خدای عزیز و متعال را هزاران هزار بار شکر بابت تمام فرصتها و نعمتهایی که به من ارزانی داشته است که یکی از این نعمتها، آشنایی با کنگره60 میباشد.
گاهی انسان در شلوغیهای زندگی، رفت و آمد موجها و طوفانهای تلخ و شیرین به قدری درگیر و شناور است که فراموش میکند نگاهی به پشت سر(گذشته) و نگاهی به پیش رو (آینده) داشته باشد؛ دغدغهاش گرفتاریهای روزمره میشود، برای مثال؛ مشکلات مالی را چه کنم؟ حال بد مسافرم را چه کنم؟ عدم پذیرش همسفرم را چه کنم؟ کارها و وظایفی که به عهدهام هست را چه کنم؟ با مدرسه فرزندم چه کنم؟ با کوه مشکلات گذشتهام چه کنم؟... چه کنم؟... و آن قدر این دل مشغولیها زیاد است که گاهی ممکن است فراموش شود امروز، دغدغههایش به جز اعتیاد و تخریبهای آن، به مسائل روزمره تبدیل شده و درونش چقدر شگفتانگیز است. سلامتی، شگفتانگیز است، دوست داشتن و دوست داشته شدن، شگفتانگیز است، درک معنای زندگی، شگفتانگیز است، قدر خود را دانستن، شگفتانگیز است.
اینکه در حال سفر اول هستم و مسافرم به جای رفتن برای مصرف مواد، به کلاس جهانبینی و ورزش در کنگره میرود، جای شکر دارد. اینکه من به جای فکر و آه بابت مشکلات اعتیاد، تلاش میکنم و با نوشتن سیدی، فرمانبردار بودن و امیدی که مهندس میدهند به ورژن بهتری از خودم تبدیل میشوم، جای شکر دارد. اینکه در سفر دوم به جای چسبیدن به مسائل بیارزش، درگیر خدماتی هستم که برای آموزش بیشتر پذیرفتهام، جای شکر دارد و هزاران مورد این چنینی دیگر که جای شکر دارد.
چه بسیار کسانی که حتی در جمع خانواده نیز به سختی صحبت و ابراز وجود میکردند؛ اما در کنگره در جایگاه استادی مینشینند، در جلسه عمومی حضور دارند و به راحتی صحبت و ابراز وجود میکنند. این باز پسگرفتن هویت بهایش چقدر است؟ این منِ قوی چقدر ارزشمند است؟ این جمله امید دهندهی "من قادر هستم" و "من میتوانم" چقدر ارزشمند است؟ جواب این است، به اندازهی فرصت حیات و زندگیای که بر من بخشیده شده؛ چه زیباست که فردی این مهم را درک و رسالت خود را پیدا کند.
کنگره، نماد زیبایی از سالها نردِ خدایی باختنِ خدای مهربان و بزرگ عالمیان است.
روزی از اعتیاد بیزار بودم اما امروز همین اعتیاد، در کنار دیگر تلاشها و آموختههایم، بخاطر حضور در کنگره و فرمانبردار بودن، یکی از مسببهای این منِ جدید شد، تا لذت بودن، لذت حیات، لذت تلاش و درک معنای واقعی امید، بخشش، حال خوش و عظمت خدا را احساس کنم.
به گفتهی پروین اعتصامی:
زان به درها بردی این درویش را / تا که بشناسد خدای خویش را
مانا و ماندگار باشید.
نویسنده: راهنما همسفر زینب (لژیون هفتم)
تنظیم و ارسال: همسفر فرحناز رهجوی راهنما همسفر عاطفه
(لژیون اول)
همسفران نمایندگی اروند آبادان
- تعداد بازدید از این مطلب :
67