نهمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دلیجان با استادی راهنما همسفر مهین، نگهبانی همسفر صدیقه و دبیری همسفر مرضیه با دستورجلسه «وادی نهم ( وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به نقطه بالاتر و بالاتری برسد نقطه تحمل پیدا میشود)» روز چهارشنبه ۹ مهرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خدا را شکر که امروز در این مکان هستم؛ از ایجنت محترم خانم الهام و نگهبان خانم صدیقه و مرزبانان محترم تشکر میکنم که به من اجازه خدمت دادند. در مورد تجربه خودم از D.SAP باید بگویم به علت اینکه سالها با مواد شیمیایی سر و کار داشتم، یادم نمیرود آخرین باری که نزد پزشک رفتم چند اسپری را برایم تجویز کردند و مقدار زیادی کورتون به من دادند. نفس کشیدن برایم سخت بود. در این میان از سال ۱۳۹۶ که داروی D.SAP آمد من آن را میگرفتم و کم و بیش استفاده میکردم، تا اینکه به زمان کرونا رسیدیم، فکر کنم ۵ یا ۶ بار این بیماری را گرفتم، زیرا سیستم ایمنیام به دلیل استفاده از از کورتونها پایین آمده بود و مقاومت من ضعیف بود و یادم نمیرود که دفعه اول و دوم که مبتلا شدم، بچهها که من را بیمارستان بردند، گفتند باید سریع بستری بشوی. گفتم من دارم D.SAP استفاده میکنم پس چرا بیمارستان بروم؛ به این صورت D.SAP را روی سنگ داغ میچکاندم و استفاده میکردم و الان با این کار دیگر داروی شیمیایی استفاده نمیکنم و بهجرات میتوانم بگویم D.SAP یک داروی شفابخش هست و این نعمت و برکتی است که توسط آقای مهندس و خانواده محترم ایشان به ما هدیه داده شده است.
در مورد دستورجلسه نقطه تحمل که در وادی نهم آن را میخوانیم؛ نیرویی که از کم شروع میشود و به درجه بالا و بالاتری میرسد، نقطه تحمل چه مفهومی دارد؟
ما اگر به وادیهای قبل برگردیم میبینیم مثل چراغ هدایت دانه به دانه راه را به ما نشان میدهند. اگر من به تجربه شخصی بخواهم وادی نهم را با یکی از وادیهای دیگر مرتبط کنم، به اعتقاد من وادی نهم بسیار مرتبط با وادی سوم هست، که میگوید؛ باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی کند؛ یعنی اینکه من وقتی پا به هستی میگذارم، یک نفس واحد هست که از وقتی پا به هستی گذاشتهام ویژگیهایی درون من قرار داده شده است که در دیگر انسانها نیست و خواستههایی دارم که مختص و مربوط به من است و آنها هستند که مسیر زندگیام را میسازند، این من هستم که باید به خواستههایم جهت بدهم و ببینم آنها اگر مثبت هستند، در راستای آن حرکت کنم و اگر منفی هستند باید ببینم چطور میتوانم آنها را اصلاح کنم. گاهی اوقات که به کنگره میآییم و حرکتمان هم درست است و سر ساعت میآییم و سر ساعت هم میرویم و آموزشهایی را از راهنمایمان میگیریم، اما احساس میکنیم از درون تخریب داریم و تحت فشار هستیم؛ چراکه یک نیروی درونی و یک نیروی بیرونی را کنار هم قرار دادهایم. استاد امین فرمودند؛ وقتی که ما ضدارزشهای خودمان را پیدا کردیم اما آنها را در خودمان حل نکردیم، درواقع مثل این است که فرش را جارو بزنیم و زبالهها را زیر فرش بفرستیم؛ امروز کنترلش میکنیم، به حرف راهنما گوش میدهیم ولی چون آن را اصلی و اساسی درست نکردیم، ظرف مدت کمی از یک زاویه دیگری این ضدارزشها بیرون میزند.
وقتی ما اولین بار وارد کنگره میشویم، درواقع به مبدا راهنمای تازه واردین رسیدیم، ایشان به من می گویند؛ تو برای خودت آمدی و اصلا کاری به مسافرت نداشته باش؛ اوایل که میآییم یک مقدار برایمان سنگین است، در ذهنمان مسائلی همچون: من که کاری نمیکنم، من مصرفکننده دارم و به خاطر او دارم میآیم، چرا این حرف را میزنند و چرا ینها به من میگویند منیت داری، از چه چیزی منیت دارم و ... ولی باید گفت؛ هنر و شعبدهبازی نیروهای منفی این هست که اجازه نمیدهد ناخالصیهای درون خودمان را ببینیم؛ اینجا هست که استاد امین میفرمایند؛ نیروی بازدارنده نمیگذارد که من ببینم. نیروهای بازدارنده به انسانی که خواب است، اجازه نمیدهد ناخالصیهای درون خود را ببینید، وقتی به خانه انسان دزد بیاید، میتواند مچ دزد را بگیرد و آن را رسوا کند، دزد به خانهای میرود که اهالی آن خواب باشند، نیروی بازدارنده هم همین کار را با میکند. وقتی چنین فردی وارد سفر دوم میشود، تخریب برایش بیشتر است، زیرا اگر در سفر اول با واژه تسلیم روبرو نشویم، در برابر قوانین کنگره، راهنمای خودمان، مسئولین شعبه، ایجنتها و مرزبانان باید تسلیم باشیم، اگر به من میگویند بنشین و به من برمیخورد، به این دلیل است که هنوز خواب هستم، اینجا نیروی بازدارنده به من کاری ندارد.
هستند کسانی که شاید سه الی چهار سال در لژپون بودهاند ولی کاری انجام ندادهاند. هستی بازتاب کاری را که انجام میدهیم، به ما برمیگرداند. خدماتی که در کنگره برایمان انجام میشود، زکات و بازتاب دارد، باید زکات آن را بدهیم، در سفر اول به شکلی و در سفر دوم هم به شکل دیگری باید زکات را پرداخت نماییم. نقطه تحمل بسیار مرتبط با سیدی مثلث تشخیص است، آقای مهندس میگویند مرحله اول شناخت، بعد تشخیص و عمل است. اولین چیزی که من در کنگره وارد میشوم باید داشته باشم، ایمان به مسیر و راه است. ما همگی سفیر هستیم، ابتدا برای خودمان و بعد برای دیگران. وقتی ایمان میآورم و تسلیم میشوم، دستانم بالا است و میگویم هرچه شما بگویید، به من کمک کنید تا از این جهنم خلاصی پیدا کنم. جهنم هم در صور آشکار و هم در صور پنهان است. نیروهای بازدارنده در صور پنهان قویتر عمل میکنند. نقطه تحمل من زمانی بالا میرود که به آگاهی برسم، به استمرار و تکرار یک راه درست نیاز دارم، هر زمان که من به این آگاهی رسیدم، بعد وارد مرحله عمل میشوم. آگاهی یعنی شناخت، شناخت نسبت به چه چیزی؟ ابتدا نسبت به خودم که من جهانی هست به مراتب بزرگتر از این جهان هستی؛ من نمیدانستم نفس یعنی چه؛ از کجا آمدهام به کجا میروم؛ نفس من چه وظیفهای در این جهان خاکی دارد، من چه کسی هستم.
القائات در اینکه ما تجربه و آگاهی کسب بکنیم، بسیار اهمیت دارند، مهمترین چیزی که ما را به زمین میزند و نمیگذارد آگاهی کسب بکنیم، تصویرسازی ذهنی است، نیروی بازدارنده با تصویرسازی وارد عمل میشود و نمیگذارد تواناییها و ویژگیهای مثبتمان را ببینییم؛ یکسری افراد هستند مدام میگویند که مریض هستند و حالشان خوب نیست، اینها درواقعیت هم اینگونه میشوند، شاید اوایل مریض نباشند ولی بعد مریض هم میشوند، چون نمیدانند که تواناییهای زیادی دارند. من باید به خودم کمک کنم؟ چطور میتوانم کمک بکنم؟ از طریق معلم و استاد؛ کنگره معلم در اختیارم قرار داده، مکان و فضای مناسب در اختیارم گذاشته و از من چه میخواهد؟ فرمانبرداری، آنجا میگویند در طی سفر نگاهت را از روی مسافرت بردار، چرا که خواسته مسافرم مربوط به خودش و خواسته خودم هم مربوط به من است. تجربه ثابت کرده که هیچ فردی نمیتواند فرد مصرفکنندهای را به درمان برساند، آقای مهندس میگویند؛ من هم که بنیان کنگره هستم، نمیتوانم، باید خواسته فرد قوی باشد. مسافر در حال طی سفر خودش هست، اینجا وظیفه من چیست و چه کاری باید انجام بدهم؟ نیم ساعت زودتر به کنگره بیایم، خدمت و حرکت بکنم، مهمترین معجزهای که در کنگره وجود دارد سیدیها است. گاهی سیدی را مینویسم که فقط به راهنما نشان بدهم ولی زمانی با جانم مینویسم و میبینم که چه راهی به روی من باز شد. برای ما خیلی مهم است نقطه تحملمان را آرامآرام بالا ببریم، ما قطرهچکانی و کمکم وارد جهنم و تاریکی شدیم، پس الان هم باید آهستهآهسته از این تاریکی بیرون بیاییم و از خودمان توقع آنچنانی نداشته باشیم. باید به خودمان زمان بدهیم و همچنان در راه درست حرکت کنیم، مثال آهویی که در وادی هشتم گفتهمیشود، نباشیم که به مسیری برویم که وقتی برگردیم و نگاه کنیم، ببینیم اصلا آن مسیر ما نبوده است. اولویت در سفر اول درمان و به رهایی رسیدن مسافرمان است و اینکه خودمان هم در این راستا به آگاهی برسیم.
هفته آینده جشن گلریزان داریم، بسیار تا بسیار خوش میگذرد و عالی است، چراکه یک فرصت است. کنگره هیچ نیازی به پول من و شما ندارد، بارها شده که افراد میخواهند پانصد میلیون تومان پرداخت کنند و آقای مهندس اجازه نمیدهند، زیرا میگویند ابتدا خودتان را قوی و مستحکم بکنید و بعد این کار را انجام بدهید، چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. آقای مهندس فرمودند؛ اعضای لژیون سردار نسبت به پهلوانها و دنورها قویتر عمل میکنند، زیرا همگی بتوانند خودشان را در این زنجیره قرار بدهند، زنجیرهای که بازتابش هم برای دنیا و هم برای آخرت است، هم در این دنیا و هم در حلقههای دیگر کمک میکند؛ پس باید از این فرصت استفاده کنیم و به آن ارج بگذاریم و آنچه را که در توانمان هست عملی کنیم، اگر میبینیم که میتوانیم خدمت مالی انجام بدهیم، حتما این کار را بکنیم. خدا را شکر به برکت شرکت در لژیون سردار و مشارکت در این راه آنقدر خیر و خوبی در زندگیمان جاری شده که نمیتوان بیان کرد. کسانی که خدمت مالی و همینطور خدمات دیگری در کنگره انجام میدهند، بازتابش را قطعا دیدهاند، انشاءالله برکات این خدمات چندین برابر به زندگی تمام عزیزان برگردد.
تایپ و ویرایش: راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
36