جلسه هفتم از دوره سیونهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره ۶۰، نمایندگی ابوریحان با استادی همسفر فرشته، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر مژگان با دستور جلسه «وادی هشتم (با حرکت راه نمایان میشود.) و تأثیر آن روی من» روز سهشنبه ۱۰ مهرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
ابتدا خداوند را شکر میکنم که یکبار دیگر این توفیق را به من داد در این جایگاه قرار بگیرم تا خدمت کنم و آموزش بیشتری بگیرم. از همسفر زهرا نگهبان جلسه ممنونم؛ از همسفر سمیه راهنمایم بسیار ممنونم که این اجازه را به من دادند تا در این جایگاه خدمت کنم. مهرماه سال گذشته بود که با دستور جلسه وادی هفتم بر روی این صندلی نشستم و مهرماه امسال با وادی هشتم در خدمت شما هستم. اینکه ما همگی اینجا نشستهایم و سهم همه ما ازاینمکان یک صندلی است نشانه این است که همه ما توانستهایم بهواسطه وادی هفتم بهترین راه و درستترین راه را انتخاب کنیم و انتخاب خود را به نحو احسنت انجام دادهایم.
وادی هشتم میگوید شما راه را پیدا کردهاید و وارد کنگره شدهاید؛ حالا موقع حرکت است و باید شروع به حرکت کردن کنید ما این را میدانیم که در هستی هیچچیزی ساکن نیست و همینطور که آقای مهندس میگویند همهچیز در حرکت است. ابر، باد، ماه، خورشید، زمین، آسمان، حیوانات، گیاهان، همهوهمه در حال حرکت هستند؛ پس سکون بر ما انسانها هم نیز جایز نیست. ما هم باید در هستی جریان داشته باشیم و در حال حرکت باشیم. با حرکت کردن راه نمایان میشود و مسیر برای ما هموار میشود. حرکتهای ما سهنوع هست؛ یک حرکت درونی، یک حرکت بیرونی و یک حرکت خنثی داریم.
حرکت درونی این هست که ما تصویری را در ذهنمان از یک موضوعی میسازیم. در درون من فکری هست و میخواهم در جهت آن برای انجام کاری اقدام کنم و این فقط در ذهن من جاری میشود که یک حرکت درونی هست و نشان میدهد فکر من ازآنجاییکه بوده است به جای دیگر تغییر پیداکرده است. حرکت بیرونی چه هست؟ این هست که من در راستای آن تصویر ذهنی و تصمیمی که در ذهنم گرفتهام باید شروع به حرکت کردن کنم. یک حرکت نیز داریم که خنثی هست. من تصویر ذهنی را دارم و ممکن است به زبان نیز جاری کنم؛ ولی عملاً هیچاقدامی انجام نمیدهم و هیچحرکتی در جهت آن هدف و خواستهای که دارم نمیکنم. این حرکتها یا روبهجلو هست یا روبهعقب؛ حرکت روبهجلو صعود هست و حرکت روبهعقب سقوط هست.
یک مثال ساده میزنم؛ یک مصرفکننده که وارد کنگره میشود زمانی که سفر خود را آغاز میکند؛ یعنی به واسطه وادی هفتم راه را پیدا کرده است و حالا زمان حرکتکردن است؛ وقتی که حرکت خود را آغاز میکند شروع به سفر میکند و به درمان میرسد، یک حرکت روبهجلو است؛ یعنی توانسته است تغییر جایگاه بدهد و از جایگاه سفر اولی به جایگاه سفر دومی ارتقاء پیدا کند. او تغییر میکند و به یک شرایط متعادل میرسد؛ پس این یک حرکت روبهجلو هست. حالا همان مصرفکننده را در نظر بگیرید، میآید و شروع به سفر میکند و بنا به دلایلی برگشت میخورد. برگشت مسافر حرکت روبهعقب هست و برمیگردد به همان جایگاهی که بوده است. یک مصرفکننده نیز میآید سفر میکند، برگشت میخورد، مجدداً سفر میکند و بازهم برگشت میخورد؛ این برگشتهای متوالی همان حرکت خنثی و درجازدن هست. هیچ اتفاقی نمیافتد و درمانی برای آن شخص اتفاق نمیافتد.
ما اگر بخواهیم رشد و ارتقاء پیدا کنیم و تغییر جایگاه بدهیم باید تلاش کنیم، حرکت کنیم؛ باید قدم اول را برداشت. ما در کنگره میگوییم حرکت یعنی جابهجایی از یک نقطهبهنقطه دیگر، از یک مکانبهمکان دیگر یا از یک شرایط به شرایط دیگر؛ ولی آقای مهندس این حرکتکردنها را در کنگره۶۰، سفرکردن در نظر گرفتهاند. اگر ما تصمیم به یک سفر داشته باشیم و بخواهیم به مسافرت برویم حتماً همسفرهایی داریم مثل پدر، مادر، همسر فرزند، خواهر، برادر، دوست یا آشنا که ممکن است ما را در این سفر همراهی کنند. در این سفر و ما نیز در سفرهای درونی خودمان همیشه همسفرهایی با خودمان داریم. در کتاب ادموند و هلیا آقای مهندس خیلی کامل در مورد آن توضیح دادهاند. همسفر ما کسی به جزء روح و جن نمی تواند باشد؛ اگر ما در مسیر منفی و ضد ارزشی حرکت کنیم همسفران ما نیروهای منفی هستند و اگر بهطرف ارزشها و مثبت حرکت کنیم همسفران ما نیروهای مثبت، راستین و نیروی الهی هستند که صفر تا صد حرکت درونی ما و تصمیمی که در ذهن ما هست را همراهی میکنند و مورد حمایت خودشان قرار میدهند. چگونه؟ با الهامات و القائاتی که به ما میکنند. زمانی که ما شروع به حرکت میکنیم همراه ما هستند و باید خوب دقت کنیم در چه جهتی حرکت میکنیم و حواسمان به انتخاب راه باشد. به نظر من سختترین مرحله همینجا هست.
آقای مهندس میفرمایند: اگر شما در جهت مثبت حرکت کنید حتی سنگ و ریگهای بیابان نیز شما را همراهی میکنند. این چیزی است که هنوز در باور شما نمیگنجد و عین حقیقت هست؛ وقتی که ما در صراط مستقیم هستیم تمام کائنات دستبهدست هم میدهند تا ما به هدفی که میخواهیم برسیم. لازمهاش این است که ما اولینقدم را در جهت آنها برداریم. انجام عملوقدم اول همیشه سخت هست؛ ولی غیرممکن نمیباشد. سختیها همیشه موانعی برای شروع هستند. زمانی که ما شروع به حرکت میکنیم میبینیم که یکییکی این موانع از سر راه ما برداشته میشود و مسیر برای ما هموار میشود.
بهقول آقای مهندس که میفرمایند: «از رنگ سیاه تا سفید صدها رنگ وجود دارد». بله اگر ما بخواهیم از رنگ سیاه به رنگ سفید برسیم؛ باید قاعدتاً یک طیف رنگی را بگذرانیم. رنگ سیاه از دودی، خاکستری، قهوهای، آبی و همینطور یکبهیک باید از این رنگها بگذریم تا به رنگ سفید برسیم؛ اگر رنگ سیاه است قطعاً رنگ سفید نیز وجود دارد؛ اگر تاریکی هست روشنایی نیز هست؛ اگر سختی هست قاعدتاً و قطعاً آسانی نیز وجود دارد؛ ولی ما باید این سختیها را به جان بخریم تا باقدرت در جهت حل آنها برآییم.
آقای مهندس در سیدی حرکت از این سختیها بهعنوان یک قندیل مثال میزنند و میگویند این قندیلها باید ذرهذره آب بشوند. ما نیز باید ذرهذره از آنها عبور کنیم تا بتوانیم به هدفمان برسیم؛ باید افتخار کنیم که امروز در کنگره هستیم و مسیر و راه خودمان را پیدا کردیم؛ باید خداوند را شکر کنیم؛ چون این راهی بوده است که همه ما سالها به دنبال آن بودیم و آن را پیدا نمیکردیم. همیشه مثل سرگشتگانی بودیم که به دنبال یک راهحل بودیم؛ ولی همیشه به بنبست میخوردیم. خدا را شکر میکنیم که امروز در کنگره هستیم و از خداوند میخواهیم که کمکمان بکند تا با تفکرات درست، حرکتها و کارهایمان را درست انجام دهیم و لطف و حمایتش شامل حال ما شود تا بتوانیم به نتایج مطلوب دست پیدا کنیم.
مرزبانان کشیک: همسفر زهرا و مسافر کوروش
عکاس خبری: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون چهاردهم)
ویراستاری: همسفر شهرزاد رهجوی راهنما همسفر مرجان (لژیون پنجم)
تایپ: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون دهم)
ارسال: همسفر آذر رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی ابوریحان
- تعداد بازدید از این مطلب :
2062