با سلام ،پیام هستم یک مسافر
من یک مصرف کننده بودم که هربار مصرف میکردم به صورت ناخودآگاه یک قدم بیشتر فرو میرفتم در منجلاب تاریکی و اعتیاد
من در گنگره ی ۶۰ آموختم که یک فرد با مصرف به مدت چهار فصل کاملا در این تاریکی اسیر می شود،من پنج سال این چهار فصل را تکرار کرده بودم،
برداشتی که من از این چهارفصل کردم این بود که هر فصل معادل یک بند که بر پای و دستم می زدم و خودم را در این اسارت محکم تر می کردم،و حال با گذراندن این چهارفصل، چهار بند بر من زده شده است،و خوش خیال بودم که می توانم به یک بارگی از بندهای اسارتم رها شوم و بند ها را جدا کنم و خودم را از این منجلاب بیرون و آزاد کنم،اما غیر ممکن بود!!!
زمانی که شروع به سفر کردم در کنگره ی ۶۰ و پله پله به آگاهی هایم اضافه شد و صورت مسله ی اعتیاد و دلیل این بند های اسارت را متوجه شدم و متد dst را شناختم و متوجه شدم زمان و آگاهی بزرگترین پارامتری است که در رها شدن اهمیت بسیاری دارد،حال با گذشت نه ماه از سفرم و خوردن داروی OT سه وعده جایگزین مصرفم شده،و برداشتم این است که همانند سه بند است از چهاربندی که من به اسارت آن در آمده بودم ،چرا چون من با حذف کردن یک وعده دارویی و رسیدن به پله ی BID چنان حال خوب و انرژی از بابت حذف کردن یک وعده به من دست داده که احساس میکنم تز بندی رها شدم!و اینجا بود که من این برداشت رو کردم!و برای رسیدن به پله ی بعدی و نهایتا پله ی آخر لحظه شماری می کنم،زیرا برداشتم از حذف هر پله معادل رها شدن از یک بند اسارت است، اما مدت ها بود که فکر میکردم که با رها شدن از سه بند صبح و ظهر وشب من کاملا رها شده ام ،اما چهار بند بود که من را اسیر کرده بود و یک بند همچنان بر من است تا اینکه متوجه شدم بند آخر که همچون غسلی من را از تاریکی به روشنایی هدایت می کند چیزی نست جز دیدار مهندس دژاکام و گرفتن دستور قطع مصرف و رهایی از سفر اول و شروع سفر دوم و این تیر خلاصی است که بر پیکره ی تاریکی و اعتیاد است (چهاربند ،چهار فصل)
(بر گرفته از مشارکت مسافرانی که برای رهایی نزد آقای مهندس دژاکام رفته اند و گل رهایی گرفته اند )
تایپ : مسافر پیام
تنظیموبارگزاری:مسافرابوالفضللژیونیازده
- تعداد بازدید از این مطلب :
177