باران که شدی مپرس این خانه کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکی است
سلام میکنم به همه دوستانی که الآن این دل نوشته را میخوانند؛ به آنهایی که مانند من توفیق آشنایی با این سیستم را داشته و دارند. آنها بادل و جانشان تمام احساسات خوب و نابی را که به زندگیشان، روابط و روانشان هدیه شده حس نمودهاند. روی سخن من باکسانی است که درگیر بیماری اعتیاد هستند و خودشان یا خانوادهشان در عذاب و درد به سر میبرند. میخواهم بگویم که من نیز مانند خیلی از شما سالها با این درد و بحران دستوپنجه نرم کردم. من نیز در خانه بیماری داشتم یا بهتر است بگویم مسافری که مسیر زندگیاش خواسته یا ناخواسته باید از تاریکی یا به قول آقای مهندس از یخبندان میگذشت و در این گذر ناخواسته سختترین لحظات را بر خود و ما تحمیل نمود.
البته شاید اکنون و در این لحظه، کلمه «تحمیل» ازنظرم غیرمنصفانه باشد؛ چراکه گذر از آن سختیها باعث شد در مسیر بعدی زندگی این امکان را داشته باشیم که لذت داشتهها و توانمندیهای خود را بشناسیم و تا حدی که آگاه گشتیم به فعلیت درآوریم. این امر جز در سایه آموزشهای نابی که در این سیستم برقرار است ممکن نبود. کنگره بهمانند یک دانشگاه انسانسازی به تمام انسانهایی که سعادت پیدا میکند حضورداشته باشند، با یک نگاه و با یک روش آموزش میدهد.
در این مکان ناب، اعتیاد فاجعهای نیست که غیرقابلمهار و حل باشد، بلکه یک بیماری است که درمان قطعی دارد. شاید دامنه آسیبهای این بیماری گستردهتر از بقیه بیماریهای شناختهشده به نظر بیاید، ولی بهمانند کل فلسفه زندگی، تغییر نگرش، باور و جهانبینی ما با توجه به حل شدن صورتمسئله اعتیاد که تمام گرهها را حل کرد و توسط استاد بزرگ، آقای مهندس حسین دژاکام انجامشده کمک میکند که بهراحتی بر این مشکل غلبه کنیم وزندگی را با پیدا کردن راهحل هر مشکلی، خیلی راحتتر و با آرامش بیشتر ادامه دهیم.
ما هم مانند خیلی از دوستان همدرد، راههای ترک زیادی را امتحان کرده بودیم، البته ناموفق تا اینکه با سیستمی که ادعای نه ترک بلکه درمان قطعی را داشت آشنا شدیم. باور نمیکردیم؛ ولی گفتیم ما که همه راهها را رفتهایم، این را هم امتحان کنیم. این مسیر یا راه ادعا نبود؛ بلکه تبدیل به واقعیترین واقعیت زندگی ما شد. خداوند ما را خیلی دوست داشت که توفیق داشتیم در اینجا حضور به عملآوریم؛ چراکه علاوه بر درمان مسافرم، راه زندگی درست و خیلی از صفتهای خوبی را که در درگیری و چالشهای دوران تاریکی فراموشمان شده بود دوباره آموختیم.
شاید شوخی به نظر بیاید؛ ولی گاهی خدا را شکر میکنم که این مشکل برای خانوادهام پیش آمد تا ما نیز بتوانیم با کنگره۶۰ آشنا شویم تا ابد قدردان خداوند هستم که این فرصت را به من داد تا از محضر آقای مهندس و روشهای بینظیر ایشان برای تصحیح زندگی خود و خانوادهام بهرهمند شوم. زندگی چه بخواهیم و چه نخواهیم پر از چالش و نوسان است؛ یک روز خوب و یک روز بد، ولی پیدا کردن راه صحیح مبارزه یا کنار آمدن با مشکلات است که آرامش را به دنبال دارد. از آقای دژاکام بزرگ و خانواده عزیزشان با تمام وجودم ممنونم که مانند بارانی بودند که نوید بهار را به زندگی انسانهای دردمند و ناامید آوردند. همیشه دعاگویشان به خاطر این معجزه بزرگ در زندگی تمام انسانها و ما هستیم و خواهیم بود.
نویسنده: همسفر آمنه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون شانزدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر ملیکا خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی دانیال اهواز
- تعداد بازدید از این مطلب :
477