English Version
English

دانایی موثر، راه رسیدن به خوشبختی

دانایی موثر، راه رسیدن به خوشبختی

تعدادی از رهجویان لژیون دهم از نمایندگی رودکی پیرامون دستور جلسه هفته «دانایی، دانایی مؤثر و سواد» مشارکت کرده‌اند که در ادامه می‌خوانیم.

سلام دوستان کبری هستم همسفر

در کتاب ۶۰ درجه زیر صفر، بیان شده است: دانایی به سواد نیست، به تمدن نیست، بایستی انسانی اندیشید. دانایی، یعنی قدرت تشخیص ماهیت خواسته‌ها در هر لباس و هر فرمی. انسان دانا، فردی است که خواسته‌هایش را با تفکر و تعقل انتخاب کند و به مرحله اجرا بگذارد. در جهان‌بینی، مثلثی داریم به اسم مثلث دانایی که اضلاع آن تفکر، تجربه و آموزش است. برای کسب دانایی به تفکر و تجربه نیازمندیم.
ممکن است ما در موضوع خاصی به دانایی رسیده باشیم؛ ولی قدرت عمل کردن و به اجرا درآوردن آن را نداشته باشیم. مثل این می‌ماند که من می‌دانم مسواک زدن خوب است؛ اما انجام نمی‌دهم.
در دانایی، اضلاع مثلث با هم برابر نیستند و مختلف‌الاضلاع هستند؛ یعنی تفکر ،تجربه و آموزش با هم برابر نیستند. ممکن است تجربه‌ی من بیشتر از تفکرم باشد و یا برعکس، آموزش‌های بسیاری را فرا گرفته باشم؛ اما تجربه زیادی نداشته باشم. زمانی دانایی ما به دانایی مؤثر تبدیل می‌شود که هر سه ضلع؛ تفکر، تجربه و آموزش یکسان رشد کند و به دانسته‌های خود عمل کنیم؛ اما چه رابطه‌ای بین دانایی، دانایی موثر و سواد وجود دارد؟ در کنگره ۶۰ آموختیم که در مسئله درمان اعتیاد، سواد و تحصیلات یا دانش شخص به معنی دانایی او نيست.
ممکن است فرد مصرف کننده‌ای به کنگره بیاید با مدرک تحصیلی عالی و یا از نظر شغلی در مقام بالایی قرار داشته باشد؛ اما در پروسه‌ی درمان اعتیاد خود موفق نبوده‌ است. به همین دلیل آقای مهندس می‌فرمایند: بیرون از کنگره ۶۰ هرچه هستیم برای خودمان بوده؛ اما در اين‌جا همه با هم به یک چشم و با عنوان رهجویی که برای درمان اعتیاد خود آمده، دیده می‌شوند و اگر دکتری، برای خودت هستی؛ چون مدرک دکترا برای تو کاری نکرده است و هر چه را که داریم باید پشت‌ درب کنگره بگذاریم. اکثر اوقات می‌بینیم فردی که سواد ندارد به راحتی مسائل را حل می‌نماید؛ زیرا دانایی دارد و دانایی به سواد نیست. در مقابل مثلث دانایی، مثلثی قرار دارد به نام مثلث جهالت که اضلاع آن منیت، ترس و ناامیدی می‌باشد. ترس، تفکر را می‌خورد، منیت مانع از آموزش ما می‌باشد و ناامیدی مانع از تجربه کردن می‌شود.

سلام دوستان شهناز هستم همسفر

اولین بار که سی دی دانایی، دانایی مؤثر و سواد را گوش دادم، اصلاً متوجه این موضوع نمی‌شدم؛ اما با تکرار، کم کم مطلب برایم باز شد. در کنگره یاد گرفتم میزان دانایی به سواد نيست، به تمدن نیست؛ مانند انسان بودن به لباس پوشیدن نیست، باید انسانی اندیشید. سواد یک ابزار است؛ ولی کافی نیست. افرد بسیاری با سواد بالا داریم؛ اما آنها آرامش و تعادل لازم را ندارند. استاد امین می‌فرمایند: زمانی که شخص می‌خواهد به کاری توانا شود، تفکر به تنهایی قدرت مطلق حل نیست. ایشان فرمودند: دو موضوع به‌ من کمک کرد، اول این‌که باید آموزش بگیرم تا ماهیت موضوع را متوجه‌ شوم و دوم این‌که با دوستان هم‌نشینی کنم، مثلا: اگر بخواهم مقایسه کنم، نشستن در لژیون، گوش کردن به صحبت‌های استاد و استفاده از تجربه‌ی ایشان و آموزشی که از طریق نوشتن‌ سی‌دی به ما منتقل می‌شود، این‌که از آموزش‌ها چه برداشتی کرده و چطور به آن عمل کنیم تا به دانایی مؤثر، آرامش و تعادل لازم برسیم. استاد فرمودند: وقتی که‌ من وارد دانشگاه شدم، دیدم که دانایی به سواد نیست. موقعی دانایی ما به دانایی موثر تبدیل می‌شود که همه اضلاع با هم برابر باشند، یعنی به‌ یک اندازه باشند. جناب مهندس می‌فرمایند: میزان سواد هر فرد به دانایی آن شخص برمی‌گردد، مثلا: فلان دکتر خوب می‌داند که سیگار و مواد مخدر مضر است؛ پس چرا خودش سیگار یا مواد مخدر مصرف می‌کند؟ یا فلان مهندس چرا درست صحبت نمی‌کند! وقتی از دیدگاه مدرک به طرف نگاه می‌کند؛ چون خودش با سواد است، دانایی را به داشتن مدرک تحصیلی می‌دانند.‌ آقای مهندس فرمودند: من یک فرد هروئینی باتربیت، دانا و با نزاکت را بیشتر از یک عالم و دانشمند باسواد بی‌تربیت و بی‌نزاکت دوست دارم.
بنابراین دانایی به سه پارامتر وصل شده: سواد، تفکر کردن و کسب دانش، یعنی معرفت تا در نهایت به عمل صالح برسیم. اگر این‌ مراحل را طی کنیم به دانایی موثر خواهیم رسید.

سلام دوستان فرنازهستم همسفر

قبل از هرچیزی از آقای مهندس بنیان کنگره ۶۰ و خانواده محترم ایشان، بخاطر چنین بستری که برای ما فراهم کرده‌اند، عرض تشکر دارم و از خداوند بزرگ می‌خواهم که همیشه سالم و سرزنده باشند؛ چون واقعاً در حق خانواده‌هایی که روزی در دام اعتیاد، این بلای خانمان‌سوز بوده و هستند، پدری می‌کنند و الان با دست‌های پرمهر ایشان نجات یافته‌اند، ان‌شاالله همیشه مستدام باشند. کنگره ۶۰ فقط مختص به درمان مصرف کننده‌های مواد مخدر نیست، بلکه این‌جا درس و علم بهتر زندگی کردن را یاد می‌گيرم و به تعادل می‌رسم. می‌آموزم که چگونه باخودمان و مردم رفتار کنم. مثل: رفتار درست با راننده تاکسی، بقالی و یا خانواده، چطور قناعت کنم، چگونه غذابخورم، چی بخورم که مفیدباشد، سلامتی جسم، روان، درست خوابیدن، نظم در رفتار و در زندگی، با طبیعت چگونه رفتار کنم و... را یاد می‌گیرم.
این‌ها هر کدام به ترتیب درس و آموزش خودش را در بر دارد. آقای استاد امین در این سی‌دی می‌فرمایند: ما برای این‌که به دانایی برسیم‌ باید از درد و رنج های زیادی عبور کنیم و عبور از سختی‌ها در واقع یک درک نسبی از موضوع به ما می‌دهد؛ ولی اگر در لایه‌های میانی گیر بیافتیم، دچار یأس و ناامیدی خواهیم شد. اگر دانایی ما نسبت به مسائل بالا باشد می‌توانیم از نتایج عملی به ماهیت موضوع پی ببریم و آن را حل کنیم، مثل: باغبانی که اگر وارد باشد می‌تواند با دیدن برگ درخت یا میوه آن به مشکلات درخت پی ببرد. دانایی یا دانایی‌مؤثر باعث خوشبختی هر فردی و لازمه زندگی همه می‌باشد. انسان براساس خواسته‌ها شناخته می‌شود، اگر خواسته‌ها معقول باشند، شخص به دانایی مؤثر رسیده و توانسته علمی که آموزش دیده را به کار ببرد و اگر خواسته های نامعقول و یا تصمیم‌های غلط و نابجا دارد، دائم دچار مشکل و دردسر می‌شود به این دلیل است که هنوز دانایی او درحد دانستن است و هیچ کاربردی ندارد. ایشان فرمودند: وقتی درخانواده‌ای پیوند محبت باشد، اگر گره‌ و یا مشکلی برای هرکدام از اعضای خانواده پیش بیاید همه دچار نگرانی می‌شوند و افراد سعی می‌کنند با محبت و انرژی مثبتی که از هم می‌گیرند مشکل را حل کنند و این باعث خوشحالی خانواده می‌شود.
استاد امین تعریف کردند: ورود به دانشگاهم مصادف بود با درمان آقای مهندس که باعث پیشرفت درس من شد؛ اما بعد از مدتی در دانشگاه مشکلاتی برای من پیش آمد، با وجود انگیزه زیادی که داشتم موفق نمی‌شدم تا اینکه مثلث دانایی و جهان‌بینی به من کمک کرد. مثلثی که از سه ضلع: تفکر، تجربه و آموزش تشکیل شده و زمانی ما به دانایی مؤثر می‌رسیم که همه ضلع‌ها با هم برابر باشند و این‌طور نیست که تجربه زیاد باشد و تفکر کم یا آموزش کافی نباشد.
در مقابل دانایی، مثلث جهالت است که اضلاع آن: ترس، ناامیدی و منیت است که ترس، تفکر را می‌خورد و ناامیدی اعتماد به نفس شخص را مورد هدف قرار می‌دهد و باعث می‌شود انسان تجربه کسب نکند یا اگر من همسفر، منیت داشته باشم نمی‌توانم آموزش بگیرم و در زندگی‌ام به کار ببرم، به قول آقای مهندس که می فرمایند: یک استاد دانشگاه، سالها به دانشجویان خود درس توکل را آموزش می‌دهد؛ اما وقتی پسرش در اتاق عمل است از شدت ناراحتی و نگرانی سکته می‌کند و خودش هیچ توکلی به خداوند ندارد، این می‌شود دانایی در حد دانستن که با ندانستن فرقی نمی‌کند. همه‌ی ما دانایی انجام خیلی از کارها را داریم؛ ولی این مهم است که وقتی در موقعیت قرار می‌گیریم، بتوانیم دانایی خود را به دانایی مؤثر تبدیل کنیم. میزان دانایی به سواد و تمدن نیست، مانند انسان بودن و لباس پوشیدن نیست؛ بایستی انسانی اندیشید.
سواد، یکی از ابزار دانستن است؛ اما کافی نیست. هستند کسانی که سواد بالایی دارند، خیلی باهوش و با استعداد هستند؛ اما کارهای غیرمعقول می‌کنند و نمی‌دانند با مردم چه طوری رفتار کنند! علم زندگی کردن و روش صحیح غذا خوردن را نمی‌دانند و همیشه گرفتار مسائل مختلف بوده؛ چون به آن ضلعی که ضعیف است، توجه نمی کنند و بر عکس به آن ضلعی که قویتر است توجه می‌کنند که این اشتباه است.

ویرایش: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون سوم)
تنظیم مطلب: همسفر نگین رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون نهم)
ارسال مطلب: مرزبان خبری همسفر سمیه
همسفران نمایندگی رودکی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .