English Version
English

آخرین آرایش جسم، فرمان فکر و عقل است

آخرین آرایش جسم، فرمان فکر و عقل است

از فرمان‌برداری تا فرماندهی؛ درک همین یک جمله می‌تواند راه گشایی برای نیل به پیروزی در انواع درگيری‌های روزمره کاری، تجاری، مباحثات و مکالماتی باشد که همه ما از سر می‌گذرانیم؛ وقتی در این اندیشه بودم که باید از کجا شروع کنم و چه چیزی در رابطه با این موضوع بنویسم در ابتدا چند سؤال برای خود مطرح کردم تا بدانم عمق موضوع را درک کرده‌ام یا خیر؛ برای درک مطلب به تجزیه‌وتحلیل نیاز است؛ در ظاهر مطلب کاملاً درستی است و مطمئن هستم که رعایت آن بسیار نتیجه می‌دهد؛ البته در کنگره یاد گرفته‌ام که وقتی به استاد ایمان‌دارم، می‌توانم بی‌چون‌وچرا هر چه گفت بپذیرم و نمی‌خواهم تکرار تجربه کنم؛ بعد با خود گفتم مگر در فرمان‌برداری چه اتفاقی می‌افتد که موجب فرمانده شدن انسان می‌شود؟ برای یافتن پاسخ باید ابتدا ویژگی‌های یک فرمانده را بدانم؛ برای این‌که فردی در زندگی، کارآمد و موفق شود؛ باید هنر مبارزه را یاد بگیرد؛ هنر مبارزه، مسئله بااهمیتی است چون راهی است که ما را به‌سوی ایمنی یا نابودی می‌برد؛ بنابراین نباید نادیده گرفته شود. چندین عامل برای داشتن این هنر لازم است که مهم‌ترین آن‌ها، قانون اخلاق است که باید به‌گونه‌ای باشد تا دیگران از او پیروی کنند؛ بعد خود فرمانده است که بیانگر خردورزی، صمیمیت، خیرخواهی، شجاعت و قاطعیت است و دیگری روش و انضباط است؛ یعنی باید در محاسبه و تقسیم‌بندی‌های مناسب و روش‌های انجام کار، حفظ موقعیت‌ها و اهداف اصلی و نظم درست عمل نماید.

در کنگره دو نکته اساسی از آموزش‌های ناب آقای مهندس و استاد امین همیشه در ذهن تداعی می‌شود که باید عمق هر مسئله‌ای را علاوه بر صور آشکارش تجزیه‌وتحلیل کنم و حد و اندازه‌ها و قدر و تعادل را بلد باشم و این همان فرمان‌برداری از استاد و آموزش است که مرا به فرمانده شدن که در رأس هر کاری باید محاسبه بداند نزدیک می‌کند. یک فرمانده ماهر ارزش زمان را می‌داند تا در پیکار با دشمن، بی‌درنگ از خطوط دشمن عبور کند؛ این یعنی اندکی پیش‌تر از حریف بودن که از هر امکان و تجهیزی مؤثرتر است؛ برای داشتن چنین ویژگی من باید سروقت بودن و نظم زمانی و اولویت در هر کاری را انجام داده باشم که هنگام رویارویی با حل یک مشکل، مجهز به آگاهی لازم باشم تا فرصت را از دست ندهم و این مصداق همان جمله در کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر است که «درنگی که به درازا انجامد محصول چندان حاصل خیزی نمی‌بخشد.»

هنر یک فرمانده در هر نبردی برتر بودن نیست؛ بلکه باید بدون توسل به جنگ، مقاومت دشمن را بشکند؛ برای داشتن چنین ویژگی در مقابله با نیروهای منفی و ضد ارزش‌ها؛ باید حتی الامکان بدون جنگ مقاومت آن نیروها را بشکند و از به هم پیوستن نیروی ترس، خشم و ناامیدی جلوگیری شود؛ پس باید ابتدا پذیرفت که چنین دشمن درونی وجود دارد سپس با حفظ آرامش و ذره‌ذره فرمان‌بردار بودنِ حس‌های پاک و نیروی عقل مهم‌ترین کار که ممانعت از به هم پیوستن نیروی دشمن و به عبارتی نیروهای ذهنی مخرب است انجام پذیرد تا نهایتاً از آن به بعد به‌طور کامل آن نیروها را تحت فرمان خود دربیاوریم.

فردی که به اصل تطبیق بی‌توجه باشد قدر مسلم نمی‌تواند در جایگاه قدرت و فرماندهی قرار بگیرد؛ کارفرمای ماهر یا هر فرماندهی باید بداند چگونه افراد خردمند، شجاع، طماع و حتی نادان را به خدمت بگیرد؛ فرد خردمند  تا به شایستگی کار انجام بدهد؛ فرد شجاع تا شهامت عمل داشته باشد؛ فرد طماع تا فرصت‌ها را از دست ندهد و نادان که دست به هر کاری بزند و در ادامه این فرمانده باید بداند چگونه مدیریت کند؛ چه بر نیروهای مافوق و چه بر نیروهای مادون؛ بنابراین برای داشتن چنین هنری خودش باید در ابتدا از استاد، آموزش‌ها و فرمان صحیح عقل خود اطاعت کرده باشد و بداند که چگونه از وجود مشکلات به نفع خودش، به‌جا و درست استفاده کند و قسمت‌های خوب و بد مسئله را به کار گرفته باشد تا در جایگاه قدرتی قرار بگیرد؛ کسی در مبارزه پیروز است که خودش آماده باشد و ظرفیت لازم را داشته باشد و اجازه دخالت در کارش را ندهد؛ یک فرمانده نظامی عالی‌رتبه می‌گوید «اگر خودت و نیروهای مخرب را بشناسی نیازی نیست از نتیجه صدها نبرد ترس داشته باشی؛ اگر خودت را بشناسی و نیروهای مخرب (دشمن) را نشناسی به ازای هر پیروزی طعم یک شکست را نیز خواهی چشید و اگر خودت را نشناسی و نیروهای مخرب (دشمن) را هم نشناسی در هر نبردی از پا درخواهی آمد.»

برای این‌که جلو تحقق نقشه نیروهای شیطانی که کارشان به‌اشتباه انداختن است را بگیرم و هدف آن‌ها را خنثی کنم؛ باید گوش جان به استادان، تجربه‌ها و آموزش‌ها بسپارم، تفکر کنم و پنهانی نقشه ساده و عملی بریزم و کم‌کم حرکت کنم تا به فرمانده‌ای لایق تبدیل شوم. یک فرمانده آگاه برای اطمینان از ایستادگی افراد تحت فرمان خود درنبرد با دشمن از ترفندهای مستقیم و غیرمستقیم استفاده می‌کند؛ لذا برای این‌که چنین توانمندی در خود ایجاد کنم؛ باید ابتدا این ترفندها را با تسلیم و مطیع بودن و تصمیم‌گیری‌های به‌جا یاد بگیرم؛ گاهی لازم است چیزی، فرصتی یا موقعیتی را با فرمان‌برداری قربانی کنم؛ درواقع بهای آن را بپردازم تا قدرت فرماندهی را به دست آورم.

در کشاکش سختی‌ها و بروز مشکلات، شرایط ثابتی وجود ندارد؛ کسی که بتواند شیوه‌های عملی اجرای یک برنامه را متناسب با شرایط موجود تغییر دهد و موفق شود قطعاً یک فرمانده بی‌نظیر خواهد شد. در مسیر فرمان‌برداری باید هنر مهار خویشتن را فرابگیرم، نقاط اوج و افت نیروهای درونی را تشخیص دهم و با خلقیات خود آشنا شوم تا باروحیه استوار در مواقع لازم بتوانم فرمان‌های حرکت و توقف درست صادر کنم. بنا بر گفته زیبای استاد عشق «آخرین مراحل آرایش جسم، فرمان فکر و عقل است»؛ به‌بیان‌دیگر آخرین مرحله‌ای که انسان به قله کمال انسانی می‌رسد فرمان فکر و عقل است؛ یعنی هر چه عقل دستور دهد آن را اجرا می‌کند و لازمه رسیدن به چنین کمالی، گذر از مرحله اطاعت است. کلام آخر اینکه هدف از تمام این جنگیدن‌ها و مبارزات صلح است؛ پس آن کنیم که فرمان است.

نویسنده: راهنما همسفر حکمت (لژیون نوزدهم)
رابط خبری: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر حکمت (لژیون نوزدهم)
ویراستاری: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون هفدهم)
ارسال: همسفر مینا خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی شیخ بهایی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .