جلسه اول از دوره سی و ششم سری کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگرۀ ۶۰، نمایندگی فردوسی مشهد، با استادی دیدهبان محترم مسافر مجید، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه «از سایت و فضای مجازی در کنگره ۶۰ چگونه استفاده می کنم ؟ مقاله نویسی» پنجشنبه ۲۹ شهریورماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ شروع به کار کرد.
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر؛
خیلی خوشحالم که بار دیگر فرصت پیش آمد تا بعد از گذشت حدود یک سال و نیم روی این صندلی و در خدمت شما عزیزان باشم و آموزش بگیرم. امیدوارم همیشه دلایلی مثل تولد بابک عزیز پیش بیاید تا دور همدیگر جمع شویم. همه ما در کنگره 60 صاحبخانه هستیم و از من درخواست کردند تا به عنوان استاد جلسه در این سالن حضور داشته باشم. امروز دو دستور جلسه داریم که هر دو در مورد حرکتهای بیرونی ما یعنی کنگره است. دستور جلسه هفتگی درباره سایت، اینستاگرام و مقالهنویسی است که یک حرکت بیرونی است و بابک عزیز هم که دیدبان روابط عمومی هستند. ایشان ارتباط کنگره با بیرون از آن را مدیریت میکند و من این را به فال نیک میگیرم. در ادامه جلسه خیلی کوتاه در مورد دیدبان روابط عمومی صحبت خواهم کرد. کوتاه به این دلیل که به فرموده آقای مهندس در تولدها زیاد وقت جلسه را نگیرید که به ادامه جلسه ضربه نخورد. امروز هم که عزیزانی از شهرستان و دیگر نمایندگیها حضور دارند انشاالله بتوانیم از مشارکت این عزیزان استفاده ببریم.
همانطور که گفتم کنگره در دو حرکت درونی و بیرونی به حرکت خود ادامه میدهد. همان قوانینی که در سال 1379 قرائت میشد، امروز هم در کنگره قرائت میشود. بعد از گذشت چند سال از حرکت کنگره آقای مهندس فرمودند که سایت را راهاندازی کنید. در ابتدا سایت به این شکل نبود ولی راهاندازی شد و بابت این سایت خیلی از افراد و بچهها خدمت و کمک کردند. اگر امروز سایت کنگره 60 خیلی پیشرفته و به روز و پربیننده است، این حاصل تلاش خیلی افراد بوده تا به نتیجه رسیده است. در گذشته، آنهایی که سنشان بیشتر است و مانند من جوان هستند در خاطرشان هست که وسایل ارتباط جمعی مثل امروز نبود. خانواده من تازه در سال سوم راهنمایی تحصیلی من توانسته بودند برای ما یک ماشین حساب تهیه کنند. امکانات به شکل امروزی وجود نداشت. اخبار و وقایعی که در شهر یا کشور و حتی دنیا اتفاق میافتاد، طبیعتاً با تاخیر چند روزه به دست عموم مردم میرسید. در جریان هستند دوستان در قدیم که اینترنت نبود ما چیزی به اسم تلکس خبری داشتیم که به طور مثال اگر در هندوستان یک اتفاقی رخ میداد، تقریبا سه تا چهار روز طول میکشید تا این اخبار به ایران برسد. ولی امروزه خیلی شکل این انتشار تغییر کرده و به محض اینکه در هر جای جهان اتفاقی بیفتد، شاید ظرف کمتر از 30 ثانیه در فضای مجازی منتشر میشود. فضای مجازی، سایت یا اینستاگرام مانند یه تیغ جراحی هستند که به طور مثال یا زندگی می بخشند(مثل سایت کنگره 60) و یا جان افراد و انسانها را میگیرد، هم شکل خیلی خوب و هم شکل خیلی بدی دارد. به طبع این حرکت در کنگره هم در آن زمان میگفتند که در چند سال آینده اگر کسی با اینترنت آشنایی پیدا نکند و نتواند با کامپیتر ارتباط برقرار کند، یا کسی زبان انگلیسی را نداند، جزو آدمهای بیسواد به حساب میآید. این باورش برای خود من سخت بود که مگر چنین مسئلهای میشود که اتفاق بیفتد؟ ولی امروز که به مرور به این نقطه رسیده پیش رفتیم، دیدیم که دقیقاً همین مسئله اتفاق افتاده است. الآن تمام مسائل روز، تمام زندگیها، افکار و تمام اتفاقات از طریق فضای مجازی در اختیار ما قرار میگیرد. قدیمیترها یادشان هست که در روزنامهها اخبار کامل شده 3 روز قبل را که میخواستند به مردم برسانند، مردم صف میبستند تا بتوانند از آن استفاده کنند. امروز روزنامهها دیگر کارایی سابق را ندارد چون تمام اخبار توسط فضای مجازی منتقل میشود. من خودم از کسانی بودم که خیلی روزنامه میخواندم ولی اصلا الان نمیدانم که روزنامه کجا هست!
کنگره هم با توجه به اینکه باید حرکت جهانی خود را شروع میکرد از سال 82 در بخش سایت فعالیت خود را شروع کرد و به نظر من حرکتی که سایت انجام داد خیلی سریعتر ما را به سمت جهانی شدن سوق داد. اینستاگرام هم که چند سال اخیر حرکت محکمتر خود را شروع کرده. برای جهانی شدن ما مجبور بودیم در ابتدا ارتباط با بیرون از کشور داشته باشیم و تنها راه برقراری ارتباط ما با دیگر کشورها و مناطق دوردست خودمان همین سایت کنگره بود. سایت به سرعت رشد کرد و در سال فکر میکنم 1386 به عنوان برترین سایت در حوزه درمان مواد مخدر شناخته شد و توسط رئیس مجلس وقت از کنگره و آقای مهندس قدردانی کردند و به کنگره تندیس دادند. آقای مهندس به خاطر اهمیت سایت و جهانی شدن از روز اول خودشان به عنوان مسئول سایت حضور داشتند و هنوز هم خودشان نظارت کامل روی مسائل سایت دارند و بسیار تلاش میکنند. افرادی هم هستند در نمایندگیهای مختلف که در این حوزه تلاش دارند و خدمت میکنند. همین امروز که من صحبتم تمام میشود، بلافاصله دوستان سایت تلاش دارند که گزارش جلسه با کیفیت خوب در سایت نمایندگی فردوسی بارگزاری شود. در قدیم به این شکل نبود که شما مثلا در روزهای چهارشنبه و به صورت آنلاین از طریق اینستاگرام صحبتهای مهندس را دنبال کنید. اگر کسی چهارشنبهها به نمایندگی آکادمی نمیرسید، دیگر نمیتوانست از صحبتها استفاده کند. مثلا اگر شخصی در کرج بود دیگر استفادهای از صحبتهای چهارشنبه نمیبرد. الآن در تمام دنیا بچههای کنگره حضور دارند و میآیند تا سر ساعت در اینستاگرام کنگره 60 تا از صحبتهای مهندس استفاده کنند. پشت این راحتی زحمتهای زیادی کشیده شده که من از همینجا به سایت مرکزی که ایجنتشان حامد آقای رحمتی است و همچنین به مسئول اینستاگرام کنگره که خانم شانی هستند تبریک عرض میکنم و به همه مرزبانان خبری و کسانی که در سایت و خبر کنگره فعالیت دارند خداقوت میگویم. از دید من کنگره 60 از طریق سایت هیچگونه مرزی ندارد یعنی یک کنگره بدون مرز است. در قسمت بازدیدهای کشورهای اروپایی یا آمریکایی اگر مشاهده کنید متوجه میشوید که اکثر کشورها حتی جنوب شرقی آسیا و اقیانوسیه، تمام قارهها از سایت ما بازدید میکننده چون یک سایت دو زبانه است و این دو زبانه بودن خیلی بازدیدها را افزایش داده است و بابت همین دو زبانه شدن یعنی فارسی به انگلیسی شدن هم تلاشهای زیادی شده است. گروهی هستند که مثل خانم مرادی و خانم دکتر صادقی که در بخش انگلیسی سایت فعالیت بسزایی دارند و من به ایشان خداقوت می گویم.
در بخش دوم جلسه به تولد دیدبان روابط عمومی کنگره 60 آقای بابک لطفی میپردازم. در ابتدا به آقای بابک و خانواده محترمشان و همچنین راهنمای محترمشان که آقای صداقت هستند و اجازه دادند که امروز من به خاطر کسوتم روی این صندلی بنشینم تبریک میگویم. به من لطف دارند و اگر من در نمایندگی حضور داشته باشم، معمولا استاد جلسه نمینشینند. به تمام اعضای کنگره 60 مخصوصا نمایندگیهای مشهد تبریک میگویم. به کنگره دیدبانان مخصوصا آقای مهندس چهاردهمین سالگرد رهایی و ورودش به پانزدهمین سال که باز هم دو تا مسئله با هم ادغام شد، تبریک عرض میکنم. امروز فکر می کردم که با شروع پانزدهمین سال رهایی بابک، که در اواخر برج 3 بود یک نمایندگی دیگر در مشهد راه اندازی شد این کار توسط کل بچههای خراسان انجام شد، دست به دست هم داده کمک کردند و پانزدهمین نمایندگی استان خراسان هم کار خودش را شروع کرد. این اتفاقات بدون دلیل با هم جفت نمیشود! اگر دقیقتر به قضایا نگاه کنیم میبینیم که یک چیزی در پس پرده وجود دارد.
من از سفر اول بابک چیزی در ذهن ندارم چون اصلاً شناختی از ایشان ندارم، حتی اگر ایشان را دیده بودم هم باز شناختی نداشتم. ولی بعد از سفر اولش کم کم با ایشان آشنا شدم و از بچههایی بود که در هر جایگاهی که پیشنهاد میشد خدمت میکرد. زمانی بود که بیشتر و خیلی از نزدیک با ایشان آشنا شدم و آن بعد از سفر اولشان، زمانی که بابک به عنوان مرزبان آکادمی بود و من هم ایجنت آکادمی بودم.
یکی از بزرگترین مزیتهایی که در تولدها می شود از این موارد را مطرح کرد در مورد بابک این بود که اگر کاری به بابک محول میشد، دیگر نیاز به پیگیری نداشت. شاید اگر خود من میخواستم این کار را انجام دهم به قشنگی که بابک انجام میداد نمیشد. از اینجا با بابک بیشتر آشنا شدم و این به خاطر این بود که خود من زیاد کار اجرایی انجام میدادم. همکاری ما با هم بیشتر شد، تا جایی که نمایندگیهای خراسان راه اندازی شد و یک مدتی من ایجنت بودم و دوباره بابک ایجنت خراسان شد و به دستور آقای مهندس من برگشتم و در خدمت شما و در استان خراسان تا اواخر سال 1402 بودم. خیلی جاها هم میگویند شما خیلی زحمت کشیدید و باید بگویم که من تنها نبودم و بابک بسیار تلاش کرد و اگر میبینید کارها خیلی روتین است، بابک خیلی تلاش کرده و نظارت کامل بر امور داشت. اگر ظرف 12 تا 13 سال از تعداد 4 نفر در شهر مشهد رسیدیم به 15 نمایندگی بالغ بر 12000 نفر که در یک سال گذشته در مشهد حدود 3000 نفر اوتی بگیر داشتیم، بابک خیلی زحمت کشیده است. در سال گذشته 3 تا از نمایندگیهای مشهد در لیست 5 شعبه برتر کشور در رهاییها قرار گرفت و همه اینها تلاش آدمهایی مثل بابک است. اگر من در مشهد بودم، قطعا یک تیم قوی از دیدهبانها در تهران همکاری میکردند.
آقای ترابخانی در جلسه امروز حضور دارند و من در اصفهان هم گفتهام که وقتی تیم دیدهبانی همراه من است، من خیلی قوی میروم و حرکت میکنم، چون پشتیبانی بسیار بسیار قوی است. آقای ترابخانی بسیار به کنگره در بخش راهنمایی کمک کردند. آقای صداقت هم از روزهای اولی که دیدهبان هم نبودند ما را همراهی میکردند و برای نمایندگیهای خراسان بسیار تلاش کردند. همچنین آقای اشگذری در بخش دیگر کمک میکردند. آقای مجدیان در بخش مرزبانی و خانم کماندار در قسمت همسفران و همه دیدهبانها از ما حمایت کردند تا توانستیم این نمایندگیها را بعد از گذشت ۱۲ سال به ۱۵ نمایندگی برسانیم. این حاصل تلاش من و بابک و تنها گروه دیدهبانی خاص نبود. کلا ما ۱۶ نفر یا ۱۷ نفر بودیم و این تلاش شما نمایندگیها بود که هر ساله کمک میکردید که سال بعد نمایندگی جدیدی اضافه شود. این خصوصیت کار گروهی است. اصلا تکامل در جمع است و اتفاق میافتد. اگر بچههای خراسان با ما همکاری نمیکردند حتی ما اگر به جای ۱۴ نفر ۱۴۰ نفر هم بودیم، نمیتوانستیم به این زیبایی حرکت کنیم. اگر تفکر درست کنگره نبود قطعا ما نمیتوانستیم حرکت کنیم، همه اینها و ما به صورت زنجیروار به هم کمک کردیم. در بحث آموزشی که همیشه آقای مهندس به روز هستند به ما کمک کرده است. اندیشه درست کنگره ما را با سرعت بسیار بالا به حرکت در آورد. بعضی از شهرستان ها قبل از خراسان شروع به کار کردند و هنوز هم یک نمایندگی دارند که جدیدا فکر می کنم که دو نمایندگی در یک استان شده اند. پس یک عده خیلی تلاش کردهاند که کیفیت و سرعت بالا رفته و من دوباره به بابک عزیز و به آقای مهندس و خراسانیها تبریک میگویم.
بابک در این دوازده سالی که من دیدبان رابط خراسان بودم همیشه با من همراه بوده و حتی جاهایی که من نمیتوانستم باشم، بابک تمام کارهای خود را زمین میگذاشت و میآمد و کار انجام میداد. مجدد به تمام اعضای کنگره 60 تبریک می.گویم و تشکر میکنم که به صحبتهای من گوش کردید.
سلام دوستان بابک هستم یک مسافر؛
به رسم کنگره باید دو آرزو داشته باشم و یکی را در دلم برای خودم نگه دارم و دومی را بیان کنم. آرزو میکنم که خداوند صلاح من را در مسیر خواستههایم قرار بدهد.
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر؛
کسایی که با تفکر درست خدمت میکنند مثل دیدبانها و تمام کسانی که در حال خدمت در کنگره هستند، هر کسی به هر نوعی که خدمت میکند، جایگاه ها در کنگره 60 میگردد و آنها را پیدا میکند. این تجربه 24 ساله من است. آنها که خدمت نمیکنند و به دنبال جایگاه میگردند به جایگاه نمیرسند. آنهایی که خالص به کنگره و به دیگران خدمت میکنند، مجموعه و سیستم خودش آنها را انتخاب میکند. خدا را شاکریم بابت این خدمتی که کنگره به ما داده است. بابک هم جزو این افراد بود که اصلا در ذهنش هم نبود که دیدبان بشود. خدمت درست و خالصانه او باعث شد که سیستم او را انتخاب کند و در این جایگاه خدمت کند.
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر؛
خیلی خوشحال هستم که امروز فرصت شد در خدمت شما باشم. هفته سایت را خدمت عزیزان سایتها و آن کسانی که مقالهنویس هستند تبریک میگویم. 14 سال رهایی آقای بابک را خدمت آقای مهندس و آقای سلامی و آقای صداقت عزیز و شما عزیزان حاضر تبریک عرض میکنم. اینکه تواناییهای آدم باید در یک شرایطی دیده بشود خیلی مهم است. اینکه الان آقا بابک بعد از 14 سال اینجا هستند و این شرایط فراهم شده برای اینکه تواناییهای بابک دیده شود خیلی خوب است، بابک در لحظه تصمیم میگیرد و بهترین تصمیم را هم میگیرد و کار را راه میاندازد. در قسمت اوتی و روابط عمومی این کارها را انجام میدهد. در هر نمایندگی چندین نفر در اوتی نامه مینویسند و تازه واردینی که میآیند و در این چرخه در تمام هماهنگیها از ابتدا بوده و کار را انجام داده است.
در روابط عمومی در کنار مهندس حضور دارد و خیلی کارها که شاید من حضور ذهن ندارم را انجام میدهد. اینکه بابک بعد از 14 سال قطع مواد به این نقطه رسیده و دیگر آن کارها را انجام نمیدهد مهم است. این 14 سال شکوفایی یک تفکر است و شکوفایی آدمی که از لحاظ درونی اتفاق افتاده، این دستاوردها و حضور در این نقطه که یک فرد از یک نقطه مصرف کنندگی شروع کرده و امروز دیگر مصرف نمیکند چقدر مهم است؟ این بار مسئولیتی که بر دوش من گذاشتهاند و مکانی که فراهم کردهاند، حالا من برای دیگران چه کاری میتوانم انجام دهم؟
این همان کاری است که بابک عزیز انجام میدهد و امیدوارم که همه ما یادمان باشد که در قبال کاری که دیگران انجام میدهند ما باید چه کاری برای دیگران انجام دهیم. در قبال این جسم و این دست و پا و این رزق و روزی و دریافتهایی که خداوند به ما داده، ما چه کاری باید انجام دهیم؟ امیدوارم یک روزی همه ما دریابیم که باید چه کاری انجام دهیم. خیلی ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
سلام دوستان محمدصادق هستم یک مسافر؛
سپاسگزاری میکنم از آقای سلامی و باید عنوان کنم که انسان خوشبختی بودم که امروز در کنار بزرگان و بابک عزیز و شما عزیزان هستم. آقای سلامی هم گفتند که اگر زندگی زیباست به خاطر این است که شما هستید و شما زیبا میبینید و انرژیهای زیبایتان را به ما میدهید و این واقعیت است. به راهنمای خودم آقای ترابخانی عزیز تبریک میگویم و از ایشان بابت همه این سالها تشکر میکنم، به آقای سلامی عزیز هم تبریک میگویم. بنده در ابتدا خیلی حالم خراب بود و چند تا از راهنماهای عزیز از جمله آقای سلامی و دیگر عزیزان به من کمک کردند. به کمک اینها من یاد گرفتم که همیشه در حال آموزش باشم. به بابک عزیز تبریک میگویم و به علیرضای عزیز هم تبریک و خداقوت میگویم. امیدوارم که در این جو زیبا روزهای خیلی بهتری را داشته باشیم. آقای سلامی فرمودند که من از سفر اول بابک به یاد ندارم ولی من میگویم که بابک در ابتدا خیلی جثه کوچکتری داشت و ذره ذره هم جسمش و هم روانش و جهانبینیاش رشد کرد. این تخصص کنگره 60 و آقای مهندس است که انسان هایی را به اوج میرساند که در اوج تاریکیها بودند. اگر یک انسان معمولی به اوج برسد شاید خیلی کار سختی نباشد ولی یک آدمی که در تاریکی بوده و به اوج رسیده است، مراحل زیادی را طی کرده و تجارب زیادی کسب کرده. امروز بابک یک هماهنگ کننده بسیار قوی است و اگر یک روز بگویند که باید رجعت کنید به سوی آن دنیا، بابک واقعا توانایی این را دارد که برای سفر ما این هماهنگی را انجام دهد. باور این هماهنگیها خیلی سخت است ولی بابک توانایی بالایی دارد و من مجدد 14 سال رهایی بابک را به همه تبریک عرض میکنم.
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر؛
به بابک عزیز 14 سال رهاییاش را تبریک میگویم. در مورد صحبتهای آقا رضا به فکر فرو رفتم و باید بگویم که رشد و شکوفایی بستر میخواهد و آقای مهندس توسط کنگره این بستر را برای تک تک ما فراهم کرده است. واقعا بابک در کاری که میکند اعجوبه است. کسانی که در کنگره در جایگاههای مختلف خدمت میکنند اعجوبه هستند برای همین کار به زیبایی انجام میشود. یک چیزی را هیچ وقت فراموش نکنیم که کنگره بر اساس پیشکسوت طراحی شده، یعنی من همیشه باید شاکر پیشکسوت باشم.
امروز پیشکسوتهای من جلوی من نشستهاند و من به محض اینکه بخواهم در ذهن و تفکرم خدشهای به این بزرگواران وارد کنم، اولین کسی که ضرر میکند خود من هستم. مجددا به بابک عزیز تبریک میگویم و متشکرم که به صحبتهای من گوش کردید.
سلام دوستان بابک هستم یک مسافر؛
خیلی خوشحالم که امروز در جمع شما هستم. از اینکه تولد 14 سال رهایی خودم را در نمایندگی گرفتم که خاطرات زیادی در آن دارم که هر چند در ظاهر برای من خوشایند نبود. چون بعضی از دوستان در خاطرشان هست که یک زمانی ظرفیت پذیرش کم بود و حدود 500 نفر در نوبت بودند و خیلی دوست داشتیم که نمایندگی های دیگری داشته باشیم. ولی شرایط و نیروی کار کافی وجود نداشت، پتانسیل مالی نداشتیم و آنقدر بزرگ نشده بودیم که بتوانیم این کار را انجام دهیم. ولی امروز 15 نمایندگی داریم و 3 لژیون که باید مسیر را کم کم طی کنند تا به نمایندگی شدن برسند. اما همه اینها شکل گرفت و با حمایت در راس کار جناب مهندس دژاکام، دیدبانان و تلاش شعبات مشهد و خراسان اتفاق افتاد. الان که نگاه می کنم زمانی در تولد 5 سال رهایی خودم در مشهد فقط دو تا نمایندگی داشتیم و در تولدم آرزو کردم که بتوانیم تا آخر سال یک نماینگی دیگر احداث کنیم. آنقدر بچه ها قشنگ حرکت کردند که آرزوی من محقق شد. خیلی تلاش کردند و توانستیم تا آخر سال سومین نمایندگی را احداث کنیم. این چند نمایندگی محصولش فکر می کنم رهایی حدود 6000 نفر در خراسان بوده و این عدد کم نیست، چون در اصل 6000 خانواده به رهایی رسیده اند. خود من تخریب زیادی داشتم و برای تمام اطرافیانم تخریب ایجاد کردم. خیلی دوست داشتم بعد از اینکه از مشهد رفتم و چندین سال دور بودم بتوانم دوباره برگردم و در شهر خودم خدمت کنم و مقداری از آن تخریب ها را جبران کنم.
خداوند هم این توفیق را به من داد و موفق شدم بیایم و از این بابت خیلی خوشحالم که کنگره همیشه از آن چیزی که من لیاقتم بوده خیلی بیشتر به من داده است. دیدبانان عزیز و همه مسافران عزیز و همسفرانی که مشارکت کردند خیلی لطف کردند که در جلسه حضور داشتند. امیدوارم یک روزی به آن چیزهایی که درباره من گفتید برسم، ولی خودم فکر میکنم هنوز برای رسیدن به آنها خیلی زود است.
یک خاطره بگویم که کمی جو عوض بشود. در ساختمان سیمرغ نشسته بودیم و لژیون موسیقی هم تمرین داشت. در آن موقع من از نظر کسوت کوچکترین دیدهبان بودم و بعد از من آقای سنچولی و آقای منصوری آمدند ولی در آن موقع کوچکترین بودم. آن روز یک خانمی از شهرکرد آمده بودند و بچه کوچکی هم همراه داشتند و با آقای سلامی و همسرشان آشنا بودند و سلام علیک داشتند. مادر بچه با آقای سلامی در حال صحبت بودند که دختر بچه از من پرسید که شما هم دیدهبان هستید و من جواب دادم که من جوجه دیدهبان هستم و دختر بچه بدون اینکه چیزی بگوید رفت. آقای سلامی آمدند و با همان هیبت خاص خودشان نشستند. همان موقع دختر بچه جلو آمد و به آقای سلامی گفت که آقای سلامی جوجه دیدهبان یعنی چه؟!
آقای سلامی یک نگاهی به من کردند و متوجه شدند که هر قضیه ای هست به من مربوط میشود و مادر بچه که متوجه شد آمد و دختر بچه را راهی کرد. خواستم بگویم که حضور من در کنار این پیشکسوتان نعمت بزرگی است و باعث شده است که بستر آموزش گرفتن برایم فراهم شود. حال اینکه چقدر این توفیق وجود داشته باشد که بتوانم کار کنم به توانمندی خودم بر می گردد امیدوارم این توانمندی هم در من شکل بگیرد.
از آقای مهندس بابت تفکر بزرگ کنگره 60 تشکر می.کنم که در راس آمدند و این انتقال را برای ما صورت دادند و توانستند ترجمهگر این انتقال بزرگ از سمت کائنات و از سمت خداوند برای ما باشند. ما توانستیم از این آموزشها استفاده کنیم و من بابک توانستم تغییر کنم و از آن چیزی که قبلا بودم بیایم و بتوانم حداقل انسان بدی نباشم. اگر هم حتی الان انسان خوبی نیستم ولی آن آدم بد هم نباشم. ولی یک سری از آدمها در زندگی من خیلی مهم بودند که در حال حاضر هم کنار من نشستهاند. اگر نگاه بکنیم آقای سلامی همیشه برای ما معلم محبت و عمل سالم بودند. شاید این محبت در دیدگاه اولیه برای کسانی که ایشان را نمیشناسند پنهان باشد ولی ماهایی که آشنایی داریم کاملا میدانیم که ایشان دریایی از محبت در وجودشان هست و من میتوانم به اندازه ظرف خودم از این محبت برداشت کنم.
حضور ایشان همیشه برای من مثل یک پشت گرمی و مثل یک کوه است. خوشحالم که کنارشان هستم و اجازه این را دارم که از کنار ایشان بودن لذت ببرم و استفاده بکنم.
آقای رضا ترابخانی واقعا صحبت کردن در موردشان سخت است ولی ایشان هم نقش بزرگی در زندگی من داشتند. حرفهای ایشان گاهی تک جملهای است ولی آنقدر تاثیرگزار است که شاید گاهی من دو روز راجع به آن یک جمله فکر کردهام تا توانستهام آن چیزی را که باید از آن جمله در بیاورم و پیدا کنم. ولی اینکه چقدر توانستهام کاربردی کنم را نمیدانم ولی به هر حال از حضور مفید ایشان تشکر میکنم.
مهمترین حضور آقای ترابخانی آموزش دادن یک نفر مثل آقای محمد صداقت بوده که به شاگردی ایشان افتخار میکنم. از روز اولی که در کنگره سفر اولی بودم و هر کدام از جایگاهها را که توانستم پیدا بکنم همیشه شاگردی ایشان برای من افتخار بوده و تا ابد هم برای من افتخار خواهد بود و در هر جایگاهی باشم هیچ وقت فراموش نمیکنم که چه کارهایی برای من انجام دادهاند و چقدر در این مسیر برای من تاثیر گزار بودند. شاید یک نفر گاهی نتواند ارتباط عاطفی که با دیگران دارد را به کلام تبدیل کند که اگر به کلام بیاورد شاید آن زیبایی خودش و تاثیر گزاریاش را از دست بدهد.
از حضور آقای زرکش هم در اینجا خیلی خوشحالم. امروز ایشان در نمایندگی خیام نیشابور جلسهای داشتند با لژیونهای سردار کل خراسان و در ادامه هم استاد جلسه بودند ولی لطف داشتند که جلسه را به کس دیگری سپردند و آمدند و خودشان را به ما رساندند که بین ما باشند. همیشه یک الگوی خدمتی برای من بودند که بسیار در شعبات مختلف تلاش می کنند. گاهی من وارد سایت می شوم و میبینم که مثلا امروز بوشهر بودند و فردا مشهد و اصلا این رفت و آمدها برای من الگو است و از آن انرژی میگیرم. امیدوارم که همیشه حضور داشته باشند و من از ایشان آموزش بگیرم.
از همه اعضای نمایندگی.ها و روابط عمومی و همسفران و مسافران خانم که امروز نماینده ایشان برای اولین بار در جمع ما حضور دارند تشکر می کنم و امیدوارم در طول مسیر باقیمانده بتوانیم در کنار هم باشیم و در تکمیل سقفهای مرفوع از کنار هم بودن لذت ببریم.
عکاس مسافر محسن
تایپ مسافر محسن و مسافر محمد
ویرایش و ارسال خبر مسافر کاظم
- تعداد بازدید از این مطلب :
6438