گلریزان و پول صحبت می‌کنند؛ در صورتی که روی تابلو نوشته شده جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰، درمان اعتیاد، رایگان؛ شاید برایشان یک علامت سوال پیش بیاید، به‌همین دلیل وظیفه خود می‌دانم شفاف‌سازی کنم. این‌که در کنگره ۶۰ درمان اعتیاد رایگان است به این معنا نیست که این‌جا هیچ هزینه‌ای ندارد و مجانی است، اجاره این مکان را چه کسی می‌دهد، پول آب و برق را چه کسی می‌پردازد؟ درست است افرادی که اینجا خدمت می ‌کنند به‌عنوان مرزبان، ایجنت، راهنما و ... پولی نمی‌گیرند؛ ولی این‌گونه نیست که صاحب این ملک از ما اجاره هم نگیرد. این‌گونه نیست که دولت بابت برق از ما هزینه‌ای دریافت نکند، چون کارهای عام‌المنفعه و درمانی انجام می‌دهیم.

زمانی کنگره ۶۰ یک شعبه در آکادمی بود و قانون یازدهم داشتیم و سبدی که  می‌چرخید و مبالغ سبد هزینه‌های جاری و پول صندلی را ساپورت می‌کرد. آن ساختمان را هم چون وزارت کشور در اختیار آقای مهندس گذاشته بود اجاره‌بها نداشت؛ اما وقتی که کنگره ۶۰ شروع به رشد و بزرگ شدن کرد، طوری که تا جایی که من اطلاع دارم ۹۶ شعبه در تمام کشور و شهرستان‌ها و ۳۲ ‌شعبه در تهران داریم و همه این‌ها در پارک، خیابان و فرهنگسرا نیست؛ بلکه ملک دارد، سقف دارد و مکان‌هایی است که اجاره شده و یا خریداری شده است. این جمعیت بزرگ در حال درمان، هزینه بالایی دارد یا در کنارش کارهای تحقیقاتی انجام می‌گیرد و کنگره ۶۰ آزمایشگاه تخصصی با دستگاه های بسیار بروز دارد که در آن یک‌سری آزمایش انجام می‌شود و دانشگاهی هم در حال تاسیس است و همه این‌ها هزینه‌های بسیار زیادی دارد. دیگر نه قانون یازدهم جوابگوست نه شماره حساب زمین که من اگر تمایل داشتم مبلغی را کارت بکشم. دیگر نیاز به یک اتفاق بزرگ‌تر دارد؛ به یک گلریزان عمومی و اساسی که این مجموعه را بتواند پیش ببرد. از این جهت سالی یک بار در یک هفته مراسم گلریزان داریم. گلریزان هم از نامش مشخص است یک سنت ایرانی است و جالب این‌جاست که سال‌ها پیش از استان خراسان رضوی شروع شده و ادامه‌دار است. این آیین را آقای مهندس در کنگره احیا کردند که هر کس با توجه به توان خودش بدون اینکه تحت فشار باشد داوطلبانه در حد توانش در گلریزان ‌شرکت کند.

داشتم فکر می‌کردم بعد از خداوند پناهگاه امن من در زندگی، کنگره ۶۰ بود. وقتی در کشوری جنگ می‌شود همه به دنبال این هستند که یک پناهگاه برای خود درست کنند، حالا زیرزمین یا اگر در خانه است امن‌ترین جای خانه یا به یک روستایی یا باغی بروند و آن جا پناه بگیرند. در جنگ‌هایی که در زندگی ما اتفاق افتاد چه جنگ‌های بیرونی با انسان‌ها و چه جنگ‌های درونی که با نفس خود داشتیم من به این‌جا پناه آوردم و امن‌ترین پناه‌گاه من بود. اگر امروز توانستم بعد از سال‌ها رنجی که کشیدم هنوز سر پا باشم، امید و اشتیاق به زندگی داشته باشم، تنها دلیلش این پناهگاه است. دوست دارم تا روزی که زنده هستم در حفظ کنگره تمام تلاش خود را انجام دهم چه مالی چه معنوی و چه خدمات انسانی که افراد دیگر هم بیایند و به امنیت برسند و بتوانند مسیرشان را طی کنند.

سوال بعدی که برای من مطرح شد این بود که سهم من از این‌ گلریزان چقدر است؟ افراد زیادی در این گلریزان شرکت می‌کنند، اگر من شرکت نکنم چه اتفاقی می‌افتد؟ مگر کسی می‌آید و مرا بازخواست می‌کند که چرا شرکت نکردی؟ اصلا این‌گونه نیست، شما بیست سال هم این جا باشید حتی هزار تومان هم پرداخت نکنید هیچ‌کس نمی‌گوید بالای چشمتان ابروست. ما اگر برویم از یک بانک وام بگیریم بعد از مدتی اگر دو تا قسط خود را پرداخت نکنیم سریع حسابمان مسدود می‌شود. و زنگ می‌رنند آبروی ما را پیش ضامن‌هایمان می‌برند؛ ولی روزی که وارد کنگره می‌شویم می‌گویند اینجا رایگان است؛ انگار دارند وامی را به ما می‌دهند و می‌گویند ما همه هزینه‌های تو را می‌دهیم فقط تو بیا و درمان شو بعد که درمان شدی، برو زندگی خودت را درست کن و به کارت را رونق بده و زندگیت را به یک ثباتی برسان و بعد اگر دوست داشتی بیا و به اندازه توان خود ذره‌ذره این کاری که برای تو انجام شده را جبران کن و بگذار این صندوق همیشه پر باشد، این سقف چراغش روشن باشدکه افراد دیگر هم بیایند و اینجا درمان شوند.

زمانی که می‌آیم و پولی را پرداخت می‌کنم به جای اینکه بگوید وظیفه توست مرا تشویق می‌کنند و بابت پهلوانی، دنوری و عضو سردار بودن از من تشکر می‌کنند و  تکلیف را برای من تبدیل به رحمت، فضیلت و حسن می‌کنند. من هیچ خیریه و هیچ انسانی را نمی‌شناسم، حتی پدر برای پسرش این‌کار را نمی‌کند که کنگره برای من انجام داده است. دوست دارم با همه وجودم قدر‌دان باشم و در این گلریزان‌ها شرکت کنم. خدا را شکر تا به امروز با توجه به شناختی که از خودم دارم با همه توانم این کار را کرده‌ام.

بعضی‌ها می‌پرسند ما نمی‌دانیم توانمان چقدر است؟ آقای مهندس در یکی از سی‌دی‌هایشان یک فرمول دادند و گفتند هر مبلغی را که دارید ۵۰ درصد آن را هزینه کنید، ۳۰ درصد را سرمایه‌گذاری و ۱۰ درصد را پس‌انداز کنید و ۱۰ درصد را برای خیریه و کارهای عام‌المنفعه هزینه کنید؛ حتماً این نسخه‌ای است که خدا پیچیده است و این کمترین توان من و شماست. شما خودتان می‌دانید در یک سال چقدر درآمد داشتید، ببینید ۱۰ درصد آن در یک سال چقدر می‌شود بعد از آن ما می‌توانیم به روش DST توان خود را بالاتر ببریم و روی ۲۰ درصد و ۳۰ درصد برویم. آن دیگر کاملاً به خود شخص بستگی دارد و به غیر از اینکه استحکام پایه‌های مالی کنگره اتفاق می‌افتد برای خود من هم منفعت دارد.

داشتم فکر می‌کردم به غیر از اینکه کنگره برپا می‌ماند و کارها پیش می‌رود و تحقیقات انجام می‌شود، این علم به همه دنیا هم منتشر می‌شود، واقعا چه چیزی قشنگ‌تر از این‌که من در میان‌سالی احساس کنم توانستم یک بخشی از این اتفاق را جلو ببرم و به اندازه دو تا آجر آکادمی هم من پول بدهم. فکر نمی‌کنم هیچ سرمایه‌ای از این قشنگ‌تر برای یک فردی که به میان‌سالی رسیده وجود داشته باشد؛ اما این امر چه سودی برای من دارد؟ ما آدم‌ها در هر شرایط دنبال سود و منفعت خودمان هستیم و این غیر قابل اجتناب است. بازی من هم با گلریزان، بازی مالی بود؛ چون اولین بار که شرکت کردم هیچ چیزی از قصه نمی‌دانستم، شرکت کردم و خدا به طور شگفت‌انگیزی سقف درآمد مالی من را شکست و ارتقاء مالی پیدا کردم که اصلاً نمی‌توانستم هضمش کنم و این موضوع بسیار برای من شیرین شد و این بازی را ادامه دادم که بسیار پرسود بود و پرسود هست؛ ولی از یک‌جایی به بعد پرده‌ها کنار رفت و من بخش‌های دیگری را هم دیدم؛ اینکه خودم را بهتر شناختم، توانایی‌ها را در خودم کشف کردم که هیچ وقت جرات نمی‌کردم به آن‌ها فکر کنم؛ چون اگر به آن فکر می‌کردم برایم مسئولیت داشت؛ ولی بسیار پرمنفعت بود از اینکه خودم را شناختم و توانستم توانایی‌های خود را پیدا کنم و اینکه ارتقاء درآمدی خیلی بالایی داشتم.

یک مطلب دیگر قدرت متقارن است؛ اینکه من یاد گرفتم کجا برای رویاهای خودم و کجا برای فرزندان و خانواده‌ام هزینه کنم و کجا هزینه نکنم؟ کجا چشم‌هایم را ببندم و پا روی دلم بگذارم، کدام سفر را نروم، کدام طلا را نخرم، کدام وسیله خانه را نخرم،کدام سرمایه‌گذاری را انجام ندهم؛ اما این بخشش را انجام بدهم و این به من یک قدرت متقارن داد و تعادلی در زندگی من به وجود آورد که خیلی از شما تجربه کرده‌اید. از خداوند می‌خواهم ما را بینا کند و جزء بینایان نابینا نباشیم. ان‌شاءالله بتوانیم در کنار هم گلریزان بسیار خوبی را برگزار کنیم.

تایپ: همسفر بیتا رهجوی لژیون یازدهم
عکاس: مرزبان خبری گروه مسافران
ثبت: همسفر فاطمه رهجوی لژیون چهاردهم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .