English Version
This Site Is Available In English

سایت،ویترین کنگره ۶۰ است

سایت،ویترین کنگره ۶۰ است

اولین جلسه از دور دوم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی امیر با استادی ایجنت شعبه مسافر رضا،نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر عیسی با دستور جلسه«از سایت و اینستاگرام کنگره ۶۰ چگونه استفاده کنیم؟مقاله نویسی» در روز پنجشنبه ۱۴۰۳/۶/۲۹ راس ساعت ۱۶:۳۰ آغاز کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان رضا هستم مسافر
خداوند را سپاسگزارم بابت توفیق حیات مجدد و خدمت در کنگره ۶۰ و از آقای مهندس و خانواده محترمشان خیلی سپاسگزارم. از راهنمای گران قدرم آقا بهنام عزیز ممنونم هستم بابت تمام آموزش های نابی که در اختیار من قرار داد و از لژیون خدمت هم ممنون هستم که قرار نبود من اینجا باشم توفیق شد بابت این تولد و در این جایگاه قرار بگیرم.

هفته سایت را تبریک عرض میکنم ابتدا به خانم شانی وتمام آن عزیزانی که در کل کشور در قسمت سایت کنگره ۶۰ مشغول به خدمت هستند و یک تبریک ویژه به بچه های سایت شعبه امیر چه در گروه خانواده وگروه مسافران که خیلی زحمت می کشند و از همان روزهای اولی که شعبه تاسیس شد خیلی سریع سایت شعبه راه اندازی شد و مطالب خیلی سریع در سایت قرار گرفت واین نتیجه عمل کرد خوب بچه های سایت هست واز همه آنان سپاسگزارم.

سایت ویترین کنگره ۶۰ است و نمادی از حرکت های بیرونی کنگره است چون کنگره دو نوع حرکت دارد یک حرکت درونی که همین کارگاه های و لژوین ها است ویک سری حرکت های بیرونی دارد مثل همایش های که انجام می شود و یک نمونه دیگر آن سایت است و معرف کنگره ۶۰ سایت آن است، شما وقتی به یک مغازه می روید و می خواهید خرید کنید اول ویترین مغازه را نگاه می کنید، اگر ویترین تاریک باشد درست چیده نشده باشد حتی اگر بهترین اجناس در آن مغازه باشد شما داخل مغازه نمی روید؛ این ویترین خیلی مهم است و باعث جذب شما می شود و دقیقا کنگره ۶۰ هم به همین شکل است سایت معرف کنگره شصت است و تک به تک عزیزان می تواند در سایت نقش داشته باشد. از یک تازه وارد که یک ماه است سفرش شروع کرده تا کسی که دیده بان است همه می تواند در آن نقش داشته باشد. کسی نمی تواند بگوید من نمی توانم کاری از دستم بر نمی آید.

به قول جناب مهندس یک لایک که کنید در اینستاگرام و این کمک می کند به سایت کنگره و مطالب را بروید بخوانید بازدید سایت زیاد می شود و در ادامه وقتی این کارها انجام شود به مقاله نویسی می‌رسید به دل نوشته نویسی می‌رسید. فکر نکنید یک مقاله و یا دل نوشته بی اثر است همین صحبت های آقای مهندس روز چهار شنبه می فرمود یک شخصی در آمریکا درمان شده. به واسطه سایت کنگره ۶۰ شاید یک عزیزی دل نوشته ای که نوشته اید را بخواند و کنگره را پیدا کند ویک خانواده را نجات بدهد. خیلی مهم است که در سایت خدمت کنیم وقتی عزیزان سایت می آیند سر لژیون و می گویند این هفته مقاله دارید یا دلنوشته دارید بی تفاوت از کنارش رد نشوید.

یکی دیگر از خوبی سایت این است که من در شهر اراک هستم یکی از استادان کنگره ۶۰ رفتن به شهری و جلسه ای برگزار شده و من با مراجعه به سایت آن مطالب عزیزان را می خوانم و استفاده می کنم و یا در اینستاگرام لایو که پخش می شود انگار جهان تبدیل به دهکده ای شده وفضای مجازی خیلی خوب است به شرطی که ما درست از آن استفاده کنیم و امیدوارم خودم بتوانم از این بستر درست استفاده کنم و شرکت و فعالیت کنم در سایت کنگره ۶۰ باز هم تبریک عرض می کنم به همه عزیزان

در ادامه جشن تولد پنجمین سال رهایی و آزاد مردی مسافر میثم را با شور فراوان جشن گرفتیم:

آرزوی مسافر میثم: بزرگترین آرزوی من از وقتی وارد کنگره شدم چون جایگاه‌های خدمتی مختلفی را درک کردم رسیدن به شال نارنجی است که تا وقتی آن را به دست نیاورم آرزوی دیگری ندارم.ممنونم.


سلام دوستان میثم هستم یک مسافر خوب من در ابتدا خداوند را شاکر هستم که اجازه داد این جایگاه را تجربه کنم و در ادامه از آقای مهندس و خانواده محترمشان خیلی سپاسگزارم همچنین از مسئولین محترم شعبه ایجنت و مرزبانان محترم و شما عزیزان که با مشارکت‌هایتان به من انرژی دادید تشکر خیلی ویژه ای دارم.  از احمد آقای عزیز راهنمای سفر اولم تشکر می‌کنم و همچنین از آقا بهنام خیلی سپاسگزارم که در اوج تاریکی قبل از احمد آقا در لژیون ایشان نشستم و خیلی او را اذیت کردم چون حال خوبی نداشتم.

دفعه اول که به درمان نرسیدم مقصر خودم بودم. احمد آقا خیلی بهم کمک کرد که با مهربانی زیاد ایشان توانستم از اون تاریکی‌ها عبور کنم و هر طور شد خدا را شکر سفر اولم را به پایان رساندم.  همچنین خیلی ارادت خاصی به آقا رضا داشتم که از ابتدا مشارکت‌های ایشان را خیلی دوست داشتم و حرف‌های ایشان را با پوست و استخوان درک می‌کردم و این شد که آمدم و وارد لژیون آقا رضا شدم واز آموزش‌های ایشان استفاده کردم و مثل یک پدر به من کمک کرد. خوب من یک تجربه ترک پنج سال را در انجیوهای دیگر داشتم و اکنون که سی ونه سالم هست از سن کم با اعتیاد آشنا شدم و خیلی سخت از اون اول اعتیاد من شروع شد و دوران طلایی نداشتم، از همون ابتدا حتی پول مواد را نیز نداشتم و جای مشروب از الکل سفید استفاده می‌کردم که در حد اوردوز بود و حتی در مصرف حشیش هم پول خرید آن را نیز نداشتم.

اینکه انواع مواد مخدر کراک و قرص وشیشه را تجربه کردم. وقتی به گذشته فکر می‌کردم دیدم که یازده بار تجربه کمپ را داشتم که یکی از یکی بدتر و تلخ‌تر بود، هیچ کدام جواب نمی‌داد که یک بار پسرخاله من یک شب که هوش و حواسی نداشتم من را شبانه به کمپ برد که وقتی صبح از خواب بیدار شدم دیدم در یکی از روستاهای اصفهان هستم که حتی آب خوردن هم نبود که در آنجا ۶۰ نفر بودیم که در روز سوم که حال نداشتم  من را مجبور می‌کردند که ظرف بشورم و نظافت کنم، یک شب در زمستان دست و پای من را بستند و به داخل حوض انداختند که از سرما روی آب یخ بسته بود که خیلی حالم بدتر شد. کسی حال من را درک نمی‌کرد که بار دیگر باشیشه خودزنی کرده بودم و دست و پایم را با زنجیر بسته بودند وروی زخم‌هایم را با نمک بسته بودند.

این‌ها قسمت کوچکی از دردها و تجربه من هست که خیلی چیزهای دیگر هست که وقت نیست صحبت کنم. در انجیوهای دیگر این‌ حرف ها ارزش است ولی در کنگره نه، اگر در مورد آن صحبت می‌شود فقط برای این است که شاید به درد یک تازه وارد بخورد و بتواند راه خود را در کنگره پیدا کند. عین پنج سال پاکی من در انجیوهای دیگر با خماری گذشت و اصلاً حال خوبی نداشتم تا آخر مصرف کردم چون سیستم ایکس با دارو و حرکت به طرف ارزش‌ها درست می‌شود. وقتی به کنگره آمدم آنقدر ناامید بودم که انگیزه‌ای برای درمان نداشتم فقط به خاطر حال آشفته مادر و خانواده‌ام که خیلی به خاطر من ناراحت شده  بودند دنبال درمان بودم و فقط این به من امید وانگیزه  می‌داد.

از همسفران خودم مادر و خواهرم خیلی تشکر می‌کنم که خیلی من را حمایت کردند، مادرم مثل یک کوه پشتم بود و همچنین خواهرم که مثل مادر دومم بود. خیلی دوستشان دارم خدا را شکر می‌کنم که این در برای من باز شد، با اینکه مشکلات مالی زیادی داشتم و حتی پول دارو نداشتم توانستم از آنها عبور کنم و به درمان برسم. پیام‌های آقا رضا هم خیلی به من انرژی می‌داد و من را خوشحال می‌کرد، و امیدوارم که بتوانم زودتر شال خود را بگیرم و بیشتر از قبل به کنگره بیایم و خدمت کنم ممنونم به حرف‌های من گوش کردید.

صحبت های ایجنت گروه همسفران 

سلام دوستان ژاله هستم همسفر

من هم تولد امروز را تبریک می گویم به آقای میثم و خانم مهری ،آقا رضا و خانم زهرا مادر آقا میثم؛ همراه و همسفر همیشگیشون. خانم مهری راهنمای بنده هستن و من امروز به رسم ادب ایشون رو همراهی کردم از یک جهت خیلی سخته من این جایگاه را در کنار رهجوهام تجربه کرده بودم ولی این که کنار راهنمات بنشینی خیلی سخته. از یه جهت راحته چون هر چی از خوبیهای راهنما بخوای صحبت کنی بازم کم میاری. بنظر من یه مشخصه بارز تو وجود خانم مهری اینه که ایشون خیلی سخت کوش است و همیشه در حال مطالعه و تحقیق میباشند و من همیشه سعی میکنم که رهرو ایشان باشم.

یادم هست وقتی آقا میثم با مصرف شیشه وارد کنگره شدن و مسافر دوم خانم مهری شدن، هیچوقت تو لژیون خانم مهری از سختی های بودن در کنار یه مصرف کننده شیشه گله نمیکردند و چیزی که من تو ذهنم مونده اینه که خانم مهری میگفتن که میثم اومد کنگره تا من همسفر یه فرد شیشه ای بودن رو با تموم گوشت و پوستم لمس کنم و توی لژیون به رهجوهایم که مسافر هایشان مصرف کننده شیشه هستند بهتر بتونم کمک کنم و دقیقا از اون تاریخ بود که دیدم خانم مهری بیشتر سی دی می نویسد، بیشتر تحقیق میکند و هر دیده بانی که می آید شعبه ، ایشون بیشتر ازشون سوال میکنه و این یکی از خصلت های خوب خانم مهری بود و یه خصلت دیگه ایشون این بود که هیچوقت به ما نمیگفت که مثلا ژاله تو باید این خدمت رو انجام بدی یا فلان خدمت را و ما را با چهره واقعی خودمان آشنا میکرد.

حالا هفته سایتم هست و یادمه میخواستم توی سایت خدمت کنم و خب یه آدمی بودم ترسو و بی اعتماد بنفس و خجالتی، سه تا خصلت خیلی بد که آدم رو از حرکت باز میداره ولی از خانم مهری یاد گرفته بودم که باید حرکت کنم. در اوایل کنار تیم والیبال از دور عکس مینداختم چون خجالت میکشیدم و وقتی میخواستم عکس رو آپلود کنم میدیدم که خیلی عکس بی روح و بی محتوایی شده و ذره ذره بخاطر اینکه بتونم عکس های زیبایی بگیرم فاصلم رو با تیم کم میکردم بحدی که دیگه زیر تور می ایستادم و از توپی که از روی تور رد میشد عکس مینداختم و این هم من مدیون خانم مهری هستم که تونستم تا این اندازه این تاریکی ها رو برطرف کنم و ایشون ما را جوری بار اورده بود که نه تنها در کنگره بلکه تو زندگی شخصیمون این آموزش ها رو کاربردی کنیم. همینجا از ایشون تشکر میکنم و امیدوارم که همیشه پیرو راهشون باشم ممنون که به صحبت هام گوش دادید

صحبت های همسفر مهری

 سلام دوستان مهری هستم همسفر

خیلی خوشحالم که امروز توی تولد میثم حضور دارم و خوشحالم که شماها هستید تشکر میکنم از جناب آقای مهندس و از همه اعضای خانواده کنگره 60 از همه شما عزیزانی که خانواده نمیدونم بگم دوم یا اول میثم هستید خانواده اصلی میثم هستید خانواده منید تشکر میکنم. از راهنمای مسافر ام و راهنماهای خوب خودم تشکر می‌کنم.  راستش هر چی مامانم حرف زد میثم حرف زد بخودم گفتم بالا رفتی گریه نمی کنی و به خودم گفتم خب تولد آزاد مردیه و تو تولد آزادمردی دیگه نمیتونی تاریکی ها رو بگی و باید فقط پُز بدی و میثم خودش شروع کرد و من از اول بغض کردم چون من میثم رو خیلی دوست دارم و ما با هم بزرگ شدیم و میثم تکه ای از قلب منه و خدا رو شکر که حالش خوبه چون یه زمانی اینو خیلی گفتم چون روزای زندگیم اینجوری گذشت سرم رو روی مهر نماز میگزاشتم و میگفتم خدایا تو بگو من برای کی دعا کنم من برای اون یه نفر دعا کنم من برای میثم خیلی دعا میکردم یعنی می دویدیم که میثم را خوب کنیم، هر کسی یجوری.

بابام با غر زدنش، مامانم با غصه خوردنش و دعا کردنش و من می دویدم که میثم تنها نمونه که تو اشتباهاتش باهاش باشم تو هر چیزی که میخواد فقط میثم به هر چی میخواد برسه. میثم پول مواد نداشت باورتون میشه من غصه میخوردم که میثم پول مواد نداره چون من میدونم خماری یعنی چی، نکشیدم ولی میدونم چون تموم بچگیم و نوجوانیم و جوانیم با این خماری و نئشگی لعنتی گذشته و سخت بود برام تحمل اینکه کسی به میثم حرفی بزنه اینکه کسی به میثم بگه چرا مصرف میکنی برام سخت بود. خودش میدونه هیچ وقت ولش نکردم نمیگم بیشتر از مامانم غصه خوردم ولی همیشه و همه جا باهاش بودم و حالا میثم شده یه آدمی که تبدیل به سایبان خونمون شده.

یعنی وقتی هست من دلم قرصه چون بابام داره دیالیز میکنه و مامانم دیگه توان نداره خاطرم جمعه چون میثم هست کمتر غصه میخورم چون میثم هست یعنی یک تکیه گاه خدا رو شکر که به این نتیجه رسید، همه اینا رو گفتم که حالا اگه روی این صندلیها نشستیم و هر نسبتی با همسفراتون دارید و اگه فکر میکنید دیر شده و نمیشه خیلی چیزا رو جبران کرد بدونید که هیچوقت دیر نیست هر روزی که به داد خانوادت برسی همون روز، روز خانوادته و تمام اشتباهاتی که کردیم با کنار گذاشتن مواد جبران میشه. بخدا درست میشه اصلا لازم نیست کار خاصی بکنی همین که حالت خوب باشه و کسی نخواد غصتو بخوره یعنی هزارتا پله اومدی بالا. ازش ممنونم بخاطر اتفاقاتی که رقم زد، بخاطر اینکه امروز اینجا نشستیم و داریم با هم جشن میگیریم خدا رو شکر میکنم و امیدوارم یک روزی تولد ده سالگی میثم رو باهم جشن بگیریم و من هم بشینم روبروی شما و همینطور با افتخار درباره اش حرف بزنم ممنونم که به صحبت هام گوش دادید.

تایپ:مسافر بهروز،مسافر حمید،مسافر ایمان

عکس،مرزبان خبری مسافر مهدی

تنظیم و ویراستاری:همسفر یاسین 

 

نمایندگی امیر اراک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .