به نام خداوند مطلق
انسان وقتی وارد تاریکی میشود، احساسش آلوده میگردد، حس در وجود هر انسانی عامل حرکت است و اگر آلوده شود او از حرکت باز میایستد.
این تاریکیها انواع مختلفی دارد که یکی از آنها میتواند همان مواد مخدر باشد. انسانی که وارد تاریکیها شده و احساسش آلوده است مثل کسی میماند که سوار چرخ و فلکی شده که در تمام جهات در حال حرکت است، از لحاظ فیزیکی نیروهایی را حس میکند که انسان معمولی قادر به احساس آنها نیست. کسی که سوار چرخ و فلک است، تحت تاثیرچرخش چرخ و فلک، نگاهش به اطراف تغییرکرده و چیزی متفاوت با کسی که یکجا نشسته میبیند وهر چه قدر در مورد دیدههایش توضیح دهد، کسی که این حس را تجربه نکرده باشد، نمیتواند آن را درک و یا حتی باور کند.
در مورد اعتیاد هم به همین ترتیب است، یک مصرف کننده، تحت تاثیر مواد، مثل کسی که سوار چرخ و فلک است، نگاهش به اطراف تغییر میکند، نهایتاً کسانی که اعتیاد را تجربه نکردهاند و در نزدیکی آنها فردی، معتاد نبوده، شاخصههای یک فرد معتاد را از شما دریافت میکنند.
نکته جالب توجه اینجاست که سوار چرخ و فلک شدن و احساسی که تحت تاثیر آن ایجاد میشود، بسیار لذت بخش است؛ بنابراین تاریکیها، مواد یا هر چیز دیگری که این حس را ایجاد کند، لذت بخش است.
اینکه معتادان به اطراف نگاه درستی ندارند به این خاطر نیست که آنهاعقل ندارند بلکه به این خاطر است که نگاه آنها به محیط، تحت تاثیر مواد تغییر کرده و نامعقول شده.
در هر صورت عقل کاملا وجود دارد، چیزی که منجر به تغییر نگاه میشود، آلوده شدن حس است و باید کم کم آلودگی را از بین برد تا به تعادل برسد و نگاه به طبیعت نگاهی معقول و واقعی شود. بنابراین تفاوت عقل در میزان قدرت تشخیص است، عقلی که کاملتر است مسائل بزرگتر را حل میکند. درهر دو صورت مسائل حل میشود اما در درجه تکامل متفاوت است و این درجه تکامل، همان میزان دانایی و تشخیص است.
حال اگر انسان اصرار داشته باشد مسائل فراتر از میزان عقلش را حل کند، تحت فشار زیادی قرار گرفته و آسیب میبیند، یعنی در زندگی دچار مشکل میشود. اما عقل سالم یعنی حس سالم، میفهمد که چه چیزی را میتواند حل کند و از پس حل چه مسائلی بر نمیآید.
عقل با تمام مشتقاتاش شامل دانایی است و مثل کشوری که دارای کارخانههای زیادی است عمل میکند. مثل کارخانه ذوبآهن، پتروشیمی، کشتیسازی و غیره..
حرکت اول: شخص به محض اینکه برنامهاش شروع میشود و روی پله قرار میگیرد، کمکم سیستم بدنش راه میافتد و تواناییهای فرد وارد چرخه میشود .
حرکت دوم: ساختن تأسیسات اضافی و تأسیسات نداشته را راه اندازی میکند.
تصویر ذهنی: نماینده عقل را قاضی در نظر بگیریم حالا به چه شکلی میشود یک قاضی خیلی خوب را از حالت عادی خارج کرد یا از کار انداخت البته عقل فرمانده است اگر فرمانده فلج شود تمام نیروهای تحت امرش خودشان را گم میکنند. اگر عقل به هم بریزد تمامی سیستم به هم میریزد و این بستگی به خود شخص دارد..
اگر کسی شخصیتش خرد شود هیچچیز برایش نمیماند و این قاضی نماد شخصیت است که از سه طریق میتواند از بین برود :
۱. اطلاعات اشتباه در پرونده بگذاریم سپس قاضی حکم اشتباه صادر کند و بازرس پس از بررسی به این نتیجه برسد که این قاضی به درد جایگاه قضاوت نمیخورد.
۲. به قاضی در حین صادر کردن حکم و قضاوت کردن دستور دهند این کار را بکن و یا حتی به او پول هم پیشنهاد میدهند و قاضی پس از صادر کردن حکم متوجه میشود که این پرونده وضع مناسبی ندارد و حکمی که صادر کرده اشتباه است..
۳. کسی که احساس گناه میکند مرتب از خودش دفاع میکند و سعی میکند خود را تبرئه کند کسی که احساس بیلیاقتی میکند پیوسته مدرک جمع میکند و به این صورت احساس لیاقت و ارزشمندی میکند .
این سه مؤلفه مسائلی هستند که عقل را از کار میاندازند .این قضیه در اعتیاد اتفاق میافتد. هر چیزی اصولی دارد اگر انسان اصول کار را بلد باشد از آن کار لذت میبرد .کسانی که حاضر نیستند قسمت ابتدایی بازی را یاد بگیرند از تمامی بازی لذت نمیبرند حس در وجود هر انسانی عامل حرکت است و معادل نیرو در هستی است.
اگر شخصی وارد تاریکی شود حسش آلوده میشود. کسی که سفر میکند شهرش آباد میشود و نیروهای مهاجم از بین میروند و اگر مواد قطع شود با مهاجمهای کمتری برخورد میکندَ. کسی که در سفر هست این تصویر برایش مهم است.
منبع: سیدی مثلث تشخیص
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب لژیون(هفتم)
تنظیم و ارسال: همسفر فرحناز رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی اروند آبادان
- تعداد بازدید از این مطلب :
44