پنجمین جلسه از دور بیست و چهارم کارگاههای آموزشی کنگره 60 ویژه لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی و نگهبانی جناب آقای مهندس و دبیری دکتر شهرام با دستور جلسه «هفته راهنما» مورخ 21 اردیبهشتماه 1403 رأس ساعت 8 صبح آغاز نمود.
سخنان استاد
سلام دوستان حسین هستم مسافر؛ امیدوارم حالتان خوب باشد، انشالله جلسات هر دو هفته یکبار تشکیل میشود تا پزشكان بتوانند راحتتر شرکت کنند.
این هفته، هفته راهنما است؛ ما همه بهطور خودکار بعضیاوقات خیال میکنیم همهچیز را میدانیم و روی آن موضوع هم شروع میکنیم به کار کردن. در مباحث قبلی گفتم برای هر چیزی ما باید اول یک تعریف داشته باشیم، یک تعریف مشخص یک تعریف روشن. برای همین ما گفتیم روانشناسی داریم روانپزشکی داریم. اولین مسئلهای که برخورد میکنیم که روان چی هست؟ یک تعریفی ارائه بدیم حرف حساب دو کلمه هست اگر این حرف درست باشد یک تعریف که میکنند تعریف رو میرساند.
وقتی میگویند دنداندرد چی هست ما میگوییم دندان چی هست؟ وقتی میگوید کلیهام درد میکند ما میدانیم کلیه چی هست. ما خیال میکنیم که میدانیم روان چی هست ولی خود روان واقعاً چی هست؟ گفتم اینها را برید از اساتید روانشناسی از اساتید روانپزشکی بپرسید که یک تعریف را ارائه بدهد، نه اینکه بگویید برفرض مثال کاپرال این را میگوید، فروید این را میگوید، یونگ این را میگوید. نه اینها به نتیجه نرسیدهاند. اعتیاد هم همین است، اعتیاد یعنی چه؟ اول که ما میخواهیم حرکت بکنیم باید بدانیم اعتیاد چی هست؟ خب گفتند اعتیاد مسمومیت مزمن هست، ادعای بهداشت جهانی بود که کاملاً غلط و چرند است. چون گفتیم اگر بخواهد اعتیاد مسمومیت مزمن باشد اول باید ثابت کنیم که مواد مخدر سم است. اگر مواد مخدر سم شد معتاد میشود مسموم و عملیات میشود سمزدایی که همه را گمراه کرد و فجایعی به وجود آورد مثل URD, UROD که هنوز هم دارد انجام میگیرد. ما اینها را با چشم دیدهایم، کسی که یو آر دی کرده یا با روشهای معمولی ترک کرده، وقتی سیستم ژنتیکش یا بیان ژنش را یا سیستم بیولوژیک او را با دستگاه مکرو اری موردمطالعه قرار میدهیم میبینیم که فاجعه است، یا کسی که URD کرده است تمام سیستم ایمنی بدن او را که نگاه میکنیم میبینیم که دیس رگوله شده یعنی از تنظیم خارجشده است و یا از مدار خارجشده است، دوپامین انرژیکش از مدار خارج شده، سروتونین انرژیکش کاملاً خراب شده، کلسیم سیگنالیکش کاملاً از مدار خارج شده، سیستم متابولیسمش از مدار خارج شده. هرکدام از اینها یعنی بیان ژن بدن او از تنظیم خارجشده. بیان ژنی که باید دستور بدهد پروتئین تولید کن، نمیتواند. پس تا اینجا فهمیدهایم اعتیاد چه هست. بعد میگویند اعتیاد وابستگی دارویی است که این برای ما مفهومی ندارد، اما وقتیکه گفتیم اعتیاد جایگزینی است حالا میتوانیم بیشتر به آن فکر کنیم. ما عادت کردهایم به دانشهایی که کنگره 60 در آن وارد میشود بعضی وقتها با آن مخالفت هم میشود و میگویند اینها درست نمیگویند و حرفهایشان علمی نیست درحالیکه علمیترین حرفها را ما در کنگره ۶۰ میزنیم و نظریه میدهیم طبق مدارک و شواهدی که ازنظر علمی کاملاً دارد اجرا میشود. برای هر موضوعی باید تعريف داشته باشیم، اگر تعریف درستی داشته باشیم میتوانیم به نتیجه برسیم.
ما وقتی راجع به کلمه راهنما حرف میزنیم باید مفهومش را بدانیم، به چه کسی میگوییم راهنما؟ راهنما به کسی میگوییم که راه را بلد باشد، راه را نمایان میکند، شما وقتی به موزه میروید یک راهنما وجود دارد که شما را هدایت میکند، یا اهرام ثلاثه مصر میروید راهنما حضور دارد و برای شما همهچیز را مشخص میکند و اطلاعات کافی را در اختیارتان میگذارد، شما باید بدانید که راهنما چه کسی است.
راهنما باید کسی باشد که ابتدا خودش بداند و بلد باشد. به قول حافظ نه هر که سر بتراشد قلندری داند! نه هر که آینه برداشت سکندری داند. در ایام گذشته برای اینکه انسانها تزکیه نفس بکنند، سرشان را میتراشیدن، ابروهایشان را میتراشیدند، ریش و سبیل خود را میتراشیدند و سر چهارراهها مینشستند و تکدی گری میکردند با این کار قصد داشتند نفس خود را بشکنند و سیر و سلوک کنند درواقع میخواستند منیت خود را از بین ببرند، اصطلاحاً به این افراد میگفتند قلندر که حافظ میگوید: نه هرکسی که سرش را بتراشد که قلندر نمیشود، نه هر کس که سر بتراشد قلندری داند، حالا راهنما هم همین است؛ نمیشود هرکسی که ۶ ماه ترک کرد به او گفت بیاید و راهنما شود، غلط است چون باید ابتدا ببینیم خود او بلد است راه را و به مفهوم واقعی درمان را میشناسد یا خیر، چگونه میشود صد یا دویست نفر را در اختیار فردی قرار دهیم که راه را نمیداند و بلد نیست، خب بهجای اینکه آنها را به چراگاه ببرد آنها را راهی مسلخ میکند، هرویین مصرف میکرده است حالا ۶ ماه است گذاشته است کنار و فوری میگوید من اسپانسرم و بقیه افراد را هدایت میکنم، برای همین میبینم که این رویه در آنجا نتیجه خوبی به همراه ندارد. راهنما باید کاملاً راه را بلد باشد و فراز و نشیب آن را بداند، آن زمان است که میتوانیم به یکی گفت راهنما، در کنگره ۶۰ راهنما کارش همین است که باید راه را دقیق بشناسد و بلد راه باشد، چه در قسمت همسفرها و چه در قسمت مسافرها، چه راهنمایان لژیون ویلیام و چه راهنمایان لژیون جونز (تغذیه سالم) باید مسیر را بلد باشند و خودشان ابتدا آن راه را طی کرده باشند.
راهنمای مسافر نمیتواند به همسفر راهنمایی بدهد و برعکس یک همسفر نمیتواند به یک مسافر راهنمایی بدهد، چراکه هرکدام از آنها باید همدرد خودشان را بهعنوان راهنما انتخاب کنند در غیر این صورت نمیتوانند به دیگران راهنمایی بدهند، خب در کنگره ۶۰ وقتی کسی میخواهد راهنما بشود باید حداقل ۹ ماه تا یک سال از رهاییاش گذشته باشد و آزمون مرتبط به راهنمایی را داده باشد و همینطور امتحان فنی داده باشد و این مراحل را عبور کرده باشد که هر نوع مصرفکنندهای در مقابلش قرار گرفت بتواند به آن برنامه درمان بدهد، بهعنوانمثال هرویین باشد کراک باشد تریاک باشد حشیش باشد الکل باشد و هر مواد دیگری با هر مقداری و با هر مدتزمانی در اعتیاد باید توان این را داشته باشد که به او برنامه بدهد، دوز هم برای هر بیماری متفاوت است، همه از یک قانون تبعیت نمیکنند، این را راهنما باید بداند؛ بهعنوانمثال راهنما باید بداند نسبت به شرایط بیمار به فردی ۱۶/۵ سیسی در روز بدهد و فرد دیگری در روز ۰/۳ سیسی دیلی بدهد، به عبارتی چندین برابر او دارو تعلق میگیرد در روز. راهنما باید بداند تا چه میزانی داروی بیمار را بالا ببرد و از چه زمانی باید دوز دارو را کم کند، اگر بیمار همراه داروی اوتی از قرصهای روانگردان استفاده میکند راهنما باید بداند که با قرصهای روانگردان چهکار کند. چون بعضیها که به کنگره میآیند قرصهای دیازپام فلوکستین و یا قرصهای آرامبخش میخورند، وقتیکه آب هست تیمم باطل است و وقتیکه طرف دارد اپیوم میخورد دیگر نیازی به دیازپام و لورازپام ندارد. بهترین داروی ضدافسردگی تریاک است چون از مورفین میآید که به معنی الهه شادیآور است و دیگر نیازی به دیازپام و لورازپام و فلوکستین ندارد چون داروی قوی را میخورد و اگر آن داروها را بخورد به تداخل میخورد و نتیجه ندارد، این را باید راهنما بداند. تاکنون بیش از ۹ هزار نفر برای امتحانات راهنمایی در کنگره ثبتنام کردند، در تیرماه برگزار میشود و تا روز امتحان فکر میکنم از مرز ۱۰ هزار نفر عبور میکند. تصور کنید اینها ۱۰ هزارنفری هستند که مصرفکننده بودند و یک سال مطالعه میکنند و از کنکور و دانشگاه بهمراتب سختتر است این امتحان. از این ۱۰ هزار نفر نهایتاً ۱۰۰۰ نفر تا ۱۵۰۰ نفر قبول میشوند که از آنها هم ۷۰۰ تا ۸۰۰ نفر راهنما و الباقی همسفر هستند و وقتی قبول میشوند بلافاصله در کنگره جا هست برای خدمت کردن. باز دراینبین ما راهنمایان را در کنگره به دودسته تقسیم کردهایم که یکی از آنها راهنمایی است که راهنمای مواد است و دیگری راهنمای تازه واردین که البته تا سالهای بعد جزو رشتههای دانشگاهی خواهد بود. شخص وقتی وارد کنگره میشود چه کسی با او صحبت کند؟ راهنمای تازه واردین بهخوبی این را میداند که باید چگونه با تازهوارد رفتار کند. حتی اگر یک پزشک باشد، آیا زبان تازهوارد را بلد است؟ آیا زبان و دیالوگهای او را میداند؟ آیا میداند که بیمار او را قبول دارد یا خیر؟ چون مهمترین چیز این است که مریض و پزشک یکدیگر را قبول داشته باشند و بسیار مهم است که بیمار به پزشک خود اعتماد داشته باشد. در کنگره شخص وقتی وارد میشود تنها کسی که اجازه صحبت با او را دارد راهنمای تازهوارد است چون کسی که میخواهد بیاید وارد پروسه درمان بشود در مقابل این مسئله گارد قوی دارد و مسئله درمان را قبول ندارد و حرف هیچکس را قبول ندارد و نمیخواهد از مواد مخدر دل بکند. کسی که با او صحبت میکند میتواند کاری کند که او فراری بشود یا میتواند کاری کند او را جذب کند و او را پایبند کند. در کلینیک فردی هست که بتواند کاری کند که افراد پایبند شوند؟ این خیلی مهم است. پزشک نباید وقتش را صرف این کار کند چون ممکن است نیاز باشد نیم ساعت با او صحبت کند.
پس ما در کنگره ۶۰ دو راهنما داریم یک راهنمای شال نارنجی و یک راهنمای با شال مغز پستهای که مخصوص تازه واردین است و اینها وقتی امتحان میدهند کاملاً یکی است، قبولی کنگره از هفده به بالا است باورتان میشود؟! قبولی در کنگره بالای ده نیست، شخص نمره یازده بگیرد مردود است، گاهی نمره هجده هم بگیرد بازهم مردود است، فقط یکدرصدی را قبول میکنیم. باید بالای هفده یا هجده باشند تا قبول بشوند. امتحانی که میدهند: کتاب 60 درجه زیر صفر، کتاب چهارده مقاله، کتاب ادموند و هیلیا، کتاب عشق یا چهارده وادی برای ریکاوری، کتاب حال شما چطور است، جزوه راهنما و راهنمایی، جزوه شرح وظایف و خیلی چیزهای دیگر و چهل سی دی شمارهگذاری شده است و جزو امتحان است، کل سیدیهایی که هفتهای یکبار بیرون میآید از ابتدای 1402 تا روز امتحان، یعنی یک مجموعه خیلی زیادی است. بعد چهل سؤال جهانبینی و چهل سؤال فنی دارند.
وقتی قبول میشوند، رهنمای قبلی باید برگهاش را امضا کند و از رهجو خود راضی باشد، مسئولین شعبه باید برگه را امضا کنند و از رهجو راضی باشند، بعد توسط یک تیم سه نفره مصاحبه میشود که آیا از روحی روانی میتواند راهنمایی کند، سه نفر مینشینند و هرکدام یک سؤال میکنند، اگر اینها را قبول شد پروندهاش تکمیل شد بعد میرود برای کارآموزی، باید شانزده جلسه کارآموزی کند به بخش اوتی برود و کارآموزی کند و یاد بگیرد، برود بخش آمار یاد بگیرد، برگه ورزشی باید از تربیتبدنی بیاورد که آیا این ورزش میکند یا ورزش نمیکند. اگر ورزش نکرده باشد اجازه راهنما شدن را نمیدهند چون میگویند راهنمایی که خودش ورزش نکند قطعاً شاگردانش هم ورزش نخواهند کرد پس به درد راهنمایی نمیخورد.
بعدازاینکه همه امضاء شد کلی مدارک، از یک سری دکتر و فوق دکتر هم سختتر است، بعدازاینکه امضاء شد تحویل قسمت مربوطه دپارتمان راهنمایان میشود و بعد ببینیم کجا جا باز میشود که بفرستیم برای تشکیل لژیون، راهنما فقط چهار سال میتواند خدمت کند بعد از چهار سال لژیون جمع میشود، مگر اینکه درخواست کند که میخواهم چهار سال دیگر خدمت کنم بعد دوباره میرود شورا بررسی میکنند که این چهار سالی که راهنما بوده است چند نفر را به رهایی رسانده است؟ چند تا از شاگردانش کمک راهنما شدهاند؟ شاگردانی که پرورش داده است در کنگره خدمت میکنند یا نمیکنند باز این هم بررسی میشود چهار سال دیگر میتواند خدمت کند.
بعد نکته جالبش این است که هیچ دست مزدی نمیگیرند، پس کسی که میخواهد در کنگره بااینهمه سختی خدمت کند یا باید دیوانه باشد یا باید عاشق باشد؛ که تمام هزینههای رفتوآمد خود را بدهد وقت خود را بگذارد و این کار را انجام بدهد.
در کنگره چهار جشن داریم: یک جشن همسفر است یک جشن راهنما است یک جشن مرزبان است و یک جشن دیدبان است یعنی در هفته راهنما که یک هفته است، تمام شاگردها وظیفه دارند به راهنما کادو بدهند. کادو هم پاکت است و داخلش هم پول باید باشد حالا ممکنه صد تومان دویست تومان پانصد تومان باشد و یک دلنوشته و در این یک هفته از راهنما تشکر قدردانی کنند، در لژیون پزشکان میخواستیم این کار را انجام بدهیم، بعد دیدیم مثل بچههای کنگره این آموزشها را ندیدهاند، بههرحال گفتم در جریان باشید. ما باید یاد بگیریم فردی که با این ویژگیها به ما خدمت میکند از او قدردانی و تشکر کنیم؛ که در کنگره 60 ما این کار را انجام میدهیم.
تحقیقات کنگره 60:
بیماری کولیت اولستراتیو که در خصوص آن تحقیقات داشتیم، مقاله بخش بهبود زخم را دادیم به کنگره آمریکا در شیکاگو در خصوص سیستم ایمنی و گوارش و کولیت بود که مقاله را دادیم اکسپت شد و من بهعنوان سخنران کلیدی انتخاب شدم که هفته پیش حدود 25 دقیقه سخنرانی کردیم و برایشان ارسال کردیم تا یک ماه دیگر کنفرانس بعدی. بعد کنسر سینه که آنهم پذیرفته شده، مقاله ام اس هست که بهصورت شورت ریپورت در آمریکا ارائه دادیم و اکسپت شد که همه اینها کنگرههای سالانه و تخصصی آمریکاست. بعد بیماری hpv و درمان آن با dsap بود که آنهم مقاله شورت ریپورتش بیرون آمد و حتی دکتر آروین به من اطلاع دادند که مجلههای اکراین این مقاله ما رو بازنشر کرده بودند برای پزشکان متخصصشان، بههرحال همه اینها در جریان قرار دارد و بعد مقاله آمفتامین که روی موشها آزمایش شده بود، نتایج آن از انگلستان آمد و بررسی کردیم که چه اتفاقاتی هست و یک مورد جالبی که ما در آمفتامین مشاهده کردیم که مصرفکنندگان آمفتامین مرتب سیناپسهای جدید در مغزشان به وجود میآید که این سیناپسهای جدید باعث ایجاد توهمات مختلف میشود، البته آمفتامین در قسمتهای مختلف مغز اثر میگذارد اینکه میگوییم دوپامین را بالا میبرد تنها یک قسمت ماجراست یکی از کارهای دیگرش تغییر در میتوکندری سلول هست، یکی دیگر از کارهایش ایجاد سیناپسهای جدید است که سریعاً هم از بین میروند و این سیناپسهای جدید ایجاد توهم میکند، وقتی میگوییم ما باید از بیماری شناخت کافی و کامل داشته باشیم به خاطر این قضیه است مثلاً آمفتامین سیستمهای دوپامین انرژیک را تخریب کرده سیستمهای سروتونین انرژیک را خراب کرده و نقاط مختلف را تخریب کرده و باید به آگاهی برسیم. اینها را نمیدانند، میگوید ماتریس! میگوید یک کش به دستت ببند و وقتی یاد مواد افتادی کش را محکم بکش و رها کن تا با دردش وسوسه مواد را فراموش کنی! با تجویزهای غلط بنام کار علمی نمیتوانیم بیماری را درمان کرد.
از هفته آینده هم آزمایشهای جدید را آغاز میکنیم روی موشها در رابطه با فنتالین است البته در ایران بهندرت است مگر اینکه در بخشهای بیمارستانی باشد، فنتالین را هم مورد ارزیابی قرار خواهیم داد، در حقیقت برنامه پیش رو در رابطه با فنتالین، تریاک، هرویین و الکل هم در دستور کار قرار دارد که ببینیم اثرات و تخریب این موارد دقیقاً روی چیست تا بتوانیم مدارات اعتیاد را کاملاً شناسایی کنیم. یکی هم مقاله دیسپ بود که فرستادیم به انگلستان آنجا هم آزمایشهای عظیم انجام گرفت و ۳ زیرمجموعه جدید از dsap را پیدا کردیم که تازه در حال کشف است و تاکنون وجود نداشته است و این بنام خودمان ثبت خواهد شد، بههرحال تحقیقات در کنگره ۶۰ همیشه ادامه دارد.
خب و درنهایت اشاره کنم که ما در کنگره هزار و دویست و چهار راهنما در کنگره حضور دارند و فعالیت میکنند و از خانمهای مسافر شصت راهنما حضور دارند و فعالیت میکنند و کلینیکهای راهنما هم شصتویک هست که اینها آمار لژيونهای در حال کار است. البته آمار راهنمایان همسفران و لژیونهای ویلیام و همینطور جونز در دسترسم نیست ولی اگر یک حساب اجمالی بکنیم در کل حدوداً سه یا چهار هزار نفر راهنما در کنگره فعالیت میکنند.
هفته بعد مجدداً بحث شيره را ادامه میدهیم.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید بسیار ممنونم.
دکتر فرشته
سلام فرشته هستم یک همسفر؛ من، دکتر فرشته تکیه فردی هستم، مؤسس، مسئول فنی و کمک راهنمای کلینیک فرشته واقع در مجیدیه شمالی (میدان ملت). هفته راهنما را به شما جناب مهندس تبریک ویژه میگویم. در ابتدا سخنی از سعدی بگویم؛ سعدی میگوید «دو کس رنج بیهوده بردند، آنکس که اندوخت و نخورد و آنکس که آموخت و عمل نکرد.»
در مدت اخیر از یونسکو چهار تعریف آمده؛ اولی سواد خواندن نوشتن بود بعد سواد یارانه و زبان خارجی و در ادامه 12 سواد عاطفی، مالی، سلامتی و ... در انتها و جدیدترین سواد، توانایی ایجاد تغییر بود. طبق این تعریف باسواد کسی است که توانایی ایجاد تغییر را در زندگی خود و دیگران داشته باشد.
قطعاً در این برهه از تاریخ میتوان گفت که یکی از باسوادترین انسانها جناب مهندس دژاکام هستند چون بعد از اعمال تغییرات بزرگ در خود، بر روی انسانهای اطراف خود هم تغییرات بنیادی ایجاد و حاصل کردند و زندگیهای بسیاری امروزه عوض شده. به عقیده من این بسیار زیباست و این تعریف به شما مینشیند. خوشحال میشوم بگویم که من خود در کلینیک در حال خدمت و کمک هستم؛ ما سه راهنما تا به امروز دادهایم که یکی از آنها کلینیک خود را شروع کردهاند. خانمهای همسفر را هم داریم، یکی از راهنماها را هم به بروجرد صادر کردیم... آقای محمد که امروز 28 رهجو دارد. این حال خوب را مدیون زحمات جناب مهندس و افراد دیگر میدانم، به آنها تبریک میگویم و بهرسم ادب از ایشان تقدیر و تشکّر میکنم.
سلام دوستان احسان هستم مسافر
ممنون بابت وقت مشارکت و این هفته را به جناب مهندس خانواده محترمشان، به تمام اعضای کنگره 60 تبریک عرض میکنم. شرم حضور دارم در این مکان حتی برای عرض تبریک. اگر بخواهیم به این مسئله از دید درمان نگاه کنیم شاید آنقدر به عمق آن پی نبریم ولی اگر بهعنوان یک دردمند نگاه کنیم متوجه میشویم که از ابتدای خلقت درمانی برای این قضیه پیدا نشده بود یعنی علا رقم تلاشهای زیادی که در این راه شده بود، نتیجه، نتیجهای معکوس بود. برای درمان تریاک، هروئین به بازار آمد؛ نهتنها بیل از افراد گرفته نشد بلکه کلنگ هم به آنها داده شد.
شیخ ابواَلحسن فراهانی، در جایی نوشته بودند؛
به خداوند میگوید: «من را به خودم نشان ده» زمانی که خداوند به او هر آنچه بود را نشان میدهد میگوید: «خدایا ما اینقدر گریه و زاری کردیم، همش همین؟» خداوند میگوید: «آن ما بودیم، شما همین هستید.» من هم نمیدانم بدون کنگره چه اتفاقی برای من رخ میداد؛ همه میدانیم بحث درمان با ترک مواد مخدر بسیار فرق میکند. درگذشته هم اصرار کردم به این موضوع، دوستانی که سیگار را در گذشته ترک کرده بودند امروز دچار پارکینسون شدهاند زیرا که تعادل دوپامین در بدن آنها بههمریخته است یا در رابطه با مخدرهای دیگر، شاید در افراد ترک شده ولی مشکلات روحی، روانی و مسائل جسمی زیادی در آنها به وجود آمده؛ چند وقت پیش مادری را دیدم که ده ماه بود فرزندش مواد مخدر را کنار گذاشته بود ولی خب این در این ده ماه فرد بهاندازه ده سال شکسته شده بود؛ نمیتوانست سرکار برود پس زیاد از منزل خارج نمیشد و خیلی باید از او مراقبت میشد تا مبادا دست به خودکشی یا ... نزند.
دوباره بابت آموزشهایی که ارائه شد از جناب مهندس تشکر میکنم و امیدوارم بتوانم و لیاقت خدمت در این پروسه را داشته باشم. مسئله دیگری هست که میخواهم بیان کنم. اگر این مسئله (کنگره 60 و روش دیاستی) در کشور دیگری ارائه میشد ما باید کلیپهای آن را مشاهده میکردیم و با حسرت به یکدیگر نگاه میکردیم. جناب مهندس با کوچکترین مسائل موجود هم دستوپنجه نرم میکند تا این راه هموارتر شود و من امیدوارم همچنان این راه هموار شود و ما لیاقت این قضیه را داشته باشیم.
سلام دوستان سمیه هستم یک همسفر
هفته راهنما را به جناب مهندس، به خانواده محترمتان و دیگر راهنمایان کنگره 60 تبریک میگویم؛ من واقعاً خوشحالم که در مسیری قرار دارم که راهنمای من شما هستید و ممنونم از اینکه به من فرصت دادید در جایگاه راهنمایی خدمت کنم. مدتی میشود که ما در کلینیک شفای سبز، لژیون و گروه همسفران را تشکیل دادیم و همراه دو راهنما در گروه مسافران، تمام تلاش خود را میکنیم که در مسیر کنگره 60 حرکت کنیم. خیلی ممنون.
سلام دوستان بهنام هستم یک همسفر
دکتر بهنام شاهمحمدی هستم مؤسس و مسئول فنی کلینیک مهرنام در منطقه 19 (تهران).
اجازه میخواهم من هم این هفته خجسته را به مجموعه کنگره 60 در رأس به جناب مهندس شادباش بگویم. امروز کنگره در این نقطه قرار گرفته و اینهمه انسان با حال خوب در آن جمع شدند، امروز صبح زود ساعت 6 صبح به این پارک میآییم و عزیزانی را مشاهده میکنیم که قبل از کنگره شاید زودتر از ساعت 10 صبح بیدار نمیشدند یا اگر بیدار میشدند حالی برای انجام کار یا کاری برای انجام نداشتند، با حال خوب در حال تلاش هستند. فکر میکنم با من همعقیده باشید که اگر این اتفاقها امروز رخداده اگر تمام این حال خوب افراد و مؤثر بودنِ کنگره در مجموعه درمان و پیدا کردن یک جایگاه رفیع در درمان اعتیاد وجود دارد حتماً به خاطر وجود راهنماهای کنگره است.
همانقدر که مدرسه بدون معلّم خوب بیمعنی است کنگره هم بدون راهنما بیمعنی است. اگر مجموعههای سختافزاری خوبی داشت و تمام سیستمهای ارتباطی آن عالی بود و توانمندی مالی خوبی هم داشت و در مقابل اینها راهنمایان نبودند قطعاً اتفاقات امروز رخ نمیداد. نکته کلیدی راهنماهای کنگره توانمندی آنهاست نهفقط اینکه پاک و درمان شدند بلکه امروز میخواهند درمان هم کنند. تمام هنر کنگره این است که از روز اول سختگیرانه این راهنمایان را انتخاب کرده و اجازه نمیدهد بهراحتی هر کس این شال نارنجی را به گردن بیندازد. همانطور که معلم بد میتواند دانشآموزها را علاوه به نیاموختن، تخریب هم کند یا یک راننده بد میتواند یک اتوبوس را ته دره کند، تجربه شخصی من بهعنوان شخصی که سالها در بحث درمان بودم و با اِنجیاو های دیگر هم در ارتباط بودم اعتقاد دارم که لغزش در هر حالت بد است چهبسا که لغزش توسط معلم، راهنما یا استاد رخ دهد. دیگر نمیشود بهسادگی آن افراد را دوباره در مسیر جمع کرد. کسی که نقش استادی دارد و مدتها توصیه کرده، آموزش داده، نصیحت کرده اگر روزی بیافتد خیلیها را با خود به پایین میکشد و شکر خداوند به همّت آموزشهای کنگره ما شاهد نبودیم که در کنگره این اتفاق رخ دهد. این مسئله جای قدردانی دارد و امیدوارم جناب مهندس سالبهسال شاهد موفقیتهای کنگره باشد، دوباره به ایشان تبریک میگویم و با اجازه با پاکت از ایشان تقدیر میکنم.
متشکرم؛ سلام دوستان حسین هستم مسافر
ما گاهی اوقات همه مسخ شدیم همانطور که خیال میکنیم خیلی چیزها را میدانیم. هفته معلّم اینگونه است که خیال میکنیم این هفته را میدانیم. هفته معلّم یعنی چه؟ آیا فقط نام این هفته معلّم است؟ هفته معلّم این است که از معلّم قدردانی کنیم، به او کادو و تبریک دهیم. اگر این کار را نکنیم این هفته به هیچ دردی نمیخورد.
در دانشگاه هیچکس این عمل را انجام نمیدهد، خیلی بخواهد لطف کند میگوید هفته معلم مبارک که تازه این را هم نمیگوید. از شخصی پرسیدم برای هفته معلّم در دانشگاه چه کردید؟ گفت هیچ، قسمت فرهنگی فقط یک شاخه گل به ما داد...!
هفته راهنما در کنگره به مفهوم واقعی هفته راهنماست. یک هفته، همه، در تمام جلسات در رابطه با راهنما صحبت میکنند، از راهنماهای خود تجلیل میکنند، در آن هفته شیرینی و میوه میدهند، جشن میگیرند، چراغانی میکنند و همه با یک پاکت و دل نوشته از راهنمای خود تجلیل میکنند.
در هفته معلم چه میکنند؟ آیا شده به معلم کادویی داده شود و از او قدردانی شود؟ خیر. این امر باعث دوری استاد و دانشجو میشود، باعث میشود یکدیگر را قبول نمیکنند چون چیزی بابت مهر و محبّت بین این افراد ردوبدل نشده. در کل این چیزی است که ما به آن نیاز داریم.
در پاسخ به صحبت دکتر بهنام هم بگویم که بچهها در کنگره ساعت 4 صبح در پارک حاضرند نه 6 صبح و شاید چهل یا پنجاه نفر ساعت 3 صبح بهعنوان گروهی که نگهبان نظم و ترتیب هستند در پارک حاضر شوند و از آن زمان در این مکان شروع به کار کنند.
سلام دوستان زهره هستم همسفر
من هم هفته راهنما را به راهنمای عزیزم آقای مهندس تبریک میگویم، من مدیون ایشان هستم. در سال 91 ما وارد لژیون پزشکان شدیم به این نیت که به ما بیمار دهند تا اُپیومهای خود را بفروشیم اما بهمرورزمان در ما تغییر ایجاد شد و دارو گرفتن و دارو فروختن در آخرها دیده شد. امروز من متوجه میشوم که چه تغییراتی در خود داشتهام. به یاد دارم که به جناب مهندس گفتم: «آقای مهندس شما که دانشگاهتان در حال ساختهشدن است من هم صبر میکنم تا بشوم دانشجوی دانشگاه شما.» ایشان گفت: «برو درس خود را بخوان، صبر کردن یعنی چه؟» همین امر باعث شد من بروم و ارشد خود را بگیرم و از این بابت هم عمیقاً خوشحالم. کمک راهنمای کنگره 60 در بخش همسفران هستم. امروز میتوانم به مسافران و همسفران کمک کنم، میتوانم فیزیولوژی را توضیح دهم. افرادی که از اِنجیاو های دیگر میآیند، زمانی که میگویند خواب من مناسب نیست به او کاملاً شرح میدهم که به چه دلیل است که خواب تو مشکل دارد یا بهطور مثال به این دلیل است که شما مشکل خلقوخو دارید. شما مواد را یکباره کنار گذاشتید و خود فرد مجاب میشود و در ادامه ما او را معرفی میکنیم به کنگره و مسیر درمان را به او نشان میدهیم. تمام اینها چیزهایی است که من آموختم. پیش جناب مهندس سخن گفتن بسیار سخت است. جلسات چهارشنبه را که نگاه میکنم صدای افراد میلرزد و من هم یکی از آن افراد هستم که همیشه با دیدن ایشان فراموش میکنم چه میخواستم بگویم. در صفحه اول قرآن در سوره حمد نوشته است. {سپاس خدایی که رب جهانیان است.} به عقیده من مربی انسان همین پروردگار و رب است. جناب مهندس مانند یک مربی برای من بود و ایشان توانستند من را تربیت کنند، من که منیّت زیادی داشتم و نمیتوانستم هر حرفی را بپذیرم تمام حرفهایی که ایشان زدند یا توصیههایی که داشتند را توانستم بپذیرم، شاکر خداوند هستم که دانای زندگی من جناب مهندس است. آرزو دارم بتوانم در کنگره خدمت کنم، امروز واقعاً این قدرت را ندارم که بیش از این باشم و خدمت کنم. من همیشه حسرت همسفران و کمک راهنمایانی را میخورم که در کنگره در حال خدمت هستند. من سعی میکنم در اینجا صفرتا صد تمام آموزشها را بگیرم و یکشنبهها که کلاسهای آموزشی داریم، به بچهها آنچه در اینجا آموختم را آموزش دهم. من شاهدم که مسافران ما در حال تغییرند و دوز داروهای آنها همه کم شده. من توانستم از آقای مهندس بیاموزم که چگونه با بیمار سخن بگویم. در ابتدا خود را درمان کردم و سعی کردم با درمان خود روی دیگران تأثیر بگذارم، بازهم خیلی ممنونم از ایشان و امیدوارم به من اجازه داده شود تا بیشتر خدمت کنم.
دکتر شهرام
به نام اولین راهنمای هستی پروردگار مطلق؛ هفته راهنما را به اولین راهنمای کنگره 60، سلامتترین راهنماها تبریک میگویم.
آرزو میکردم که آقای مهندس هیچوقت رئیس دانشکده پزشکی نباشند که اگر بودند ما همچنان در حال درس خواندن بودیم و هیچوقت فارغالتحصیل نمیشدیم. من از منظر رسانهایی به کنگره نگاه میکنم متوجّه میشوم که کنگره یک رسانه کامل است. کارکرد رسانه، آگاهی، آموزش و سرگرمی است و به نظر میآید که هر سه بخش این قضیه در کنگره وجود دارد. هم آگاهیبخشی، آموزش و بهنوعی سرگرمی که همین روزهای جمعه مصداق همین قضیه هست. برای صحبتهای خود از سخنان خانم دکتر فرشته وام میگیرم؛ همانطور که ایشان راجع به توانایی تغییر گفتند، عقیده من در رابطه با تغییر یا change؛
درواقع اگر همه حروف آن را کنار هم قرار دهیم به معنی همین رفتار کنگره است یعنی communications humanity and new generation emission (ارتباطات انسانی که میتواند مأموریتهای تازه را برای نسل جدید به وجود بیاورد.)
به عقیده من تمام اهداف کنگره بر پایه ارتباطات انسانی پیدا شده و تمام راهنماها و coordinator که بین بیماران هستند، میتوانند یک نسل جدیدی از افراد را به جامعه تزریق کنند. من از همینجا از آقای مهندس تشکر میکنم و پاکت خود را به ایشان تقدیم میکنم.
سلام دوستان زهره هستم همسفر
خیلی خوشحالم که در جمع شما حضور دارم. من در دانشگاه بودم و یکی از اساتید ما در رابطه با اعتیاد صحبت میکرد و میگفت که افراد معتاد بههیچوجه امکان رهایی ندارند و 20 دقیقه هم در رابطه با این موضوع صحبت کرد و در انتها گفتند که تنها راه رهایی افراد معتاد کنگره 60 هست. من ابتدا در اینجا نام کنگره را شنیدم و برای من خیلی جالب بود و شروع کردم به تحقیق در این رابطه و امروز مدت 4 سال است با کلینیک پیمان همکاری میکنم و از خانم دکتر لکیان که با کنگره 60 همکاری میکردند خیلی چیزهای جدیدی یاد گرفتم و از اینکه در جمع شما حضور دارم خوشحالم و امیدوارم بتوانم از شما چیزهای بیشتری بیاموزم. من بهرسم یادبود هدیه کوچکی برای شما تدارک دیدم.
سلام دوستان رضا هستم همسفر
من این هفته قشنگ را به شما، اولین راهنمای کنگره، بنیان کنگره، خانواده محترم و تمام راهنمایان تبریک میگویم. دوستان زیبا بیان کردند. قدرت تغییر در انسان سخت است ولی شما بهسادگی با روش دیاستی این تغییر را اعمال میکنید. به قول خودتان، ما آدرس افراد را به خودشان میدهیم و بهاینترتیب ما را با درون خودمان آشنا میکنید. این جمله برای من بسیار بار دارد. برآیند تمام اینها میشود بیان ژن که خودتان زیبا بیان میکنید. فردی که درکنگره قرار میگیرد دو الی سه ماه که به کنگره میآید از نوع پوشش، طرز فکر، رفتار و عمل او خیلی زیبا تغییر بیان ژن در او قابل حس است.
سلام دوستان نیلوفر هستم همسفر
این هفته را خدمت شما استاد راهنمای کنگره تبریک عرض میکنم. شما در مقاله ششم فرمودید که برای گسترش آموزش و علم کنگره حتماً به راهنما و حضور آنها نیاز است. در وادی چهاردهم این مطلب است که عشق یعنی گذشتن، گذشتن و گذشتن که فرمودید نمونه بارز گذشتن یعنی اینکه این عشق راهنمایی است. راهنمایی مظهر گذشت از زمان است؛ که شاید باارزشترین چیز برای انسان زمان است. من از زمانی که اجازه خدمت در کنگره و راهنمایی را داشتم ذرهذره این عشق را از شما آموختم و برای شما عمر طولانی و همیشه سرافرازی و کشفهای بیشتر را آرزومندم، خیلی ممنونم.
سلام دوستان سعید هستم یک همسفر
دکتر سعید مهام هستم مسئول کلینیک آیتار.
تبریک عرض میکنم هفته راهنما را خدمت آقای مهندس و کلیه راهنماهای کنگره ۶۰ یک راهنما هم در مجموعه خودمان داریم که به ایشان هم تبریک میگویم در خصوص علت موفقیت کنگره ۶۰ اگر بخواهم بگویم به سه مؤلفه باید اشاره کنم یکی از آنها نالج و یا آگاهی است که در این مجموعه درباره موضوع اعتیاد بهدرستی بیانشده است که به آن پرداخته میشود و نهایتاً اجرا میشود موضوع دیگری که در اینجا بخش مهمی را شامل میشود بحث رهبری کاریزماتیک جناب آقای مهندس هست که به نظر من ضریب ۱۰ میخورد در مقابل نالج آگاهی و موضوع سوم بحث نظم و انضباط است شما فرض کنید که هرکدام از این سه مؤلفه را بخواهیم نادیده بگیریم مطمئناً امروزه شاهد چنین مجموعه و ان جی اویی بسیار موفق هم ازنظر عده و هم ازنظر عده نبودیم من بهنوبت خودم تبریک عرض میکنم
سلام دوستان رزیتا هستم یک همسفر
بسیار خوشحالم که در جمع شما هستم بنده شرایط روحی خوبی نداشتم چون برادری دارم که بیمار است اما موقعی که دستور جلسه را دیدم وظیفه خود دانستم که خدمت برسم و در این جلسه شرکت کنم و از آقای مهندس که ناخدا و کشتیبان این کشتی هستند تشکر کنم که هرچه از ایشان تشکر کنیم واقعاً کم است ایشان درس زندگی به ما آموختند و پرونده اعتیاد را برای همیشه بستند با کشف متد دی اس دی ایشان پایه و بنیان بنای عظیمی را نهادند ما در دوران کرونا کمترین درگیری را داشتیم و همینطور لژیون جونز و تغذیه سالم را داشتیم و همینطور نکات مثبت دیگری را هرلحظه از ایشان آموزش میگیریم و از نکات مثبتی که به ما میآموزند تشکر میکنیم
سلام دوستان حسین هستم مسافر
جلسه بعدی دو هفته دیگر در مورد شیره است و روش درمان آن پزشکان تجربه خود را راجع به درمان شیره ارائه کنند یعنی اگر کسی شیره میخورد چگونه درمانش کنیم اگر کسی شیره میکشد چگونه درمانش کنیم بهعنوانمثال شخصی شیره را مصرف میکند و الکل مصرف میکند و یا قرص مصرف میکند باید بدانیم که راهکار درمان برای او چیست نوع شیره او مهم است که آیا شیره تریاک است یا سوخته چقدر مصرف میکند و روش درمان به چه صورت هست یعنی باید با تمام زوایا و جزئیات آن آشنا بشویم تا بتوانیم به او کمک کنیم شخصی شیره را با قرص لورازپام یا قرصهای ویتامین مصرف میکند آیا باید قرصهای او همگی قطع شود یا خیر یعنی باید با جزئیات مصرف او آشنا بشویم.
نگارش: مسافر بهمن
تنظیم: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
2434