English Version
This Site Is Available In English

کنگره کشتی نجات است

کنگره کشتی نجات است

یازدهمین جلسه از دور دوم جلسات لژیون سردار با استادی دنور همسفر ریحانه، نگهبانی همسفر سمیه و دبیری همسفر ملیحه با دستور جلسه «وادی نهم (وقتی نیرویی از کم شروع شود به بالا و بالاتر برسد نقطه تحمل پیدا می‌کند) و تأثیر آن روی من» رأس ساعت ۱۵:۰۰ روز دوشنبه ۷ آبان‌ماه ۱۴۰۳ آغاز به کارکرد.

 
خلاصه سخنان استاد: 
ایام، ایام گلریزان است و حال و هوای بچه‌های سردار از یکی دو ماه، مانده به گلریزان فرق می‌کند و شور، هیجان و یک احساس تکلیف و درعین‌حال دغدغه‌مند بودن در عزیزان به وجود می‌آید. از طرفی جن درون؛ یعنی همان نیروهای منفی که در وادی نهم از آنها به‌عنوان نیروهای مکمل یاد شده، نقش تکمیل‌کننده را در هستی ایفا می‌کنند، تمام تلاش خود را می‌کنند تا شخص را دو دل کنند و ترس به دل او بیندازند و او را از این کار خیر منصرف کنند. از طرفی می‌خواهیم از این فرصت داده شده، نهایت استفاده و بیشترین بهره را ببریم تا به بیداری لازم برسیم و در جهت مثبت، رشد و ارتقایی داشته باشیم و کمکی به این سیستم کرده باشیم. 
 
یکی از شک و شبهه‌هایی که در این ایام برای آدم پیش می‌آید این است که آیا می‌توانم از عهده تعهدی سردار بر بیایم؟ من خودم سال اولی که برای دنوری اقدام کردم، چون قبلش برای سرداری اقدام کرده بودم و عنایت‌هایی را دیده بودم، به دلم افتاد نذر کنم که اگر فلان مشکل من حل شود ۵۰ میلیون دستبندم را بفروشم و بابت دنوری تقدیم کنم و خدا را شکر نذر من برآورده شد و مبلغ دنوری پرداخت شد بدون اینکه لازم باشد من دستبندم بفروشم. سال دوم با خودم گفتم؛ ببینم بدون اینکه نذر کنم، شهامت و جسارت آن را دارم که اعلام دنوری مجدد کنم.
 
 البته نقطه تفکری هم پشت این قضیه بود با خود گفتم اگر تا اسفندماه جور نشد، فیش مکه‌ام را می‌فروشم؛ ولی باز هم فیش مکه من فروخته نشد و مبلغ دنوری من پرداخت شد و این یک حقیقتی است که تا زمانی که وارد بازی لژیون سردار نشویم متوجه این بازی و حقیقت نمی‌شویم؛ چون بازی لژیون سردار، محاسبات ذهن انسان را عوض می‌کند، این بازی تمام معادلات ذهنی شخص را تغییر می‌دهد و به این فهم و درک می‌رسی که انگار یک نیروی ماورایی، یک‌دست‌های غیبی در پشت پرده، لژیون سردار را حمایت می‌کند.
 
 که در پیام‌ها داریم «هستند و خواهند آمد کسانی که تو را در این راه یاری خواهند نمود» فقط کافی است بادل و جان، بدون توقع و بدون حساب و کتاب، بدون چشم داشت وارد این بازی شویم؛ یعنی معامله نکنیم؛ بلکه به معنی واقعی بخشش کنیم. به قول آقای زرکش: «لژیون سردار بحث پول نیست، بلکه بحث حل‌شدن در صفات خداوند است هر کس می‌خواهد که فقیر نباشد، باید در صفات خداوند غوطه‌ور باشد». صفات خداوند هم غیر از بخشش و محبت نیست، سفر دوم یک سفر درونی است که با بخشش شروع می‌شود و بدون بخشش، غیرممکن است برای کسی این اتفاق بیفتد.
 
دقت کردید! چه اسم قشنگ و پرمفهومی برای کنگره گذاشته‌اند جمعیت احیای انسانی چرا نگفتند مرکز احیای انسانی، کلمه جمعیت را گذاشتند، چون در این مکان، در این سیستم یک کار گروهی، یک فعالیت گروهی انجام می‌شود، باید یک جمعیتی کنار هم باشند، دست‌به‌دست هم بدهند تا بتوانند در کنار هم به احیای انسان‌ها و به افرادی که گرفتار ظلمت و تاریکی اعتیاد هستند، کمک کنند. این کنار هم قرار گرفتن افراد و کمک تک‌تک افراد چه با خدمت‌کردن در جایگاه‌های مختلف چه با حمایت‌های مالی باعث شده که این سیستم ادامه‌دار و استوار باقی بماند.
 
کنگره مانند یک کشتی است، مثل سفینه نجات، هر کس بهای آن را پرداخت کند می‌تواند وارد این کشتی شود و از گذرگاه‌های سخت زندگی عبور کند و در نهایت به ساحل آرامش برسد. وقتی وارد بازی لژیون سردار می‌شویم، فهم انسان باز می‌شود انگار یک‌طور دیگری، معنا و مفهوم کلمات را می‌توانی بفهمی و درک کنی. به فهم و درک جدیدی می‌رسی، به شرطی که چشمان باز را ببندید و دریچه‌های قلب را باز نمایید. کافی است به ترس خود غلبه کنیم و وارد این بازی شویم. کافی است به این مرحله از درک و آگاهی و فهم برسیم که اینجا درست است که رایگان است؛ ولی مجانی نیست.
 
 درست است که هر کس می‌تواند بدون پرداخت هزینه، در این مکان به درمان قطعی برسد، ولی در کنارش باید این را بدانیم اگر کسی می‌خواهد به درک و آگاهی و فهم بالاتری برسد باید بهایش را پرداخت کند و بی‌تفاوت از کنار این قضیه رد نشود. من معتقدم مبلغ پولی که برای لژیون سردار هزینه می‌کنیم هدیه‌ای از طرف خداوند است، در واقع ما فقط واسطه هستیم و خداوند ما را برای این خدمت، انتخاب کرده؛ یعنی این ظرفیت را در ما دیده که ما آن مقدار پول را از طرف خداوند دریافت کنیم و از این طرف در لژیون سردار پرداخت کنیم. پس در واقع ما امانت‌دار خداوند هستیم، فقط کافی است به ترس‌های خود غلبه کنیم و اراده کنیم و بگوییم؛ من نیز می‌خواهم در این بازی شریک باشم.
 
مرزبانان کشیک: مسافر مجید و همسفر سمیه
 
ویرایش و ارسال: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
 
همسفران نمایندگی خیام نیشابور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .