English Version
This Site Is Available In English

توقع داشتن؛ نشانه ناتوانی

توقع داشتن؛ نشانه ناتوانی

محبت درجه خلوص دارد هرچه خالص‌تر شود عمق بیشتری پیدا می‌کند مانند آب چشمه زلال است و در عمق آب زیاد هم می‌شود سنگ‌ریزه‌های آن را شمرد در محبت دو حالت وجود دارد یا پافشاری در دوست‌ داشتن و یا ناراحتی و تنفر، البته حالت سومی هم به‌صورت پنهانی در ما وجود دارد که خودمان باید پیدایش کنیم. مسئله دیگر مالکیت و محبت است مالکیت با محبت عدم قطعیت دارد. علاقه ترکیبی از مالکیت و محبت است وقتی چیزی را می‌خواهیم تا در تصرف داشته باشیم به سمتش می‌رویم و به دستش می‌آوریم ولی این محبت نیست مثلاً من دوست داشتم که تفنگ بادی داشته باشم وقتی که آن را به دست آوردم فقط همان اول برایم جذابیت داشت و به مرور کنار گذاشتمش و فقط دوست داشتم مالک آن باشم و بعد از به دست‌ آوردن دیگر کار تمام شده و مرحله‌ بعدی وجود ندارد چون خیال ما راحت است که دیگر مال ما است در روابط هم گاهی به همین صورت است وقتی یک نفر ازدواج می‌کند ممکن است با خودش بگوید که کار تمام شده و خیالش راحت باشد که شخص را به دست آورده است و این تصور باعث می‌شود که زندگی در آن مقطع متوقف می‌شود یا شخص در زندگی چندین سال تلاش می‌کند تا اموال بیشتری به دست بیاورد اما وقتی که به دست آورد و صاحب آن شد متوجه می‌شود که هیچ حسی ندارد آن‌جا هست که می‌فهمد کل راه را اشتباه رفته و فقط حس مالکیت نسبت به چیزهایی که به آن‌ها رسیده داشته است.

اما برای خیلی‌ها هم این‌طور بوده که وقتی به چیزی رسیده‌اند دنیایی برایشان باز شده و اطرافشان متحول گردیده است. در اینجا می‌خواهیم بگوییم عدم قطعیت این مالکیت و محبت یعنی چه؟ یعنی این که وقتی مالکیت در چیزی به صددرصد برسد محبت در آن به صفر می‌رسد و وقتی که محبت به بی‌نهایت برسد مالکیت به صفر می‌رسد. هیچکدام از ما مالک چیزی نیستیم تنها زمانی می‌توانیم مالک چیزی باشیم که خلقش کرده باشیم و این نقطه مشروع مسئله هست. مالکیت خودش وابسته به چیز دیگری است. وقتی به چیزی احساس مالکیت داریم در واقع با داشتن و مالکیت آن می‌خواهیم برای خودمان تأیید و احترام بخریم مثلاً می‌خواهیم ماشین مدل بالا بخریم که مردم طور دیگری ما را تأیید کنند و به ما احترام بگذارند. مالکیت؛ پشت آن یک نیرو و پتانسیل عظیمی نهفته است که این نیرو جاذبه بوجود می‌آورد. این جاذبه با مثلث عشق مشترک است. چون مثلث عشق شامل: جاذبه، حس و سایه‌ها است. در مالکیت هم جاذبه به وفور دیده می‌شود و اینجا است که دچار اشتباه می‌شویم. وقتی فرد مجذوب چیزی می‌شود جاذبه ذهن را فریب می‌دهد که می‌تواند عشق به دختر، پسر، شغل، درجه باشد. اینجا نقطه اشتراک محبت و مالکیت است وقتی در یک سیستمی جاذبه مورد تأیید است زمانی که خیلی قوی می‌شود باعث تراکم انرژی می‌شود. مثل ماشین که وسیله‌ای است که خدمات می‌رساند و در نفس خودش خدمت‌رسان است.

وقتی بیاید در جایگاه شخصیت بنشیند و ظاهر شود تراکم انرژی زیاد در صور پنهان باعث می‌شود ما مالکیت طلب بشویم. در صور آشکار؛ وقتی حاضر هستیم صد تومان را پانصد تومان بدهیم و ماه‌ها انتظار بکشیم علتش تراکم انرژی در صور پنهان است. پس مالکیتی که مربوط به تأیید و احترام می‌شود باعث ایجاد میدان انرژی می‌گردد که نباید بوجود می‌آمد. ولی مسیرهایی بوده که باعث شکل گرفتن آن شده است. پس هر چیزی که انسان حاضر شود به خاطرش بهای بیشتری بدهد به خاطر تراکم انرژی در صور پنهان است ولی عده‌ای حاضر نیستند این بها را بدهند در صورتی که می‌توانند صد تا مثل آن را هم بخرند. یک لایه‌هایی از این عقب‌تر وجود دارد یعنی پشت مالکیت و تأیید و احترام به توقع داشتن می‌رسیم وقتی آن حس، حس مالکیت باشد در ما توقع ایجاد می‌کند و وقتی چیزی را که می‌خواهیم به دست نمی‌آوریم حالمان خراب می‌شود. چون دیگر توسط بقیه تأیید نمی‌شویم و ممکن است در درونمان حس‌های خراب ایجاد شود. پس در اینجا متوجه می‌شویم که توقع باعث بوجود آمدن ناتوانی می‌شود ولی زمانی که ناتوانی از بین برود و تبدیل به توانایی گردد ‌آنجاست که توقع از بین می‌رود و وقتی توقع از بین برود تأیید و احترام هم از بین می‌رود و با از بین رفتن تمام این‌ها مالکیت هم از بین می‌رود حالا محبت واقعی خودش را نشان می‌دهد.

این‌ها مثل دیوارهایی هستند که وقتی در درون انسان باشند آدم نمی‌فهمد اصلاً محبت یعنی چه و تنها یک جاذبه است هر چیزی که انسان را به تأیید و احترام و خواسته‌ها نزدیک کند و خوشش بیاید دلیل بر محبت و دوست داشتن نیست در نقطه شروع ممکن است مالکیت کامل و زیاد باشد و محبتی وجود نداشته باشد باید دید جزء کدام گروه هستیم مثلاً وقتی می‌بینیم مشکلی برای کسی پیش آمده خوشحال می‌شویم یعنی مالکیت زیاد است و نیرویی که در درونمان جاری است برای انجام کارها نیروی مالکیت است و بسیار قدرتمند که این نیرو به یک نسبت تقسیم شده به یک نسبت مالکیت به یک نسبت محبت وقتی که روی مالکیت است از خیلی چیزها انسان ناراحت می‌شود مسیری که انسان از این نقطه برسد به نقطه‌ای که از خوشحالی دیگران شاد شود یک سفر طولانی است وقتی انسان چیزهایی را می‌خواهد و به دست می‌آورد ولی به هر دلیلی از وی گرفته می‌شود. دچار سه تا حس می‌شود خشم، ترس و ناامیدی و باید از این سه حس رد شود. یعنی از چیزی که همیشه ناراحتش می‌کرده تبدیل به آدمی می‌شود که آن ناراحتی را مهار و کنترل کند و کمتر ناراحت شود کمتر به خشم بیاید و کمتر بترسد و یواش‌یواش این حس مقاوم را در خودش کاهش بدهد و زمانی می‌رسد تا چیزی را که می‌خواهد و از او می‌گیرند وقتی این حس ناراحت کننده را درون خودش کاهش داد و به صفر نزدیک کرد یعنی آمادگی آن را پیدا کرده تا آن اتفاق برای او بیفتد و این کار بسیار سختی است ولی ارزش دارد که با حال خرابی‌ها و ناراحتی‌های درونش روبرو شود.

ممکن است چند سال زمان ببرد ولی در نهایت پاداش آن خیلی بزرگ است و زمانی می‌رسد که وقتی انسان‌ها را دوست دارد واقعاً دوست دارد و واقعاً از پیشرفت دیگران خوشحال می‌شود این بالاترین ثروت است وقتی به این‌جا رسید اتفاقات جالبی می‌افتد دیگر کسی نمی‌تواند از وی نفرت داشته باشد. وقتی از سقوط دیگران ناراحت می‌شود و از پیشرفت دیگران خوشحال دیگر نمی‌توانند از این انسان نفرت داشته باشند و مبارزه کنند و تبدیل به شخصی می‌شود که شکست در کارش کمتر و کمتر می‌شود چون شکستی که انسان می‌خورد از ناتوانی‌های خودش است وقتی آن‌ها را پیدا کند و یکی‌یکی برطرف نماید تبدیل به انسان شکست ناپذیری می‌شود. در موانع محبت برای اینکه از  مالکیت رد شویم باید تأیید و احترام را به معنای بازدارنده بشناسیم بعد از توقع بگذریم و بعد ناتوانی را در خودمان ببینیم و روی آن کار کنیم و برطرف کنیم و این همان پالایش و ترکیه است.

نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
ویراستاری و ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی کریمان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .